محمد عنبرسوز / در سالهایی که جریان اصلی کمدی در ایران یا درگیر سریالهای تلویزیونی بیرمق و تکراری شده یا در سینمای بدنه، دل به فیلمهای زرد و بسازبفروش خوش کرده است، ناگهان جریانی از دل فضای مجازی و پلتفرمهای خانگی سربرآورده که نشان میدهد طنز ایرانی هنوز زنده است، هنوز ظرفیت خندهدار بودن دارد و مهمتر از آن، هنوز میتواند معنا تولید کند.
برنامههایی مانند «نیمهشب» با اجرای امیرحسین قیاسی، «ممیزی» ساخته حامد جوادزاده و بازی وحید آقاپور و «فان ۳۶۰» با اجرای متفاوت ابوطالب حسینی، مصداقهای روشن یک تغییر مسیر در تولیدات طنز هستند؛ برنامههایی که بدون استفاده از تجهیزات پیچیده، بودجههای آنچنانی یا دکورهای پرزرقوبرق، توانستهاند مخاطب را پای نمایشگر بنشانند و خنده را بر لب مردم ایران بنشانند.
این برنامهها در فضایی شکل گرفتهاند که رسانههای رسمی ایران، از صداوسیما گرفته تا برخی سریالهای پلتفرمی، عمدتا در تولید محتوای طنز دچار فرسایش شدهاند؛ انگار یا حرف تازهای ندارند یا جرأت گفتنش را پیدا نمیکنند. حتی در موارد استثنایی مانند «پایتخت» و «نون خ» هم موفقیت بیش از آنکه به کیفیت پایدار مربوط باشد، مدیون لحظههای درخشان و نوستالژیآفرینی است که از دل فرهنگ عمومی مردم بیرون آمده است. اما در همان حاشیهای که سالها محل آزمون و خطای جوانان بوده، حالا برنامههایی تولید میشوند که با صرف حداقل منابع، توانستهاند حداکثر تأثیر را بر مخاطب بگذارند.
در این میان، مقایسهای ناگزیر هم قابل طرح است: فردی به نام سینا ولیالله، برنامهساز سابق تلویزیون ایران که حالا سالهاست با شبکههای ماهوارهای فارسیزبان همکاری میکند، در برنامهای به نام «چندشنبه» عملا از تمامی خطوط قرمز عبور کرده و برنامهای با لحن صرفا سیاسی میسازد که گاها حتی مناسب بزرگسالان هم نیست و از شوخیهای اروتیک گرفته تا نقد مستقیم مقامات و مقدسات، هیچ ابایی از شوخی کردن ندارد. بخشی از این برنامه با عنوان «مونولوگ» تریبونی است برای تمسخر هر آنچه که در ایران نمیتوان حتی نزدیکش شد. اما نتیجه چه بوده؟ با وجود همه این آزادیها و بودجه دلاری که از منابعی نامعلوم تأمین میشود، «چندشنبه» هنوز نتوانسته با کمدینهایی که در بستر داخلی و در چارچوب محدودیتهای قانونی و فرهنگی ایران فعالیت میکنند، رقابتی جدی داشته باشد.
اینجاست که ارزش کار امثال قیاسی، جوادزاده، آقاپور و حسینی بیشتر نمایان میشود. آنها نشان دادهاند که برای خلق طنز اثرگذار، بیش از هر چیزی، به فهم زبان طنز، شناخت مخاطب و خلاقیت نیاز است. نه عبور افسارگسیخته از خطوط قرمز، نه دکورهایی با نورپردازیهای سینمایی، نه استفاده از رقص و پایکوبی و نه شومنبازیهای اغراقآمیز، هیچکدام جایگزین طنز اصیل و هوشمندانه نمیشوند. این برنامهها نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه در بطن خود، نوعی از نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارند که با زبان ظریف و گزنده طنز بیان میشود؛ زبانی که میداند چطور از دیوارها عبور کند، بدون آنکه آنها را بشکند.
