sobhe-no.ir
2106
چهارشنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
4
شکست پروژه نئوم در سعودی نشانه چیست؟

کوچه بغلی توسعه

در گفت‌وگوی «صبح نو» با مجید شاکری مطرح شد؛

حساب سرمایه سعودی منفی است

صبح نو

در گفت‌وگوی «صبح نو» با مجید شاکری مطرح شد؛

حساب سرمایه سعودی منفی است


مازیار شیری/ پس از لاف‌های ترامپ در سفرش به عربستان و تعاریف پرطمطراق از پیشرفت عربستان، روند این ادعاها از نظر شاخص‌های مختلف تبدیل به سوژه و سوالی بزرگ در اذهان کارشناسان و رسانه‌ها شد. از همین رو با مجید شاکری، اقتصاددان و استاد دانشگاه گفت‌وگو کردیم تا سنجه‌ای بر ادعاهای ترامپ و همچنین حاکمان سعودی بر اساس چشم‌اندازها و پروژه‌های اعلامی این کشور باشد. آنچه پیش رو دارید حاصل گفت‌وگوی «صبح نو» با این استاد دانشگاه و اقتصاددان است:
 چندی است که در رسانه‌های اجتماعی شاهد پمپاژ تبلیغاتی برای توسعه عربستان هستیم. در این رپورتاژها نام‌هایی همچون پروژه لاین و نئوم به چشم می‌خورد. این پروژه‌ها و به‌طور کلی رپورتاژ توسعه عربستان تا چه حد به تصویر واقعی نزدیک است؟  
اصطلاحی وجود دارد که می‌گوید «عربستان، صحرایی پر از فیل‌های سفید»؛ به این معنا که در دوره‌های مختلف پادشاهی، در سراسر عربستان، طرح‌های بزرگ و پرزرق‌وبرقی کلید خورده‌اند که در نهایت یا به اهداف خود نرسیده‌اند یا اساسا رها شده‌اند.
این روند کلی دو علت اصلی دارد: نخست، عربستان کشوری است که به‌طور مزمن مازاد حساب جاری قابل‌توجهی دارد. در چنین شرایطی، سطح دستمزدها بالا و ارزش ارز تقویت‌ شده است و به همین دلیل، اجرای پروژه‌ها بسیار گران تمام می‌شود. در نتیجه، بسیاری از طرح‌هایی که در نقاط دیگر دنیا اقتصادی محسوب می‌شوند، در عربستان اساسا غیرقابل اجرا هستند.
دوم، اگرچه عربستان با اجرای اصلاحات می‌تواند نسبت به گذشته‌اش پیشرفت کند، اما رقبای منطقه‌ای‌ دارد که اکنون از جایگاهی که عربستان می‌کوشد به آن برسد، گذشته‌اند. به‌طور خاص، اگر هدف عربستان ایجاد فضای مناسب کسب‌وکار برای سرمایه‌گذاران غربی است و در تلاش است از گذشته‌ خود پیشی بگیرد، باید با امارات متحده عربی رقابت کند؛ کشوری که سال‌ها پیش از عربستان به این نقطه رسیده است. از دید یک سرمایه‌گذار خارجی، ملاک انتخاب، بهترین گزینه‌ موجود است، نه کشوری که صرفا از گذشته‌ خود بهتر شده است.
از زمان شوک نفتی تا دوره‌ ملک عبدالله و امروز در دوران ملک سلمان، کشور عربستان پر شده از این فیل‌های سفید رها شده در دل صحرا.
 
