در رقابت بر سر کرسی ریاست مجلس، احمد راستینه با حمایت «راه دیالمه» و سایر محافل موسوم به انقلابینما وارد رقابت با قالیباف شد. با وجود فضای رسانهای سنگین، او تنها ۳۶ رأی کسب کرد؛ عددی که به روشنی نشان داد این جریان در بهترین حالت فقط یکششم مجلس را در اختیار دارند. این در حالی است که محمدباقر قالیباف با ۲۱۹ رأی قاطع بهعنوان رئیس مجلس ابقا شد.
«راه دیالمه» و یک خطای راهبردی
این جریان که در ابتدا سعی داشت برخی چهرههای مشهور را در مسیر رقابت قرار دهد، در نهایت به حمایت از راستینه روی آورد؛ چهرهای که جایگاهی در میان اکثریت نمایندگان نیافت. تصمیم برای حمایت از راستینه یک اشتباه راهبردی برای این جریان بود؛ اشتباهی که نهتنها به تقویت پایگاه اجتماعی آنان منجر نشد، بلکه موجب تضعیف جایگاه دیگر نامزدهای این طیف نیز شد.
نتایج نایب رئیسی
این طیف برای کرسی نایبرئیسی مجلس، روی حسینعلی حاجیدلیگانی حساب باز کرده بودند، اما او هم در رقابت با چهرههایی مانند علی نیکزاد، حمیدرضا حاجیبابایی، عبدالرضا مصری و ذوالنوری توفیقی نداشت. نهایتا حاجیبابایی و نیکزاد با رأی مساوی (۱۱۱ رأی) بهعنوان نواب رئیس انتخاب شدند.
قرعه، نیکزاد را به جایگاه نایبرئیس اول و حاجیبابایی را به نایبرئیس دوم رساند. این طیف در سایر پست ها هم همین شرایط را داشت.
هیأت رئیسه دومین سال مجلس دوازدهم تقریبا با ترکیبی مشابه سال گذشته باقی ماند. محمدباقر قالیباف بار دیگر بدون رقیب جدی ریاست را در اختیار گرفت، نیکزاد و حاجیبابایی به نایبرئیسی رسیدند و تنها تغییر محسوس، حذف یوسفی و محمد رشیدی از جمع دبیران بود.
اقلیتگرایی به جای ائتلافسازی
این جریان که با شعار «تغییر ساختار قدرت در مجلس» وارد انتخابات هیأت رئیسه شده بود، اینبار هم نشان داد به جای گفتوگو و ائتلافسازی، صرفا بر طنین صدای اقلیت خود تکیه دارد. تکرار راهبرد شکستخورده حمله به قالیباف، تمرکز بر مسائل جنجالی مانند لایحه حجاب و تکیه بر چهرههایی با کارنامه تند و بدون تجربه مدیریتی، باعث شد این جریان نتواند از مرز ۳۶ رأی عبور کند.
شکست پیاپی در رقابتهای رسمی و عدم توفیق در شکلدهی به ائتلافهای پایدار، نشان میدهد این جریان بیش از آنکه بدنه مجلس را در اختیار داشته باشد، در رسانهها فعال است. به نظر میرسد برای آنها، بازی رسانهای، همچنان جای کار تشکیلاتی و اجماع درون مجلس را گرفته است.
پیامی روشن به سیاست داخلی
نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اجلاسیه دوم، با آرایی روشن و صریح پیام دادند که مدیریت صحن و راهبری مجلس را به ثبات، تعامل و کارآمدی میسپارند نه به شعارگرایی و درگیریهای رسانهای. در این انتخابات، افراطگرایی نهتنها پاداش نگرفت، بلکه بار دیگر از سوی اکثریت مجلس طرد شد.
این جریان در مجلس دوازدهم برخلاف تبلیغات اولیه، نتوانسته جایگاه تعیینکنندهای در معادلات قدرت کسب کند. هرچند برخی چهرههای شناختهشده این جریان در انتخابات مجلس پیروز شدند، اما ساختار مجلس بهگونهای شکل گرفت که آنان از تشکیل فراکسیونی مؤثر و یکپارچه بازماندند.
این جریان عمدتا با تکیه بر رویکرد انتقادی و تقابل با دولت سعی در اثبات هویت سیاسی خود داشته است.
بااینحال، این رویکرد در فضای واقعگرایانه مجلس دوازدهم، بهویژه با اولویت مسائل معیشتی و اقتصادی، با اقبال فراوانی مواجه نشد.
از سوی دیگر، حضور پررنگ قالیباف بهعنوان رئیس مجلس و بازیگران نزدیک به او، فضا را برای عرضاندام آنها محدودتر کرده است. نتیجه این وضعیت، انزوا و کاهش تدریجی وزن این جریان در عرصه تصمیمسازی پارلمانی بوده است که در انتخابات هیأت رئیسه به وضوح نمود یافت.
یکی از نقاط ضعف این جریان در انتخابات اخیر هیأت رئیسه، غیبت چهرههای باسابقه و شناختهشده این جریان بود. این چهرهها که در دورههای گذشته در صف مقدم رقابتهای سیاسی درون مجلس قرار داشتند، در این دوره یا در انتخابات شرکت نکردند یا دچار افت جایگاه شدهاند. این غیبت باعث شد که نتوانند نامزدی با وزن سیاسی و قابلیت اجماع معرفی کنند. راستینه، بهرغم مواضع پررنگ رسانهای و نزدیکی به این جریان، فاقد تجربه و مقبولیت لازم در میان بدنه نمایندگان بود؛ مسألهای که به شکست قاطع او در برابر قالیباف انجامید.
