sobhe-no.ir
2108
یکشنبه، ۰۴ خرداد ۱۴۰۴
2

صبح نو

چه بر سر دوم خرداد آمد

از رادیکالیسم چپ‌گرا به روزنه راست‌گرا

جریان دوم خرداد ۱۳۷۶ با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری آغاز شد و به‌ سرعت به یک «جنبش مدنی اصلاحات» تبدیل شد که شعارهایی مانند توسعه جامعه مدنی، رعایت حقوق شهروندی و قانون‌گرایی را سر می‌داد. جریان دوم خرداد ۱۳۷۶ با پیروزی غیرمنتظره سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز شد و با وعده‌هایی چون جامعه مدنی، قانون‌گرایی، و توسعه سیاسی، موجی از امید در میان لایه‌هایی از جامعه به‌ویژه طبقه متوسط شهری ایجاد کرد، اما با گذشت بیش از دو دهه، این جریان نه‌تنها از تحقق وعده‌های خود بازماند، بلکه به تدریج به یکی از عوامل انسداد و بی‌اعتمادی سیاسی تبدیل شد.
شکل‌گیری جریان دوم خرداد و گفتمان آغازین
در خرداد ۱۳۷۶، انتخاب خاتمی از دل ساختار رسمی نظام و در برابر نامزدی که نماد وضع موجود تلقی می‌شد، نتیجه شکاف‌های اجتماعی پس از جنگ و خواست عمومی برای تغییر بود، اما گفتمان اصلاح‌طلبی دوم خردادی در آغاز، فاقد عمق نظری و برنامه عملی مشخص بود. مفاهیمی چون جامعه مدنی، آزادی بیان و گفت‌وگوی تمدن‌ها به ‌صورت شعاری و بدون ضمانت اجرایی مطرح شد. این گفتمان اگرچه در ابتدای راه با حمایت روشنفکران و نیروهای دانشگاهی همراه شد، اما به سرعت دچار پراکندگی فکری و عدم انسجام در بدنه خود شد.
 
نقش محمد خاتمی و دولت‌های اصلاح‌طلب
دولت‌های هفتم و هشتم به ریاست خاتمی، اگرچه در حوزه‌هایی مانند سیاست خارجی یا ثبات اقتصادی موفقیت‌هایی محدود داشتند، اما از منظر و تحقق مطالبات جامعه ناتوان بودند. اصلاح‌طلبان دولتی در عمل بیش از آنکه پروژه‌ای برای ساختار سیاسی داشته باشند، به مدیریت چهره‌ای متفاوت از قدرت حاکم بسنده کردند. نتیجه، سرخوردگی نیروهای اجتماعی و شکاف درونی در اردوگاه اصلاحات بود.
 
 از اصلاح‌طلبی به بقاگرایی
با آغاز دهه ۱۳۸۰ و شکست در انتخابات‌های شوراها، مجلس و ریاست‌جمهوری، جریان دوم خرداد به جای بازاندیشی در راهبردهای خود، به ائتلاف‌های مصلحتی روی آورد. نمونه بارز آن، حمایت بی‌چون‌وچرا از حسن روحانی در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ بود. درحالی‌که دولت روحانی اساسا بر مبنای گفتمان تکنوکراتیک و محافظه‌کارانه عمل می‌کرد، اصلاح‌طلبان بدون تضمین حضور در قدرت، به آن مشروعیت اجتماعی بخشیدند. تناقض در رفتار دوم خردادی‌ها، یعنی مشارکت در ساختار رسمی در عین انتقاد از آن، به بی‌هویتی گفتمانی و ازدست‌رفتن سرمایه اجتماعی منجر شد.
 