چه عواملی باعث شده‌اند که بسیاری از پروژه‌های بزرگ در عربستان به اهداف خود نرسند یا متوقف شوند؟
واقعیت این است این پروژه‌ها که اساسا فرزندان فکری محمد بن سلمان محسوب می‌شوند، تاکنون با شکست مواجه شده‌اند؛ آن هم از چند جهت.
اولا، منطق اولیه‌ پروژه‌ها دچار ایراد اساسی بود. به ‌تازگی وال‌استریت ژورنال گزارشی منتشر کرده که در آن، به سرنوشت افرادی پرداخته که در پروژه‌ نئوم مشغول به کار بودند. در این گزارش، سوال‌های بنیادی مطرح شده است؛ مثلا با فردی گفت‌وگو شده که مسئول طراحی آموزشی نئوم بوده و از او پرسیده‌اند چرا باید فردی در دنیا تصمیم بگیرد در یک دبیرستان واقع در دل صحرا، آن هم در ساختمانی شیشه‌ای که ۲۴ متر از سطح زمین ارتفاع دارد، درس بخواند؟
در جای دیگری از گزارش، یکی از طراحان بین‌المللی ریزورت‌ها و املاک گفته بود که از او خواسته شده چند قصر و عمارت طراحی کند؛ به‌گونه‌ای که ۱۲ عمارت بزرگ و دو قلعه ساخته شود.
در کنار این موارد، هزینه‌های پروژه‌ نئوم به طرز سرسام‌آوری افزایش یافته، به‌طوری‌که حتی برای عربستان هم قابل تحمل نبوده است. این موضوع باعث شده طرح به ‌شدت کوچک و محدود شود، به‌نحوی‌که دیگر شباهتی به طرح اولیه ندارد. افزون بر آن، پروژه به‌ شدت عقب‌مانده و شتاب‌زده اجرا می‌شود.
در همان گزارش آمده بود که جزیره‌ تفریحی نئوم به ‌صورت کاملا ناآماده و صرفا در یک فاز نمادین با حضور هنرمندان و بازیگران مشهور هالیوودی افتتاح شد؛ اما پروژه آن‌قدر ناقص و ناتمام بود که اولا محمد بن سلمان در این افتتاحیه شرکت نکرد و ثانیا مدیرعامل پروژه یک هفته بعد برکنار شد. اکنون پروژه‌ نئوم عملا دیگر قابلیت ادامه ندارد.
بسیاری از بخش‌های این پروژه از جمله طرح «لاین»، از نظر فنی اساسا قابل اجرا نیستند. پرسش‌های جدی زیست‌محیطی و فنی درباره‌ امکان‌پذیری ساخت چنین سازه‌ شیشه‌ای در دل صحرا وجود دارد. فقط برای اشکال‌های فنی پروژه‌ لاین، گزارشی با ده‌ها صفحه نوشته شده که تنها فهرست عناوین ایرادهای مشاوران را شامل می‌شود.
نکته‌ دیگر درباره‌ پروژه‌ لاین، نحوه‌ پیشرفت آن است. به جای ساخت‌وساز واقعی، از پیمانکاران خواسته شده صرفا تا جای ممکن هزینه کنند. در همان گزارش، فردی که مسئول طراحی دوره‌های دبیرستانی بوده، گفته است به او گفته‌اند با وجود آنکه هنوز مدرسه‌ای ساخته نشده و کسی هم در آن منطقه زندگی نمی‌کند، باید برای دبیرستان دوره‌ مجازی طراحی کند.
وقتی از او پرسیدند بودجه‌ تو چقدر است، پاسخ داده بود: «پانصد هزار دلار!» و تأکید کرده بود که اجرای چنین پروژه‌ای حتی در بالاترین سطح، بیشتر از پنجاه هزار دلار هزینه ندارد. سپس پرسیده بود: «من چطور باید پانصد هزار دلار خرج کنم؟»
و این نوع خرج‌ کردن افسارگسیخته، اکنون پروژه را به جایی رسانده که با وجود هزینه‌های گزاف، چیزی در عمل ساخته نشده است.
 
 هزینه‌های هنگفت پروژه‌هایی مانند نئوم صرف چه مواردی شده و چرا بازدهی مشخصی نداشته‌اند؟
نکته‌ی مهم اینجاست که این هزینه‌ها نیز خروجی ملموسی روی زمین نداشته‌اند؛ یعنی صرف ساخت‌وساز، خرید سیمان و فولاد و پرداخت به شرکت‌های مشاوره‌ بین‌المللی شده‌اند.
 وال‌استریت ژورنال دو شماره‌ ویژه درباره‌ سرنوشت پروژه‌ نئوم منتشر کرده و فایننشال تایمز نیز گزارشی مفصل تهیه کرده که نشان می‌دهد عربستان در نهایت تصمیم گرفته قراردادهای خود با شرکت‌های مشاوره را به ‌شدت محدود کند. در گام اول، این کشور نسبت به وضعیت موجود تا ۲۰ برابر عقب‌نشینی کرده و قرارداد مشابه جدیدی نبسته است. در نتیجه، این پروژه عملا به یک تجربه‌ شکست‌خورده تبدیل شده است.
 