عدم توانایی در معرفی چهرهای کارآمد و اجماعساز، بیش از آنکه صرفا یک ضعف تاکتیکی باشد، نشاندهنده بحران نیروی انسانی درون این جریان است. این بحران در صورت استمرار، میتواند موقعیت این جریان را در کل مجلس و حتی انتخابات آینده بیشتر تضعیف کند.
راه دیالمه، بهعنوان یکی از شبکههای فعال میان نمایندگان جوان، تصمیم گرفت در انتخابات هیأت رئیسه از راستینه بهعنوان رقیب محمدباقر قالیباف حمایت کند. این حمایت اگرچه با هدف چالشانگیزی و فشار بر رئیس مجلس صورت گرفت، اما نهتنها موفقیتآمیز نبود، بلکه به واکنشهای منفی گستردهای در فضای سیاسی منجر شد.
بسیاری این اقدام را نه در راستای اصلاح مجلس، بلکه بهعنوان حرکتی غیرحرفهای و هیجانی تلقی کردند.
این تصمیم همچنین موجب شکاف درونی میان نمایندگان جوان شد و حتی بخشی از اعضای منتسب نیز با آن همراهی نکردند. در نهایت، این حمایت نافرجام نهتنها رأی قابلتوجهی برای آنها به ارمغان نیاورد، بلکه اعتبار سیاسی راه دیالمه را نیز خدشهدار کرد. چرا که این انتخاب مبنای منطقی نداشت.
در جریان رقابت بر سر جایگاه نایبرئیسی و دیگر کرسیهای هیأت رئیسه، تضادهای جدی در میان این جریان آشکار شد. این جریان حتی در معرفی نامزدهای خود نیز نتوانست به اجماع برسد.
در فضایی، نمایندگان ترجیح دادند به گزینههای باثباتتر و دارای سوابق مدیریتی قابلاتکا رأی دهند، حتی اگر منتقد عملکرد فعلی مجلس باشند.
در نتیجه، فقدان وحدت و برنامهریزی مشترک باعث شد تا این جریان حتی در رقابتهای فرعی نیز موفقیتی کسب نکنند.
یکی از دلایل عدم اقبال نمایندگان به گزینههای این جریان، عملکرد گذشته آنان در حوزه تقنین و نظارت است. بسیاری از نمایندگان از فضاسازیهای رسانهای، دامنزدن به حواشی و بیتوجهی به مسائل اصلی کشور از سوی برخی اعضای این جریان ناراضیاند.
چهرههایی این جریان بیشتر با مواضع سیاسی و فرهنگی رادیکال شناخته میشوند تا با طرحها و لوایح اقتصادی یا راهکارهای معیشتی. در شرایطی که مجلس با بحران بودجه، تورم و مطالبات مردمی مواجه است، طبیعی است که نمایندگان نسبت به این نوع سیاستورزی بیاعتماد شده باشند.
افزون بر این، برخی عملکردهای پرحاشیه در جریان بررسی طرحهایی مانند «حجاب و عفاف» یا «صیانت» نیز بر وجهه این جریان سایه افکنده است. این اقدامات نهتنها نتیجه ملموسی برای مردم نداشتهاند، بلکه در برخی موارد به واکنشهای اجتماعی منفی نیز منجر شدهاند.
مقایسه آرای چهرههای این جریان در انتخابات هیأت رئیسه امسال با سال گذشته نشان میدهد که این جریان روندی نزولی را طی کرده است. چهرههایی که پیشتر توانسته بودند آرای قابلتوجهی کسب کنند، اینبار با کاهش چشمگیر حمایت مواجه شدند.
این روند نزولی میتواند بهعنوان شاخصی از تغییر فضای سیاسی مجلس تلقی شود؛ فضایی که به نظر میرسد اکنون به دنبال ثبات، کارآمدی و پرهیز از جنجال است، نه نمادگرایی و تقابلهای بیثمر.
شکست این جریان در انتخابات هیأت رئیسه، پیامدهای قابلتوجهی برای آینده سیاسی مجلس دوازدهم دارد. نخست آنکه این جریان عملا از موقعیت مؤثر در تصمیمگیریهای کلان مجلس کنار گذاشته شده و دیگر قادر به کنترل دستور جلسات و مدیریت اولویتهای تقنینی نخواهد بود. دوم آنکه این شکست، فضا را برای کارآمدی بیشتر می کند. این فضا میتواند مجلس را به سوی تصمیمگیریهای واقعگرایانهتر و کاهش تنشهای داخلی سوق دهد.
در بلندمدت نیز، تضعیف این جریان میتواند تأثیراتی بر آرایش سیاسی انتخابات مجلس آینده و کاهش وزن رسانهای آنان داشته باشد. عدم حضور در رأس نهاد قانونگذاری، به معنای کاهش ظرفیت تأثیرگذاری در سطح ملی خواهد بود.
انتخابات هیأت رئیسه مجلس بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشت. شکست چهرههای شاخص این جریان دستمایه انتقاد بسیاری از کاربران فضای مجازی قرار گرفت.
رسانههای نزدیک به این جریان نیز اغلب یا سکوت اختیار کردند یا نتایج را حاصل لابیگری دانستند. در مقابل، رسانههای حامی قالیباف و طیفهای معتدلتر این نتایج را نشانه بلوغ سیاسی مجلس و بیاعتمادی به پوپولیسم رسانهای دانستند.
در فضای رسانهای داخلی، این شکست بهعنوان نشانهای از افول نفوذ گفتمان تقابلی تحلیل شد؛ گفتمانی که بیش از آنکه به دنبال حل مسائل کشور باشد، به تضادسازی و سهمخواهی سیاسی گرایش دارد.
اگر قرار به درس گرفتن از رای ۳۶ باشد اکنون باید این جریان در سیاست خود به نفع کارآمدی اصلاحاتی انجام دهند.