رفتار سیاسی متناقض
جریان دوم خرداد هیچ‌گاه حاضر نشد نسبت روشن خود با ساختار حاکم را تعیین کند. نه اپوزیسیون بود و نه بخشی مؤثر از قدرت. این وضعیت خاکستری سبب شد در بزنگاه‌هایی مانند انتخابات مجلس دوازدهم (اسفند ۱۴۰۲) جامعه دیگر اعتنایی به دعوت یا تحریم اصلاح‌طلبان نکند. محمد خاتمی که زمانی نماد اصلاح‌طلبی بود، در این انتخابات حتی رأی نداد. این تعلیق رفتاری، نشانه بی‌افقی جریان دوم خرداد در مسیر سیاسی خود بود. بی‌افقی خط مرز رادیکال بودن این جریان رد کرد و حال که از قدرت به دور مانده بودند، جبهه اصلاحات با مواضعی تند، مانیفست‌های عبور از صندوق به خیابان را انگاره می‌کرد.
دوم خردادی‌ها در مسیر تحول خود از گفتمان اصلاح‌طلبی به گفتمان ماندن سقوط کردند. اصلاح‌طلبی به ‌جای پیگیری مطالبات مردم، به ابزاری برای چانه‌زنی در قدرت تقلیل یافت. پروژه اصلاحات نهایتا به «تکرار» بدل شد؛ تکرار چهره‌ها، شعارها و روش‌هایی که بارها شکست خورده بود. فقدان نوسازی فکری، عدم تولید رهبران جدید و قطع ارتباط با نسل‌های جوان، موجب شد که این جریان دیگر نه امیدبخش باشد و نه تأثیرگذار.
حاشیه‌نشینی و بی‌سرانجامی
در سال ۱۴۰۴، دوم خردادی‌ها ثمره سیاست وفاق را چیدند و فضای جدیدی درست کردند که نتیجه عبور از رادیکالیسم اصلاحات است. بازگشت کامل این جریان نیازمند بازتعریف کامل است، نه صرفا بازآرایی چهره‌ها. واقعیت این است که بخشی از اقبال پزشکیان، رای سلبی است .
 
نسبت با دولت‌های پسین و تحلیل ائتلاف اعتدال‌گرایان (دولت روحانی)
پس از خاتمی، اصلاح‌طلبان خود را در مقام حامی و سهیم در قدرت می‌دیدند. در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶، آن‌ها به نفع حسن روحانی از کارگزاران سازندگی (جریان موسوم به اعتدال‌گرایی) کنار رفتند و امید داشتند اصلاحات تا حدی در دولت او ادامه یابد.
به ‌عبارت دیگر، تحلیلگران اعتقاد دارند ائتلاف با اعتدال‌گرایان، منافع کوتاه‌مدت (بازگشت نسبی به قدرت) در پی داشت، اما اصلاح‌طلبان همچنان ناظران پیرامون قدرت باقی ماندند. ناکامی‌های اقتصادی و اجتماعی دولت روحانی در میانه دهه ۹۰ سبب کاهش محبوبیت اصلاح‌طلبان شد، به‌طوری‌که پس از انتخابات ۱۴۰۰ آن‌ها بیش از پیش از قدرت درافتادند.
 
انتخابات مجلس دوازدهم و تغییر لحن
در سال‌های اخیر، بسیاری از فعالان و رهبران دوم خرداد نسبت به مشارکت در ساختار رسمی تردید نشان دادند.
مهم‌ترین رخداد این مقطع، انتخابات یازدهمین دوره مجلس در اسفند ۱۴۰۲ بود که مشارکت ثبت‌نام‌شده اصلاح‌طلبان به‌ مراتب کمتر از گذشته بود. محمد خاتمی، رهبر معنوی این جریان، علنا اعلام کرد که «آگاهانه و صادقانه رأی نداد» و تصمیم گرفته است «هم‌نوا با خیل ناراضیان» باشد تا صداقت خود را حفظ کند. درعین‌حال، طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان اعلام کردند که انتخابات مجلس را «به هیچ عنوان» تحریم نمی‌کنند، بلکه حضور مشروط در مناطقی را در نظر دارند که کاندیدای مصوب دارند.
به ‌عبارت دیگر، رهبری رسمی جریان (جبهه اصلاحات ایران) راهبرد «حضور مشروط» را در پیش گرفت، اما در عمل حزب‌های بزرگ مانند مشارکت و کارگزاران چهره‌های کمی را معرفی کردند. به‌طور کلی، تحریم ضمنی و انصراف بسیاری از جوانان و زنان اصلاح‌طلب، پیام ناامیدی از اصلاحات را به جامعه منتقل کرد. حامیان این روند استدلال می‌کردند که رأی ندادن در شرایط نامطلوب فعلی نوعی «اعتراض مدنی» و تلاش برای ترمیم اعتماد عمومی است. منتقدان اما می‌گویند این کناره‌گیری مشروعیت اصلاح‌طلبان را بیش از پیش زیر سوال برد و به استحاله لحن سیاسی آنان منجر شد.
 
