sobhe-no.ir
2104
دوشنبه، ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
5

سینما علیه جنایت

شهادت فاطمه حسونا که مستندی از او ساخته شده موجب واکنش حاضراندر جشنواره کن علیه جنایت‌های رژیم شد

فروش ۶۶ میلیاردی فیلم موسی کلیم الله از پدیده های گیشه سال جدید است

تقدیر ۲۰۲ نماینده مجلس از فیلم موسی(ع)

صبح نو

سینما علیه جنایت

شهادت فاطمه حسونا که مستندی از او ساخته شده موجب واکنش حاضراندر جشنواره کن علیه جنایت‌های رژیم شد


جشنواره فیلم کن، در تمام این سال‌ها صرفا تریبونی برای نمایش آثار سینمایی نبوده؛ بلکه همواره بازتاب‌دهنده داغ‌ترین مسائل انسانی و اجتماعی روز جهان نیز بوده است. این جشنواره با سابقه‌ای بالغ بر هفتاد سال، بارها و بارها نشان داده که صرفا یک رویداد فرهنگی نیست، بلکه بستری برای طرح پرسش‌های بنیادین درباره عدالت، آزادی، حقیقت و کرامت انسانی است. از اعتراض‌های گسترده‌ سال ۱۹۶۸ که به تعلیق ناگهانی جشنواره انجامید و نشان از اتحاد هنرمندان با جریان‌های دانشجویی و کارگری داشت، تا دهه‌های اخیر که آثار سینمایی با محوریت بحران‌های مهاجرت، تغییرات اقلیمی، تبعیض نژادی و فساد سیاسی در کانون توجه قرار گرفتند، کن همیشه در خط مقدم پیوند هنر و تعهد اجتماعی بوده است.
اکنون در سال ۲۰۲۵، این سنت دیرین با شدت و فوریت بیشتری خود را نشان داده است. وجدان جمعی سینمای جهان، در برابر تصاویر هولناک کشتار غیرنظامیان در غزه، دیگر مجال سکوت نیافته و بار دیگر کن را به صحنه‌ای برای بیان حقیقت بدل کرده است. در دوره‌ای که هنر گاه در حاشیه امن سرگرمی عقب‌نشینی می‌کند، کن به محلی برای احیای مسئولیت اخلاقی سینماگران مبدل شده است؛ مسئولیتی که آنها را به کنشگری دعوت می‌کند، نه بی‌طرفی.
موج بی‌سابقه‌ای از واکنش‌ها و اعتراضات، به‌ویژه پس از شهادت فاطمه حسونا، عکاس جوان فلسطینی و شخصیت اصلی مستند «روحت را روی دستت بگذار و راه برو» نه‌تنها نگاه‌ها را به سوی جنایات آشکار در غزه معطوف کرد، بلکه چهره انسانی و حقیقت‌جوی سینماگران حاضر در این جشنواره را نیز به نمایش گذاشت. از حمایت آشکار فیلم‌سازان سرشناسی چون کن لوچ، پل لاورتی و پدرو آلمودوار گرفته تا امضای نامه‌های سرگشاده از سوی صدها بازیگر، کارگردان و نویسنده‌ سرشناس بین‌المللی، این دوره از جشنواره کن نشان داد که در برابر نسل‌کشی، هنر نمی‌تواند ساکت باشد و سکوت، خود نوعی همدستی است.
در چنین فضایی، جشنواره کن دیگر فقط صحنه نمایش فیلم‌ها نیست؛ بلکه به عرصه‌ای تبدیل شده برای فراخوان همبستگی جهانی، تجلیل از شجاعت و شهادت و تقبیح بی‌عدالتی و جنایت. تریبونی که از تصویر برای روایت درد و مقاومت استفاده می‌کند، اکنون بیش از هر زمان دیگری، در قلب نبض تپنده انسانیت قرار دارد.
 
