الهه فیاضی/ غدیرخم یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام(ص) هنگام بازگشت از آخرین حج خود در ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در مکانی به نام غدیرخم، امامعلی(ع) را میان حاضران و بزرگان اصحاب، ولی و جانشین خود معرفی فرمودند. تمام حاضران آن واقعه بزرگ تاریخی، مشتاقانه در آنجا با امام علی (ع) بیعت کردند و بر ولایت ایشان گواهی دادند.
در تاریخ اسلام و طبق آیه تبلیغ، پیامبر از جانب خداوند مأمور بودند آنچه را که خدا دستور داده به مردم ابلاغ کنند و اگر این عمل انجام نشود، رسالت پیامبر (ص) انجام نشده است. این امر، بزرگترین دلیل برای اتفاق بزرگ غدیرخم و به ولایت رسیدن علی بن ابیطالب (ع) است. درست پس از این واقعه مهم و سرنوشتساز، آیه اکمال نازل شد و این روز را روز اکمال دین و اتمام نعمت معرفی کرد.
بررسی کیفیت ابلاغ و اجرای دستور الهی توسط پیامبر (ص) در روز غدیرخم به روشنی نشان میدهد که منطق الهی بر استمرار حکومت نبوی در قالب امامت است. شاید به جرأت بتوان گفت که غدیرخم برای اهمیت دادن به این نکته است که مدیریت جامعه از اولویتهای اولیه و از تأثیرگذارترین امور در هدایت و ضلالت مردم شمرده میشود. علاوه بر اهمیت داشتن مدیریت جامعه، مصداقی که این مسئولیت را برعهده بگیرد باید تطبیق کامل با معیارهای الهی در این زمینه را داشته باشد.
مسأله غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (ع) بهعنوان ولی امر امت اسلامی از سوی پیامبر مکرم اسلام (ص)، یک حادثه بسیار بزرگ و پُرمعناست. در حقیقت، دخالت نبی مکرم در امر مدیریت جامعه است. معنای این حرکت که در روز هجدهم ذیالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله مدیریت جامعه اهمیت زیادی میدهد. اینطور نیست که امر مدیریت در نظام و جامعه اسلامی، رها و بیاعتنا باشد. از دیگر موارد مهم و قابل اتکا در مورد غدیرخم، نقش بیبدیل دخالت مردم در جامعه و تعیین سرنوشت خویش است؛ بُعد دیگری که در غدیرخم به وضوح دیده میشود. در کنار تمام این مسائل اجتماعی و سیاسی، بخش فرهنگی جامعه شیعی نیز از منبع عظیمی به نام غدیرخم، خود را شکوهمند و بارور کرده است. در طول تاریخ، درباره این روز آثار متعددی توسط علما، نویسندگان و شاعران نگاشته شده که یکی از مهمترین و معروفترین آنها کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. اگر بخواهیم کمی معاصرتر نگاه کنیم، نویسندگان بزرگ بسیاری درباره موضوع غدیر دست به قلم شدهاند و آثار قابل اعتنای بسیاری در اینباره به چاپ رسیده است. یکی از کتابهای قابل تأملی که میتوان با موضوعیت غدیر و توجه به شخص امیرالمؤمنین (ع) به آن اشاره کرد، داستان «ناقوسها به صدا درمیآیند» است.
همانطور که مطرح شد، حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است. به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیرخم در هر زمان و مکانی با هر موضوع و داستان و نقلی، حکایت از ظرفیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی غدیرخم دارد.