بنابراین، اگر بخواهیم یک تعبیر ساده اما دقیق برای این جریان تازه در طنز ایران پیدا کنیم، شاید «کمدی کمهزینه و پربازده» یا به عبارت دیگر «برنامهسازی لو باجت در قالب طنز» مناسب باشد؛ جریانی که نهتنها مخاطب را میخنداند، بلکه امید بازگشت طنز باکیفیت و بومی به دل فرهنگ رسانهای ما را نیز زنده میکند. در این مطلب، مروری داریم بر سه برنامه کمهزینه کمدی که در سالهای اخیر به شدت مورد توجه مردم قرار گرفتهاند.
ممیزی
طنز خلاقانه در نقطه هشدار
در دنیای پرترافیک تولیدات نمایشی و محتوای شبکههای خانگی، جلب توجه مخاطب آن هم با یک برنامه کمهزینه و مبتنی بر دیالوگ، کار سادهای نیست؛ اما «ممیزی»، ساخته حامد جوادزاده، دقیقا همین مسیر دشوار را با موفقیت پیموده است؛ برنامهای مینیمال که با ترکیب طنز گزنده، نگاه نقادانه و ساختاری ساده اما مؤثر، توانسته به یکی از نمونههای موفق و جریانساز تولیدات خانگی بدل شود.
ایده مرکزی «ممیزی» بر پایه گفتوگو بین دو شخصیت شکل میگیرد که یکی از آنها هنرمند و دیگری سانسورچی است. یکی از آنها که با صدای حامد جوادزاده و بدون چهرهنمایی ظاهر میشود، پشت به دوربین مینشیند و دیگری، با بازی وحید آقاپور، روبهروی مخاطب مینشیند و ممیزیهای پرتعداد و مضحکی را بر آثار هنری اعمال میکند که میتوانند مخاطب را به خنده بیندازند. این ایده خلاقانه باعث شده تمرکز کامل روی بازی آقاپور و واکنشهای کلامی و چهرهای او قرار گیرد؛ عاملی که به جذابیت بازیگری این نقش و درخشش او در این قالب منحصربهفرد کمک شایانی کرده است.
با وجود محدودیت مکانی (تنها یک میز و یک اتاق ساده) و نبود جلوههای ویژه یا کاراکترهای متنوع، «ممیزی» از طنزی استفاده میکند که از دل واقعیتهای جامعه فرهنگی ایران میآید؛ طنزی که با هوشمندی، روند ممیزی آثار هنری، محدودیتهای خلاقانه و ناهماهنگیهای بوروکراتیک را نشانه میگیرد.
وحید آقاپور که پیش از این بیشتر در تئاتر فعال بود، با «ممیزی» به مخاطبان گستردهتری معرفی شد و توانست توانایی بازیگری خود را در قالب طنز به نمایش بگذارد. همین حضور موفق در «ممیزی» او را تا جایی پیش برد که در یکی از فصلهای «جوکر» بهعنوان سورپرایز برنامه وارد شد و لحظات بهیادماندنی خلق کرد. آقاپور حالا به یک بازیگر شناختهشده تبدیل شده و حتی در آثار جدی هم اجراهای قابلتوجه و روانی را از خود به نمایش میگذارد.
در سوی دیگر، حامد جوادزاده نیز بهعنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر (پشت به دوربین)، با ساخت این برنامه، توانست استعدادهایش را به منصه ظهور بگذارد و جایگاه تازهای در حوزه برنامهسازی پیدا کند. موفقیت «ممیزی» سکوی پرتابی شد برای او تا مسابقه موزیکال - معمایی «صداتو» را طراحی و کارگردانی کند؛ مسابقهای که حالا فصل سوم آن روی آنتن رفته و از موفقترین نمونههای این ژانر در شبکه نمایش خانگی بهشمار میرود. موفقیت «صداتو» تا حدی بوده که گمانهزنیها درباره تولید فصل چهارم آن نیز قوت گرفته است.