فاطمه حسونا؛ صدای کشته‌شده‌ای که طنینش سکوت را شکست
شاید اگر حمله مرگبار اسرائیل به خانه فاطمه حسونا، عکاس خبری ۲۵ ساله فلسطینی، تنها چند روز پیش از اکران مستند زندگی‌اش در جشنواره کن رخ نمی‌داد، چنین موجی از خشم، همدلی و اعتراض جهانی با این شدت شکل نمی‌گرفت. مرگ فاطمه نه‌تنها یک ضایعه انسانی دردناک بود، بلکه به شکلی نمادین، پرده از چهره واقعی رژیم صهیونیستی و رنج مردم غزه و بهای سنگینی که کنشگران حقیقت‌طلب می‌پردازند، برداشت. فاطمه، دختری جوان با دوربینی ساده و نگاهی مصمم، قهرمان مستند «روحت را روی دستت بگذار و راه برو» ساخته سپیده فارسی، با حضور خستگی‌ناپذیرش در دل ویرانه‌ها، صدای بی‌صدای مردمی شده بود که جهان مدت‌هاست چشم از رنج‌شان برمی‌دارد، اما تصویر آخر، دیگر از دریچه دوربینش نبود؛ بلکه پیکر خودش بود، مدفون در آوار، خون و خاموشی.
او در حمله‌ای هوایی به خانه‌اش، به همراه 10 عضو خانواده‌اش از جمله خواهر باردارش، به شهادت رسید؛ مرگی که خود پیش‌تر درباره‌اش گفته بود: «من یک مرگ پر سر و صدا می‌خواهم.»  و چنین هم شد. مرگ فاطمه، بدل به فریادی شد که قلب جشنواره کن را شکافت. این حادثه، ناگهان بخش مستقل ACID را که معمولا در حاشیه رویدادهای پرزرق و برق جشنواره قرار دارد، به کانون نگاه‌ها تبدیل کرد. سکوت‌ چند لحظه‌ای پس از نمایش مستند که به دنبال آن تشویق ایستاده، چشمان اشکبار و صدای گریه برخی تماشاگران آمد، نشان از تأثیر عظیم آن داشت؛ نه فقط به‌عنوان یک اثر سینمایی، بلکه به‌عنوان سندی زنده از شهامت، فاجعه و حقیقت.
برای بسیاری از مخاطبان، مستند سپیده فارسی دیگر تنها یک روایت نبود؛ به اثری بدل شد که خط میان سینما و زندگی و تصویر و واقعیت را در هم شکست. فاطمه، در مرگش نیز همان کاری را کرد که در زندگی به آن متعهد بود: ثبت واقعیت، با تمام خشونت، زیبایی، درد و انسانیتی که در آن نهفته است. حضور نام او بر پرده جشنواره، هم‌زمان با نبودن فیزیکی‌اش در دنیا، به شکلی دردناک اما الهام‌بخش، نشان داد که برخی صداها حتی با مرگ هم خاموش نمی‌شوند؛ بلکه بلندتر، روشن‌تر و رساتر شنیده می‌شوند.
 
