سیاستورزی انحصارگرایانه؛ نقدی بر رویکرد منصوری
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین بخشهای سخنان منصوری، جایی است که به صراحت میگوید «قالیباف نباید وارد سیاست میشد.» این جمله اگرچه به ظاهر نقدی به عملکرد سیاسی رئیس مجلس است، اما در واقع حامل نوعی نگاه انحصارطلبانه به سیاست است که گویا سیاست را قلمرو اختصاصی عدهای خاص میداند و ورود چهرههایی مانند قالیباف را مزاحم میپندارد. این رویکرد نهتنها با گفتمان مشارکتطلبانه انقلاب اسلامی ناسازگار است، بلکه برخلاف منش و نگرش شخص رئیسجمهور فقید، آیتالله رئیسی و نیز نگاه کلان مقام معظم رهبری به وحدت نیروهای انقلاب است.
منصوری با نوعی ادبیات از بالا به پایین، برخی از چهرهها را «پدرخوانده» خطاب میکند و از واژگانی مانند «اجازه ندادند» استفاده میکند که القاکننده نوعی قیممآبی در سیاست است.
منصوری از «پدرخواندهها» بهعنوان عاملان عدم حضور فتاح در انتخابات نام میبرد.
منصوری ابتدا میگوید که گزینه مطلوبش برای تداوم دولت شهید رئیسی، آقای فتاح بود، اما پس از انصراف او، مستقیما به سمت جلیلی رفت. این چرخش سریع و بدون ارائه توضیح درباره تفاوت بنیادین فتاح و جلیلی - چه در منش اجرایی، چه در پایگاه اجتماعی - نشاندهنده نوعی تصمیمگیری صرفا تاکتیکی و نه راهبردی است.
عبور حساب شده از جلیلی یا بازتعریف مرزبندیها؟
نکته دوم که اهمیت راهبردی دارد، عبور آرام اما معنادار منصوری از سعید جلیلی است. درحالیکه جلیلی در جریان انتخابات ریاستجمهوری یکی از چهرههای شاخص و مورد حمایت بخشی از جریان انقلاب بود، منصوری با صراحت از فتاح بهعنوان گزینه اصلح برای «امتداد دولت شهید رئیسی» نام میبرد. این در حالی است که در همان انتخابات، منصوری و چهرههای همسو عملا از جلیلی حمایت میکردند. این دگردیسی موضعی میتواند نشانهای از چرخش سیاسی بخشی از جریان امتدادیون به سمت فتاح و عبور از جلیلی باشد؛ چرخشی که اگرچه تدریجی است، اما با پیامدهای سیاسی گستردهای همراه خواهد بود.
وفاداری یا فرصتطلبی؟ پرسشی درباره رفتار سیاسی منصوری
انتصاب اخیر منصوری بهعنوان رئیس هیأت مدیره یکی از شرکتهای وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام (ره) که تحت ریاست پرویز فتاح اداره میشود، نشاندهنده بازگشت او به مدار قدرت و پیوند مجدد با فتاح است، اما این انتصاب و مصاحبه همزمان او، این پرسش را ایجاد میکند که آیا منصوری از موضعی اعتقادی سخن میگوید یا از محاسباتی صرفا سیاسی؟ زیرا کسی که به راحتی از نامزد مورد حمایتش در انتخابات فاصله میگیرد، این احتمال را هم به وجود میآورد که در آینده، اگر شرایط ایجاب کند، از فتاح نیز عبور کند. این نوع رفتار میتواند حاکی از نوعی سیاستورزی غیراصولمحور باشد که در آن وفاداری جای خود را به مصلحتسنجی لحظهای میدهد.
عدم حمایت از مخبر؛ نشانه یک صفبندی درونگفتمانی
از دیگر نکات قابلتوجه در سخنان منصوری، عدم اشاره و حتی پرهیز از دعوت به حمایت از محمد مخبر است؛ چهرهای که برخلاف فتاح، در دولت سیزدهم حضور فعال داشت و از نظر جایگاه، نزدیکترین فرد به رئیسجمهور بود. این گزینش معنادار در هدفگذاری جریان امتداد دولت، خود نشانهای از شکاف در درون نیروهای همسو با دولت سیزدهم و تلاش بخشی از آنان برای بازتعریف مسیر از طریق چهرههایی مانند فتاح است که هم در بدنه اجتماعی اصولگرایی جایگاه دارند و هم نسبت به برخی چهرهها مانند جلیلی، رأی منفی کمتری دارند.