«ناقوسها به صدا درمیآیند» نوشته ابراهیم حسنبیگی، روایتی داستانی از یک کشیش روسی است که ناخواسته با شناخت علی بن ابیطالب (ع)، امام متقین، پای در مسیر دلدادگی او و مذهب شیعی میگذارد. این کشیش مسیحی که در مسکو زندگی میکند، اهل کتاب خواندن و مطالعه است و به دستنوشتههای عتیقه عشق میورزد. او نمیداند که علاقهاش به این کتابها، او را به چه مسیری خواهد کشاند. نقطه عطف زندگی او زمانی آغاز میشود که یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دستش میرسد. کشیش سعی در خریدن کتاب دارد، اما مرد تاجیک به دست کسانی که دنبال این کتاب ارزشمند هستند کشته میشود. همین اتفاق سبب میشود که او با جرج جرداق، مسیحی همکلام شود و در این بین با معارف نهجالبلاغه نیز آشنا شود و مسیر شیفتگی و عاشقی او آغاز میشود.
این کتاب، روایتی از عشق و ارادت مردی مسیحی به حضرت علی (ع) است که به تدریج با آثار و اندیشههای ایشان آشنا شده و پس از آن زندگی خود را به گونهای دیگر سپری میکند. این کتاب با داستانی که روایت میکند و شخصیتپردازیهایش، مخاطب را به سمت شناخت شخصیت بزرگواری به نام علی بن ابیطالب (ع) سوق میدهد. نویسنده توانسته قطرهای درشت از دریای اندیشه، کلام و زندگی آن حضرت را در قالب یک قصه بگنجاند و حتی در فرازهایی از کتاب به بررسی مؤلفههای سیاسی و معنوی شخصیت حضرت علی (ع) بپردازد.
درباره شناخت اجتماعی و دریچههایی که این کتاب میگشاید، میتوان گفت «ناقوسها به صدا درمیآیند» همانطور که از اسمش پیداست، میتواند سبب آگاهی بیشتر شود و در بستر اجتماعی خود، پیوند میان مسیحیان و مسلمانان را عمیقتر کند. همه اینها نتیجه استعداد انکارناپذیر ابراهیم حسنبیگی در خلق اثری فراتر از یک داستان است. این عشق به مولای متقیان از ریشههای اعتقادی و بینش عمیق این نویسنده تغذیه میشود.
این کتاب علاوه بر محتوای قابل تأملی که ارائه میدهد، نثر داستان قابلتوجهی دارد که میتواند به راحتی خواننده را ترغیب به دنبال کردن داستان کند. در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«کشیش با قدمهای آهسته به طرف در ورودی کلیسا حرکت کرد. هنوز گرمای ماشین زیر پوستش بود و اجازه نمیداد که او در مسیر کوتاه ماشین تا کلیسا سرما را حس کند و مجبور شود شال گردن سبزی را که ایرینا روی شانهاش انداخته بود، تا بالای گردن و بناگوش بالا بکشد. مقابل در کلیسا دو زن میانسال ایستاده بودند و با پالتوهای مشکی و روسریهای بافته شده از کاموای کلفت. هر دو با هم سلام کردند. کشیش کلید را به دست گرفته بود و پیش از آنکه در را باز کند، به زنها نگاه کرد و گفت: برای دعا که نیامدید این وقت صبح؟ یکی از زنها که نوک بینیاش از سرما سرخ شده بود، گفت: ما برای اعتراف آمدیم پدر. کشیش در را باز کرد. کلید را در جیبش گذاشت و درحالیکه دستگیره را به طرف پایین فشار میداد گفت: خدا رحم کند دخترانم؛ این چه گناهی است که نتوانستید تا غروب صبر کنید؟»
حسنبیگی، خالق کتاب «ناقوسها به صدا درمیآیند» از اوایل انقلاب شروع به نویسندگی کرده است. سفر به کردستان در سال 1364، سرآغاز حرکت نوینی برای این نویسنده شد. حاصل این سفر، دریافت حس و حالها و سوژههای داستانی خوبی برای وی بود. بعدها این سوژهها دستمایه بیشتر داستانهای کوتاه وی قرار گرفت. وی در سال 1367 به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل شد تا بهعنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» مشغول به کار شود. سفرهای پیدرپی از کودکی تا به حال برای این نویسنده حاصل خوبی داشته است که بسیاری از آثار او را میتوان حاصل سفرها و آشناییاش با مردم نقاط مختلف ایران دانست.