از سکوت تا فریاد؛ سینماگران بلند می‌شوند
کن لوچ و پل لاورتی، دو چهره شناخته‌شده و پیشگام در سینمای اجتماعی و عدالت‌محور اروپا که آثارشان همواره صدای فرودستان و محرومان بوده، این‌بار نیز در برابر ظلم سکوت نکردند.
این زوج هنری که پیش‌تر با فیلم‌هایی چون «بادی که مرغزار را تکان می‌دهد» و «من، دنیل بلیک» دو بار نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرده‌اند، در واکنش به شهادت فاطمه حسونا، عکاس جوان فلسطینی، نامه‌ای سرگشاده منتشر کردند که بازتاب گسترده‌ای در محافل فرهنگی و رسانه‌ای داشت.
در این نامه، لوچ و لاورتی فراتر از ادای احترام صرف، با صراحتی کم‌سابقه، جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کرده و آن را یک «جنایت سازمان‌یافته» نامیدند. این توصیف، نشانه‌ای از عمق آگاهی آن‌ها نسبت به ساختار سیستماتیک خشونتی بود که بر مردم غزه اعمال می‌شود. در بخشی از این نامه آمده بود: «اگر همین حالا جلوی نسل‌کشی را نگیریم، نسخه اسرائیلی - ترامپی ریویرا در غزه، روی آوار و اجساد مردگان ساخته خواهد شد.» جمله‌ای که با طعنه‌ای تلخ، هم سیاست پاک‌سازی قومیتی را نقد می‌کرد و هم نقش سکوت و همدستی برخی دولت‌ها و رسانه‌های غربی را در بازتولید این فاجعه به چالش می‌کشید.
اما اهمیت این بیانیه تنها در لحن افشاگرانه‌اش نبود، بلکه در دعوت صریح به اقدام حقوقی و قضایی نهفته بود. آن‌ها خواهان اجرای مفاد کنوانسیون نسل‌کشی سازمان ملل شدند و تأکید کردند که این وظیفه‌ جامعه بین‌المللی است تا افراد، مقامات و دولت‌هایی را که در این فاجعه انسانی دخیل‌اند، مورد تعقیب کیفری قرار دهد. این موضع‌گیری، نقطه تمایز آن‌ها با بسیاری از چهره‌های فرهنگی بود که تنها به ابراز تأسف بسنده کرده بودند. لوچ و لاورتی نه از جایگاه تماشاگر، بلکه از موضع کنشگر سخن گفتند؛ با همان صداقت و جسارتی که سال‌ها در آثار سینمایی‌شان نمایان بود.
نامه آن‌ها، بیش از آنکه یک سوگ‌نامه برای فاطمه باشد، ندایی بود برای دفاع از حقیقت و عدالت و یادآوری این نکته که هنر، وقتی در پیوند با آگاهی و وجدان قرار بگیرد، می‌تواند به ابزاری قدرتمند برای مقابله با بی‌عدالتی بدل شود. در این بزنگاه تاریخی، صدای لوچ و لاورتی پژواک همان چیزی بود که بسیاری از هنرمندان دیگر نیز در دل داشتند، اما شاید شهامت بیانش را نداشتند.
 