با همه این موفقیتها، «ممیزی» در فصل چهارم خود به نقطهای رسیده که نمیتوان به سادگی از کنار نقایصش گذشت. نشانههایی از تکرار، کند شدن ریتم روایت، قابل پیشبینی شدن شوخیها و استفاده بیملاحظه از شوخیهایی که صرفا برای معرفی اسپانسر طراحی شدهاند، جذابیتهای این برنامه را به شکل قابل ملاحظهای کاهش دادهاند. حضور پررنگ تبلیغات و گنجاندن اجبارگونه معرفی اسپانسر در ساختار طنز برنامه، باعث شده برخی قسمتها فاقد انسجام محتوایی باشند و از هدف اصلی برنامه (یعنی نقد سازوکارهای ممیزی با نگاهی کمیک) فاصله بگیرند. این مسأله، برای مخاطبی که انتظار طنزی تازه، گزنده و دقیق دارد، میتواند موجب دلزدگی شود. به خصوص که «ممیزی» تا پیش از این فصل، با رعایت دقت در اجرا و گزندگی در بیان، توانسته بود اعتماد مخاطب را جلب کند و در میان عموم مردم به محبوبیت دست یابد.
برنامه «ممیزی» با تمام سادگیاش، نماد موفقیت در دوران جدید رسانهای ایران است؛ موفقیتی که نشان داد حتی با حداقل امکانات، میتوان با اتکا به ایده و اجرا، اثری پرمخاطب و ماندگار ساخت. اما این موفقیت اکنون در معرض تهدید قرار گرفته است؛ مگر آنکه تیم سازنده، با نگاهی تازه به محتوا، ساختار و اجرا، فصلهای آینده را بهروزرسانی کنند. اگر «ممیزی» بخواهد در سطح موفقیتهای گذشته باقی بماند یا حتی از آنها فراتر برود، چارهای ندارد جز آنکه از وابستگی به اسپانسر فاصله بگیرد، ساختار روایی خود را بهروز کند و بار دیگر به آن «طنز خالص» و نقد اجتماعی - فرهنگی ویژهای بازگردد که نقطه تمایزش بود. در غیر این صورت، خطر آن وجود دارد که فصل چهارم، آخرین فصل یک تجربه موفق اما مصرفشده باشد؛ تجربهای که میتواند به الگوی طنز خلاق و کمهزینه در شبکه نمایش خانگی بدل شود.
نیمه شب
مونولوگ بدون ملال
چهار فصل پیاپی، استمرار استقبال مخاطبان و حفظ محبوبیت در بستری به شدت رقابتی مثل پلتفرمهای نمایش خانگی، کار سادهای نیست. «نیمهشب» اما با کارگردانی امین کفاشزاده و اجرای امیرحسین قیاسی، دقیقا موفق به انجام همین کار شده است. این برنامه که فصل چهارمش هماکنون از نماوا در حال پخش است، تبدیل به یکی از شاخصترین نمونههای تولید محتوای گفتارمحور با زبان طنز در فضای رسانهای ایران شده؛ آن هم بدون اتکا به مهمانان مشهور و پرشمار، لوکیشنهای متنوع یا بودجههای نجومی.
امیرحسین قیاسی نخستینبار از دل مسابقه استندآپ کمدی «خندوانه» به مخاطبان معرفی شد. شوخیهای سریع، نگاه ریزبینانه و زبان طنزی که ریشه در واقعیتهای ملموس روزمره داشت، از همان ابتدا او را در میان طیف گستردهای از مخاطبان، به چهرهای دوستداشتنی بدل کرد. قیاسی اما، در همان نقطه متوقف نماند. او پس از تجربههایی متکثر در فضای مجازی، با نگاهی خلاقانه به ساخت برنامههای تصویری روی آورد. قیاسی که با برنامهای شاد به نام «عیدی اچدی» نشان داد میتوان شکل تازهای برنامه کمدی را هم تولید کرد، با خلق برنامهای متفاوت به نام «نیمهشب»، جایگاه خودش را به تثبیت رساند و ثابت کرد که فقط یک استندآپکمدین عادی با دوران شهرت مقطعی و گذرا نیست، بلکه توانایی طراحی ساختار برنامه، نویسندگی، اجرا و ارتباط مؤثر با مخاطب را به صورت حرفهای دارد.
در ظاهر «نیمهشب» برنامهای ساده است؛ یک نفر، یک صندلی، یک قاب تصویری و چند دقیقه حرف زدن.
