بحران اوکراین را نمیتوان صرفا در قالب یک منازعه دوجانبه میان کییف و مسکو تحلیل کرد. اگرچه این بحران با حمله روسیه در 24 فوریه 2022 آغاز شد؛ اما این تقابل، تجسمی از منازعهای بزرگتر میان منطقهای متضاد نظمیابی امنیتی در منطقه اوراسیاست؛ از یکسو، گسترشپذیری ساختاری ناتو بهمثابه بازوی ژئوپلیتیک هژمونی لیبرال و از سوی دیگر، واکنش ژئوپلیتیک روسیه به روندهای ادغامگرایانه غرب در قلمرو نفوذ سنتی خود را میتوان در این راستا دانست که نظم امنیتی در جهان و بهویژه در منطقه اوراسیا تحول جدیتری را تجربه میکند. مذاکرات جاری در این چارچوب، نه مسیر عبور از بحران، بلکه بازتاب تداوم رقابتهای نظمسازانهاند که در سطح سیستم بینالملل بازتاب یافتهاند. از این جهت ما شاهد مداخله کشورها از غربیترین نقطه تا شرقی ترین نقطه در جهت اثرگذاری بر معادله روسیه - اوکراین هستیم.
در این روند آمریکا بهعنوان قدرت هژمون و نماینده اصلی نظم لیبرالی بیشترین نقشآفرینی را در این معادله داشته است؛ از حمایت میلیون دلاری تا ارسال تسلیحات سنگین تنها بخشی از اقدامات این کشور است که حالا در دوره جدید با لرزشهایی در بیان و مواضع مواجه شده و توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. دونالد ترامپ که روش بسیار متفاوتی را در قبال روسیه در چندماهه گذشته در پیش گرفته است، با برخوردهای قهری و تحقیرآمیز تلاش کرد خود را طرفدار پایان بحران در این منطقه نشان دهد که منجر به گفتوگوها و دیدارهای رسمی و غیر رسمی مهم و در سطوح بالایی شد؛ اما رئیسجمهور آمریکا با مواضع کشورهای اروپایی و مخالفت آنها با این روند و رسیدن به این موضوع که امکان دادن امتیازهای بیشتر به روسیه وجود ندارد، حالا مقداری عقبنشینی کرده و میگوید: «شوخی کردم.»
شکست منطق تهاجمی غرب در اوکراین
روسیه با درک تهدید وجودی از سوی ساختارهای غربمحور بهویژه پس از تغییر رژیم در اوکراین در سال ۲۰۱۴ و روندهای نهادینهسازی غربی در این کشور، سیاست مهار معکوس را در پیش گرفت: ایجاد فضای حائل استراتژیک در شرق اوکراین، انضمام کریمه و سپس ورود تمامعیار به منازعه نظامی. این کنشها در منطق تهاجمی کلاسیک قابل فهم نیست، بلکه باید آن را در چارچوب دکترین «بازدارندگی پیشدستانه» فهم کرد که هدف آن، بازتعریف قواعد بازی امنیتی در اروپای شرقی است.
مشروح مطلب در صفحه 4