نامه‌ای که دیوار سکوت را فرو ریخت
موج همبستگی جهانی با مردم غزه و اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی، در جشنواره کن ۲۰۲۵ تنها به یک اقدام نمادین محدود نماند. یکی از نقاط عطف این رویداد، انتشار نامه‌ای جمعی بود که بیش از ۳۵۰ چهره برجسته سینمایی جهان آن را امضا کردند؛ نامه‌ای که نه‌تنها شهادت فاطمه حسونا و کشتار مردم غزه را محکوم می‌کرد، بلکه به‌طور مستقیم از مسئولیت اخلاقی و تاریخی سینماگران در برابر ظلم سخن می‌گفت. امضاکنندگان این بیانیه، ترکیبی از نسل‌های مختلف و سبک‌های گوناگون بودند: از سوزان ساراندون و ریچارد گر، چهره‌های سال‌های دور سینمای متعهد آمریکا، تا چهره‌هایی چون دیوید کراننبرگ، پدرو آلمودوار، ژولیت بینوش، یورگوس لانتیموس و آلفونسو کوارون که هر یک به نوعی در خط مقدم سینمای هنری و سیاسی امروز قرار دارند.
در متن این نامه آمده بود: «اگر سینما قرار نیست صدای مظلومان باشد، پس دیگر چه فایده‌ای دارد؟ اگر وظیفه ما درس گرفتن از تاریخ و ساختن فیلم‌های متعهدانه نباشد، ما بخشی از مشکل خواهیم بود، نه راه‌حل.» این جمله به سرعت به یکی از نقل‌قول‌های پرشمار فضای مجازی بدل شد و نه‌ فقط رسانه‌ها، بلکه بسیاری از منتقدان، فیلم‌سازان جوان و دانشجویان سینما نیز آن را به‌عنوان بیانیه‌ای اخلاقی بازنشر کردند.
اما نامه، به‌ویژه در بخش دوم، با رویکردی شجاعانه، سکوت نهادهای فرهنگی غرب در برابر نقض حقوق بشر را نیز به چالش کشید. یکی از نمونه‌های آشکار این بی‌عملی، ربوده شدن حمدان بلال، کارگردان فلسطینی و برنده جایزه اسکار برای مستند «سرزمین دیگری نیست» بود. بلال تنها سه هفته پس از دریافت جایزه‌اش، توسط ارتش اسرائیل بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. درحالی‌که بسیاری از هنرمندان و فعالان فرهنگی خواستار موضع‌گیری فوری آکادمی اسکار شدند، این نهاد تا مدت‌ها به سکوتی سنگین پناه برد؛ سکوتی که بیشتر به همدستی شباهت داشت تا بی‌خبری. همین موضع‌گیری دیرهنگام و بی‌جان، باعث خشم بسیاری از اعضای آکادمی شد و کار را به جایی رساند که آکادمی، تحت فشار افکار عمومی، مجبور به عذرخواهی علنی شد. این تحولات نشان داد که جنبش اعتراضی سینمایی‌ها صرفا یک واکنش احساسی یا لحظه‌ای به یک فاجعه نبود؛ بلکه حرکتی بود ریشه‌دار، آگاهانه و سازمان‌یافته که بر لزوم پیوند میان اخلاق، هنر و مسئولیت اجتماعی تأکید می‌کرد. چنین طنین گسترده‌ای، بی‌سابقه بود؛ چراکه برای نخستین‌بار پس از دهه‌ها، سینمای جهان با صدایی واحد علیه یک ظلم عریان ایستاد و نشان داد که هنر، وقتی با وجدان همراه شود، می‌تواند از مرزهای فرم و جشنواره‌ها عبور کند و به ابزاری برای مطالبه عدالت بدل شود.
 
جبهه‌ای علیه فراموشی و انفعال
در روزگاری که جریان‌های اصلی رسانه‌ای با سانسور، تحریف یا سکوت، حقیقت را در محاصره‌ سیاست‌زدگی و منافع قدرت‌ها قرار داده‌اند، سینما در جشنواره کن ۲۰۲۵ نشان داد که هنوز می‌تواند صدای خاموش‌شدگان باشد. در برابر رسانه‌هایی که هر روز مرگ را عادی‌تر می‌کنند و رنج را به آمار تقلیل می‌دهند، سینما بار دیگر به ماهیت نخستین خود بازگشت: رسانه‌ای انسانی، مستقل و افشاگر. فریادهایی که در کن طنین انداخت، نه شعاری گذرا و احساسی، بلکه تجلی نوعی مسئولیت‌پذیری عمیق بود؛ نوعی التزام اخلاقی به گفتن حقیقت، حتی در سخت‌ترین شرایط.
این رویکرد در تضاد آشکار با آن دسته از جشنواره‌ها و نهادهای فرهنگی است که طی سال‌های اخیر کوشیده‌اند با برچسب‌هایی چون «سیاست‌زدایی» و «بی‌طرفی هنری»، خود را از بحران‌های انسانی و فجایع اخلاقی کنار بکشند. اما سینماگران حاضر در کن، با هوشیاری و شجاعت، این فضا را برهم زدند. آن‌ها نشان دادند که هنر نمی‌تواند نسبت به رنج انسان‌ها بی‌طرف باشد و خاموشی در برابر جنایت، خود شکلی از همدستی است.
نامه‌ها، اعتراض‌ها و بیانیه‌هایی که از دل این جشنواره برآمدند، نه تکرار کلیشه‌های رایج، بلکه صداهایی اصیل و ریشه‌دار بودند؛ صداهایی برخاسته از تعهدی شخصی و جمعی به زندگی، عدالت و حقیقت. سینماگرانی که خطر کردند، برخلاف آنکه تنها بر فرش قرمز بدرخشند، در برابر سکوت رسمی ایستادند و کارکرد حقیقی هنر را به یادمان آوردند.
اشاره مکرر به شهادت بیش از ۵۲ هزار نفر از جمله بیش از ۲۰۰ خبرنگار، در جریان تهاجم اسرائیل به غزه، نشان می‌داد که این اعتراضات از جنس واکنش‌های سطحی یا مد روز نیست. این ارقام، نه صرفا عدد که نشانه‌ای از عمق فاجعه‌ای است که در برابر چشم جهانیان رخ می‌دهد و در این میان، سینما بار دیگر ایستاد؛ همان‌طور که در دوران جنگ ویتنام، آپارتاید آفریقای جنوبی یا نسل‌کشی رواندا ایستاده بود. بدین ترتیب، در کن ۲۰۲۵، روشن شد که هنوز می‌توان به سینما اعتماد کرد؛ به‌عنوان حافظ حافظه جمعی، مدافع حق و آیینه‌ای شفاف در برابر قدرت‌های تاریک.
 