اما در باطن، این برنامه بر پایه طراحی دقیق متن، انتخاب موضوعات بهروز، زمانبندی درست شوخیها و شناخت ذائقه مخاطب، بالاخص بینندگانی از نسل جوان، بنا شده است. هر قسمت از این برنامه، حول انبوهی از سوژههای اجتماعی، فرهنگی یا گاه حتی سیاسی میگردد و امیرحسین قیاسی با لحنی بیتکلف، پرشتاب و گاه چالشی به تحلیل، شوخی و روایت با آن موضوع میپردازد.
برخلاف بسیاری از تولیدات مشابه که پس از چند قسمت به دام تکرار و خستگی میافتند، «نیمهشب» توانسته با انتخاب سوژههای متنوع، ارجاعات فرهنگی دقیق (بهویژه برای نسل جوان) و حفظ تن صدای روایی برنامه، مخاطب را همراه خود نگه دارد. حضور کمرنگ یا حتی غیاب کامل عناصر بصری پیچیده، هیچ خللی در کیفیت برنامه ایجاد نکرده است. دلیلش هم ساده است: «نیمهشب» روی مهمترین عنصر موفقیت هر برنامهای سرمایهگذاری کرده که ارتباط انسانی و کمدی تمیز است.
یکی از نکات قابل تأمل در این برنامه، تیتراژ خلاقانه و متفاوت آن است. این تیتراژ اگرچه پرخرج نیست، اما به خوبی حسوحال روایی برنامه و لحن کمدی آن را تنظیم میکنند و به ماندگار شدن لحظات شاد «نیمهشب» در ذهن مخاطب یاری میرسانند. چنین جزئیات سادهای، در کنار اجرای گرم و روان امیرحسین قیاسی، کمک کردهاند تا «نیمهشب» از برنامهای مینیمال، به تجربهای پرکشش برای مخاطب تبدیل شود.
در فصل چهارم، نشانههای پررنگتری از حضور اسپانسر در این برنامه دیده میشود؛ موضوعی که در برنامههای نمایشی امروز ایران کموبیش اجتنابناپذیر است. بااینحال، «نیمهشب» تا اینجای کار توانسته حد تعادلی بین محتوای طنز و مصون نگه داشتن برند خود برقرار کند. این خطر البته وجود دارد که تداوم چنین روندی، به مرور باعث افت کیفیت شود؛ اما به نظر میرسد تیم برنامه با درک این تهدید، فعلا اجازه ندادهاند که ساختار اصلی لطمه ببیند.
امیرحسین قیاسی در «نیمهشب» نشان داده که با شناخت دقیق مخاطب و بهرهگیری هوشمندانه از قالب مونولوگ، میتوان برنامهای ساده اما تأثیرگذار ساخت. این برنامه نه فقط نمونهای موفق از تولید مستقل در فضای شبکه نمایش خانگی است، بلکه الگویی برای دیگر استعدادهای طنزپرداز نیز هست تا بدانند الزامی به وابستگی به رسانه رسمی یا بودجههای هنگفت نیست؛ مهمتر از همه، داشتن «صدا» و «نگاه» مستقل است.
در دورانی که بسیاری از برنامهها با ستارههای پرزرقوبرق و البته محتوایی سطحی و ملالانگیز در حال رقابت هستند، «نیمهشب» با سادگی، صراحت، شوخطبعی و هوش رسانهای و خلاقیت تیم نویسندگانش توانسته به جایگاهی برسد که امروز نامش در کنار محبوبترین برنامههای نماوا قرار گیرد.
فان 360
فوران بامزگی در عصر بیحوصلگی
در روزگاری که بازار تولید محتوای ویدئویی حسابی داغ است، ظهور برنامهای مانند «فان ۳۶۰» نشاندهنده این واقعیت است که خلاقیت، استمرار و تثبیت لحن شخصی در کمدی، میتوانند فراتر از امکانات مالی و تبلیغاتی، یک محصول رسانهای را به موفقیت برسانند. برنامه «فان 360» که در ابتدا تنها بخشی از پروژه بزرگتر «فوتبال ۳۶۰» بود، حالا هویتی مستقل یافته و در بسیاری از هفتهها حتی از خود برنامه مادر بیشتر دیده و بازنشر میشود. دلیل این اتفاق، چیزی نیست جز حضور ابوطالب حسینی، چهرهای که با استندآپهای «خندوانه» شناخته شد و حالا یکی از طنزپردازان جدی فضای دیجیتال ایران به حساب میآید.