چرا انتخاب منطقه‌ شمال‌ غربی عربستان برای اجرای چنین پروژه‌هایی، از نظر جمعیتی و جغرافیایی، تصمیمی پرریسک محسوب می‌شود؟
عربستان در مناطق پرجمعیت خود، یعنی حجاز (اطراف مکه و مدینه) مناطق اطراف ریاض و مناطق شرقی که با احزاب قدیمی شناخته می‌شوند، تمرکز جمعیتی دارد، اما در شمال‌ غرب کشور، جایی که نئوم قرار دارد، منطقه‌ای تقریبا خالی از سکنه است. در سوی مقابل این منطقه، آن ‌سوی دریای سرخ، شهرها و ریزورت‌های مصری قرار دارند. اجرای چنین پروژه‌ای در ظاهر ممکن است معقول به‌ نظر برسد، اما واقعیت این است که نه عربستان توان مدیریتی انجام چنین کاری را دارد و نه تغییر جغرافیا به این سادگی امکان‌پذیر است.
این پروژه، نمونه‌ بسیار بزرگی از یک شکست است. البته نمونه‌های قبلی شکست نیز وجود دارند که سروصدای کمتری داشتند و بیشتر داخلی بودند؛ مانند پروژه‌ جبل عمر در دوره‌ ملک عبدالله که هرچند اکنون تا حدی پیش رفته، اما هرگز به اندازه‌ تبلیغاتی که درباره‌اش شد، تحقق نیافته است. بیلبوردهای فراوانی نصب شده بود، اما در عمل نتیجه‌ ملموسی دیده نشد.
 
با توجه به منفی بودن حساب سرمایه، آیا عربستان توانسته خود را به کشوری سرمایه‌پذیر تبدیل کند؟
با وجود آنکه عربستان تلاش دارد به یک کشور سرمایه‌پذیر بزرگ تبدیل شود، حساب سرمایه‌ آن همچنان منفی است؛ یعنی بیشتر سرمایه از کشور خارج می‌شود تا وارد. این کشور با کسری بودجه‌ قابل‌توجهی مواجه است و به همین دلیل، در استفاده از ابزار نفتی برای برخورد با سرمایه‌گذاران متخلف نیز محدودیت‌هایی دارد.
این تنها بخشی از چالش‌هاست. عربستان شعار می‌دهد که باید با امارات رقابت کند؛ درحالی‌که امارات هم از نظر جمعیت و هم از نظر فضای کسب‌وکار وضعیت بسیار بهتری دارد.
 
آیا ساختن اقتصاد مبتنی بر بخش خصوصی در کشوری با اکثریت کارکنان دولتی ممکن است؟
برای کشوری که بیش از ۸۰ درصد جامعه‌اش به‌ صورت مستقیم یا غیرمستقیم کارمند دولت هستند، ساختن اقتصادی مبتنی بر بخش خصوصی با سهم ۴۰ درصدی بسیار دشوار است. توسعه‌ صنعتی و رشد شتابان اقتصادی ایران در دهه‌ ۴۰، 70 و 80 از بزرگ‌ترین آرزوهای عربستان به‌شمار می‌رود.
البته می‌توان درباره‌ این پرسش بحث کرد که چرا ما ایرانی‌ها نتوانستیم آن مسیر رشد را ادامه دهیم؛ بحثی بسیار مهم است، اما آنچه روشن است اینکه با صرف پول‌پاشی و هزینه‌کردن، توسعه حاصل نمی‌شود و تفاوت ایران و عربستان امروز، نمونه‌ روشنی از این حقیقت است.
 
عقب‌نشینی از افق ۲۰۳۰ به ۲۰۳۵ نشانه‌ای از بن‌بست در پروژه‌های کلان عربستان است؟
در سال ۲۰۲۰، هر دو کشور از درآمد نفتی سرشار بهره‌مند بودند. تازه عربستان در دهه‌ ۲۰۲۰ از این مزیت نیز برخوردار بود که هم‌زمان با افزایش قیمت نفت، دلار نیز تقویت می‌شد؛ شانس و امتیازی که ایرانی‌ها در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ به هیچ‌وجه از آن برخوردار نبودند. در دهه‌ ۵۰ خورشیدی، تازه برخی تحولات در حال تصویب و اجرا بود. اما نکته‌ قابل‌توجه اینجاست که حتی دستاوردهایی که ایران در برنامه‌های عمرانی سوم و چهارم در دهه ۴۰ و نیز در برنامه‌های توسعه‌ اول، سوم و چهارم در دوره‌ جمهوری اسلامی به آن‌ها دست یافت، در عربستان دیده نمی‌شود.
 