از فاطمه تا فردا؛ وظیفه سینما ادامه دارد
فاطمه حسونا، دیگر تنها یک چهره از میان هزاران قربانی نیست؛ او به نمادی زنده از عصیان وجدان جهانی بدل شده است؛ وجدانی زخمی، اما بیدار که در برابر موج سکوت و بی‌تفاوتی، صدایی پیدا کرده و از دل هنر هفتم، فریاد می‌زند. شهادت فاطمه، هم‌زمان با نمایش مستندی درباره زندگی‌اش در جشنواره‌ای چون کن، همچون لحظه‌ای درخشان و تراژیک، پرده از چهره حقیقت برداشت. حقیقتی که نمی‌توان آن را با پروتکل‌های دیپلماتیک یا ملاحظات سیاسی پوشاند.
جشنواره کن ۲۰۲۵ نشان داد که هنر، در ذات خود، نمی‌تواند نسبت به خون بی‌گناهان بی‌تفاوت بماند. سکوی نمایش فیلم‌ها، به صحنه‌ای برای اعتراض، سوگواری و تلاش برای تنویر افکار عمومی تبدیل شد. آنجا که فرش قرمز پیش‌تر برای ستایش سبک و فرم پهن می‌شد، این‌بار برای فریادهایی پهن شد که به جای زرق و برق، حقیقت را فریاد می‌زنند.
سینما، اگر همچنان قرار است انسان‌ساز باشد، اگر بخواهد فراتر از سرگرمی محض معنا پیدا کند، چاره‌ای ندارد جز آنکه در صف عدالت بایستد. باید به صدای کسانی بدل شود که صدایشان از میان آوار و دود و سکوت رسانه‌ای، خاموش مانده است. باید چشمی باشد برای دیدن آنچه قدرت‌ها نمی‌خواهند دیده شود و حافظه‌ای برای آنچه تاریخ رسمی می‌کوشد پاک کند و امروز، بیش از هر زمان دیگر، هنرمندان جهان به این وظیفه تاریخی آگاه شده‌اند. آن‌ها دریافته‌اند که بی‌طرفی در برابر جنایت، شکلی از مشارکت در آن است و مسئولیت هنرمند، نه‌تنها در خلق زیبایی که در دفاع از حقیقت است؛ حتی اگر این دفاع، هزینه‌ داشته باشد.
فاطمه حسونا، با زندگی‌اش، با مرگش و با تصاویری که از دل جهنم ثبت کرد، به ما یادآوری کرد که دوربین، می‌تواند سلاحی باشد علیه فراموشی و سینما، اگر در صف مظلوم نایستد، تنها پژواکی از پوچی خواهد بود، اما خوشبختانه کن ۲۰۲۵ اثبات کرد که هنوز امیدی هست.

captcha
شماره‌های پیشین