ابوطالب حسینی، پس از درخشش در «خندوانه»، برخلاف برخی دیگر از همنسلانش، به جای افتادن در دام شوخیهای تکراری یا قالبهای کلیشهای، مسیر متفاوتی را در پیش گرفت. او با حفظ دیسیپلینی که از همان ابتدا در اجراهایش نمایان بود، رفتهرفته لحنی اختصاصی و شخصیسازی شده در طنز پیدا کرد که همزمان هم ساختارمند و هم غریزی است. حمایت عادل فردوسیپور، مجری و برنامهساز سابق تلویزیون، کمک کرد تا استعداد ابوطالب به مسیر درستی هدایت شود و در نهایت به «فان ۳۶۰» منتهی گردد؛ آیتمی که حالا نهتنها بخشی از یک برنامه بزرگتر، بلکه در بسیاری موارد، به برندی مستقل از آن بدل شده است.
ریشه تاریخی برنامه «فان ۳۶۰» به سالهایی بازمیگردد که فردوسیپور در تلویزیون و شبکه ورزش با برنامه موفق «فوتبال ۱۲۰» حضوری پررنگ داشت. در آن زمان، محمدحسین میثاقی آیتمی به نام «فان ۱۲۰» را اجرا میکرد که با استقبال مخاطبان روبهرو شد. پس از تغییرات در ترکیب سازندگان «فوتبال ۱۲۰» و کوچ عادل فردوسیپور به بستر اینترنت، این ایده در قالب «فان لایت» به «فوتبال ۳۶۰» منتقل شد؛ اما اجرای ویژه و رویکرد متفاوت ابوطالب حسینی باعث شد که این بخش به مرور از دل برنامه بیرون بیاید و به اثری مستقل به نام «فان ۳۶۰» تبدیل شود. اگرچه موضوعات اولیه «فان ۳۶۰» عمدتا حول محور فوتبال اروپا و حواشی آن بودند، اما با رشد لحن شخصی حسینی و اعتماد بیشتر به تیم نویسندگان، حالا این برنامه از مرزهای ورزش عبور کرده و به مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی نیز سرک میکشد. کنایههای دقیق، شوخیهای چندلایه و ارجاعات فرامتنی، این برنامه را به اثری هوشمندانه بدل کردهاند که هم سرگرمکننده است و هم تیزبین. آنچه «فان ۳۶۰» را از سایر محصولات طنز متمایز میکند، نه صرفا محتوای آن، بلکه اجرای ابوطالب حسینی است. او توانسته با پرورش یک زبان اجرایی منحصربهفرد، میان خود و مخاطب رابطهای صمیمی و همدلانه برقرار کند. به همین خاطر است که حتی شوخیهای جسورانه با چهرهای چون عادل فردوسیپور که خودش تهیهکننده برنامه است، نهتنها بیاحترامی تلقی نمیشود، بلکه از سوی مخاطبان بهعنوان نشانهای از استقلال در اجرا و اعتماد متقابل بین عوامل تفسیر میگردد.
شاید مهمترین ویژگی «فان ۳۶۰» این باشد که بدون تبلیغات گسترده، بدون حضور سلبریتیها و با حداقل امکانات، موفق شده مخاطبان وفادار و پیگیری را برای خود دستوپا کند. این ویژگی، نشان از ظرفیت بالای برنامه و مجری آن دارد. این روزها زمزمههایی از آینده مستقل ابوطالب حسینی نیز شنیده میشود؛ اینکه ممکن است او در آیندهای نزدیک برنامهای کاملا مجزا و شخصی را، بیرون از سایه «فوتبال ۳۶۰»، راهاندازی کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، بعید نیست که با توجه به تواناییهای اجرایی، نویسندگی و شناخت رسانهای حسینی، شاهد یکی از موفقترین برنامهسازان نسل جدید در فضای رسانهای ایران باشیم.