ابهامگویی درباره مسائل حساس؛ بازی با افکار عمومی؟
در بخشهایی از گفتوگو، منصوری به صورت مبهم به گزارش حادثه سقوط پرواز اردیبهشت اشاره میکند و به جای روشنگری، ابهامسازی میکند. این شیوه بیان، از یکسو میتواند تلاش برای فرار از مسئولیت تلقی شود و از سوی دیگر، ابزاری برای ادامه فشار سیاسی بر جریانهای رقیب با هدف حفظ گفتمان خود. به عبارتی، منصوری تلاش دارد با زنده نگه داشتن شبهه، روایت خود از عملکرد دولت را تقویت کرده و همزمان فضای اعتماد به گزارشهای رسمی را تضعیف کند.
در برخی عبارات منصوری نوعی تفکیک میان «امتداد دولت رئیسی» و «جبهه انقلاب» مشاهده میشود. این گزاره خطر تولید دوگانگی در حافظه سیاسی نیروهای انقلابی را دارد، درحالیکه رهبر انقلاب همواره بر ضرورت وحدت و جلوگیری از چنددستگی تأکید کردهاند.
مصاحبه منصوری را میتوان بخشی از تلاش هدفمند او برای بازگشت به صحنه سیاست و حفظ موقعیت خود دانست.
با توجه به اینکه او در دولت سیزدهم، نقش برجستهای داشت، اما در دولت چهاردهم کنار گذاشته شد، بازسازی چهره سیاسی او از طریق رسانه، پیام مستقیمی به بدنه جریان اصولگرا دارد: «من هنوز در صحنهام و ظرفیت مدیریتی و سیاسی
دارم.»
با آنکه فتاح به گفته منصوری حاضر به حضور در انتخابات نشد، اما مصاحبه تلاش دارد او را در جایگاه «مظلوم سیاسی» معرفی کند؛ کسی که «نگذاشتند» وارد شود. اینگونه بازنمایی فتاح، بخشی از تلاش هماهنگ برای آمادهسازی افکار عمومی برای کاندیداتوری احتمالی او در آینده است.
یکی از سوالهای مهمی که از دل مصاحبه منصوری بیرون میآید این است که: آیا در تیم دولت سیزدهم، صداهای متفاوتی از شخص رئیسجمهور وجود داشته که سیره متفاوتی از مرحوم رییسی دارد.
در روایت منصوری، نوعی بیتوجهی به چهرههایی مانند جلیلی یا حتی مخبر دیده میشود. در مقابل، فتاح بهعنوان مدیری اجرایی، آرام و «بیحاشیه» معرفی میشود.
این تغییر رویکرد میتواند به معنای عبور از نگاه گفتمانی به سیاست و حرکت به سوی الگوی تکنوکراسی درونزا در جریان اصولگرا باشد.
برخی از جملات منصوری بهویژه در خصوص «پدرخواندهها» سرشار از گلایهمندی و حسابکشی درونی است. این موضوع را میتوان نشانهای از آغاز واگرایی رسمی در دل جریان انقلابی دانست. مصاحبه منصوری نه فقط ابراز نظر شخصی، بلکه صدای اعتراض بخشی از بدنه حامیان دولت سیزدهم است که احساس میکنند نادیده گرفته شدهاند.
مصاحبه محسن منصوری، در ظاهر یک روایت شخصی از عملکرد و تجربه کاری است، اما در باطن، پیامی روشن از چرخشهای سیاسی، صفبندیهای درونجریانی و تلاش برای بازتعریف رهبری آینده جریان موسوم به «امتداد دولت» دارد.
این گفتوگو همزمان حامل نقد غیرمستقیم به برخی چهرههای اصولگراست و هم تلاش برای تثبیت نقش فتاح بهعنوان گزینه اصلی این جریان در انتخابات آینده، اما اینکه این رویکرد تا چه حد پایدار خواهد بود، بستگی به وفاداری چهرههایی چون منصوری دارد؛ کسانی که در گذشته نشان دادهاند حمایتشان همیشگی نیست.
آیا این پیوند صرفا رسانهای و تاکتیکی است یا پشتوانه عملی هم دارد؟