نکته‌ای گفتید مبنی بر اینکه کارکرد اقتصادی عربستان عمدتا مبتنی بر هزینه‌کرد است. ما این موضوع را حتی در حوزه‌های فرهنگی هم مشاهده می‌کنیم و حتی در دکترین نظامی آن‌ها نیز می‌توان نشانه‌هایی یافت. عربستان افق ۲۰۳۰ را برای بسیاری از پروژه‌های کلان خود در نظر گرفته بود، اما زمزمه‌هایی هست که ممکن است این افق به ۲۰۳۵ عقب رانده شود. آیا می‌توان این موضوع را به‌عنوان نمودی از اقتصاد کل عربستان در نظر گرفت؟
 تحلیل شخصی من این است: عربستانی‌ها با وجود کاستی‌های فراوان، دنیا را بهتر از ما می‌شناسند. این کشور به صورت ذاتی، در حوزه‌ دفاعی ضعیف است؛ تراکم جمعیتی کمی دارد، بخش زیادی از سرزمینش خالی از سکنه است و منابع طبیعی‌اش می‌تواند طمع قدرت‌های خارجی را برانگیزد. بااین‌حال، توانسته‌اند امنیت خود را حفظ کنند، همسایگان پرجمعیت‌تر و قدرتمندتری چون ایران و مصر را مهار کنند، و روابط خود با قدرت‌های جهانی مانند آمریکا، چین و روسیه را متکثر و متوازن سازند که این خود، دستاورد مهمی است.
اما این‌ها جای ناکارآمدی، ضعف مهندسی، نبود فرهنگ توسعه‌گرا و غیبت ایده‌ توسعه‌ صنعتی را نمی‌گیرند. شما با شو و نمایش، کنسرت و هزینه‌های پر زرق‌وبرق، نمی‌توانید توسعه خلق کنید.
ایده‌ توسعه، آن‌ هم در مقیاس ملی، مسأله‌ای عمیق و پیچیده است. اینکه کشوری بتواند فرایند توسعه‌ای برای خود تعریف و اجرا کند مهم است؛ اما اینکه نتواند مانند ما ایرانی‌ها از فرصت‌های توسعه‌ای بهره‌برداری کند و حتی نتواند پروژه‌های خود را بر مبنای صرفه و صلاح واقعی پیش ببرد، ریشه در ضعف در زیرساخت‌های اجتماعی دارد.
در اینجا ما یک امتیاز مهم داریم: برخورداری از دولت ملی. دولتی که علی‌رغم تمام نوسانات، رأی مردم در شکل‌گیری آن نقش دارد. پایتختش محل درهم‌تنیدگی قومیت‌های مختلف است و زبان میانجی آن، زبان فارسی، نماد انسجام ملی است. این‌ها امتیازات بزرگی هستند.
در مقابل، عربستان یک حکومت پادشاهی است که نامش برگرفته از نام یک خاندان است. در واقع، تلاش می‌کند یک جامعه‌ قدیمی را با پول به سطح قرن بیست‌ویکم برساند. این همان چیزی است که رابرت لیسی در کتاب مشهورش درباره‌ دوران ملک خالد گفته بود: «شکاف میان جامعه‌ قدیمی و مدرن را نمی‌توان با شو پر کرد.»
ما باید از آن‌ها یاد بگیریم که چگونه روابط بین‌المللی خود را متوازن کنند و اشتباهاتی مانند برخی پیمان‌ها را تکرار نکنیم، اما درعین‌حال، باید قدر دولت ملی خود را بدانیم. نباید به‌ نام خصوصی‌سازی، بازوهای آن را تضعیف کنیم. نباید مانند تجربه‌ واگذاری‌ها در دهه‌ ۸۰، انسجام ملی را با استانی‌سازی و تجزیه‌ ساختارها تضعیف کنیم.

captcha
شماره‌های پیشین