تحولات گفتمانی در میان اصلاح‌طلبان: از رادیکالیسم تا رئالیسم سیاسی
گفتمان جریان دوم خرداد در دوره شکل‌گیری متأثر از آرمان‌های اصلاحی، «رادیکال‌تر» و آرمان‌خواهانه‌تر بود؛ با گذشت زمان و تجربه شکست‌ها، گفتمان اصلاح‌طلبان به‌ تدریج تعدیل شد. بسیاری از تحلیلگران یادآوری می‌کنند که اصلاح‌طلبان از دهه ۸۰ به بعد نرم‌تر و موضع خود را «رئالیستی» کردند؛ به‌گونه‌ای که حداقل خواسته‌ها (مانند حضور در انتخابات و حفظ برجام) را پیگیری کردند.
نسل جدید (دهه ۸۰ و ۹۰ خورشیدی) با ادبیات آن‌ها بیگانه است؛ درحالی‌که روزنامه‌های اصلاح‌طلب بسته و فضای مجازی در دست جوانان است. به ‌عبارت دیگر، انفعال نسبی و نزدیک شدن به جریان دولت چهاردهم که برخی آن را «تَکرار بدنه اصلاحات» نامیدند، سبب شده بخش زیادی از پایگاه اجتماعی اولیه (دانشجویان و جوانان) از جریان دور شوند. امروزه به‌ جای شعارهای گسترده، اصلاح‌طلبان معمولا خواسته‌های «عملیاتی‌تر» (حفظ صندوق رأی و اقتصاد مردمی) را مطرح می‌کنند که تحلیلگران آن را نوعی رئالیسم سیاسی تعبیر می‌کنند. این جابه‌جایی گفتمانی، هرچند فرصتی برای ماندگاری در قدرت فراهم کرد، اما به بهای کاهش شور آرمانی و تضعیف سرمایه اجتماعی انجامید: اعتمادی که اصلاح‌طلبان در پی ناکارآمدی‌ها از دست دادند، به سختی قابل بازسازی است.
 
انسداد ساختاری یا استحاله؟
در سال ۱۴۰۴ جریان دوم خرداد در وضعیت پیچیده‌ای قرار دارد. درعین‌حال، جریان دوم خرداد هنوز دارای وجوه مشخصی از رهبری فکری (مثل اندیشه حقوق شهروندی و عقلانیت سیاسی) است که در اذهان مردم جایگاه دارد. انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ که منجر به پیروزی «مسعود پزشکیان» (همراه با لیست متحد اصلاح‌طلبان) شد، نشانه‌ای از امکان نفوذ دوباره بود؛ بااین‌حال بسیاری خاطرنشان کردند که کابینه وی اکثرا از جناح راست ‌شناخته (کارگزاران) تشکیل شده و اصلاح‌طلبان چپ همچنان حاشیه‌اند. امکانات بالقوه‌ای (پرسشگری عمومی از وضع موجود، حمایت نسبی مردم از اصلاحات) نیز پابرجاست.  در شرایط فعلی دولت پزشکیان می تواند فرصت بازسازی اصلاحات از درون و عبور از چالش مقبولیت است. علاوه بر موضوع کارآمدی دولت که بر سرنوشت اصلاحات تاثیر می گذارد، رقابت های درونی اصلاحات هم در این سرنوشت مهم است.

captcha
شماره‌های پیشین