sobhe-no.ir
2111
چهارشنبه، ۰۷ خرداد ۱۴۰۴
5

نوجوانی ترسناک

درباره «نوجوانی» شاهکار سریال‌سازی روز

صبح نو

نوجوانی ترسناک

درباره «نوجوانی» شاهکار سریال‌سازی روز

محمد عنبرسوز/ در دورانی که محتوای تصویری به‌ سرعت تولید و مصرف می‌شود، کمتر پیش می‌آید که یک مینی‌سریال چهار قسمتی بتواند چنین لرزه‌ای بر ستون‌های ذهن مخاطبان بیندازد؛ اما مینی‌سریال «نوجوانی» ساخته جسورانه و خلاقانه فیلیپ بارانتینی، دقیقا همین کار را می‌کند. این اثر نه‌تنها یک درام جنایی تکان‌دهنده، بلکه آینه‌ای تلخ و دقیق در برابر جامعه‌ای‌ است که گویی فرزندانش را گم کرده است. در جهانی که داستان‌ها معمولا ساده‌سازی می‌شوند، شخصیت‌ها اغلب در کلیشه‌های سطحی می‌مانند و پرداخت عاطفی به حداقل می‌رسد، «نوجوانی» برخلاف جریان آب حرکت می‌کند. این سریال با ساختاری فشرده، اما عمیق، به جای روایت صرف یک ماجرا، لایه‌لایه به درون خودش فرو می‌رود و در دل فاجعه‌ای انسانی و اخلاقی کنکاش می‌کند. آنچه سریال «نوجوانی» را از دیگر آثار تلویزیونی متمایز می‌سازد، صرفا روایت یک جنایت نیست، بلکه واکاوی دردناک ریشه‌ها و تبعات آن، از نگاه‌های متزلزل والدینی که است نمی‌دانند کجا اشتباه کرده‌اند. این والدین، در میان سکوت‌های سنگین جامعه‌ای که نمی‌داند چطور با خشونت درونی‌شده نوجوانان مواجه شود، دو رکن اصلی ریشه‌یابی سریال «نوجوانی» را تشکیل می‌دهند. بارانتینی با استفاده از زبان سینما - از جمله تکنیک‌های خلاقانه‌ای همچون برداشت بلند واقعی و تک‌شات، دوربین سیال و فقدان کات‌های نامحسوس - تماشاگر را وادار می‌کند که در صحنه بماند، تنش را حس کند و با شخصیت‌ها نفس بکشد. «نوجوانی» نه فقط روایتگر، بلکه افشاگر است؛ افشاگر شکاف‌های ارتباطی در عصر دیجیتال، انزوای نوجوانان، خشم فروخورده نسل جدید و حتی بی‌پناهی والدینی که تسلط خود را بر جهان فرزندانشان از دست داده‌اند. مینی‌سریال چهار قسمتی «نوجوانی» جسور است، چراکه به جای ارائه پاسخ‌های ساده، پرسش‌هایی دشوار و ناراحت‌کننده مطرح می‌کند. این سریال بیننده را تنها با داستان یک نوجوان قاتل مواجه نمی‌کند، بلکه او را به تماشای آنچه در زیر پوست جامعه جریان دارد، دعوت می‌کند. به همین دلیل است که تماشای آن صرفا یک تجربه‌ سرگرم‌کننده نیست، بلکه نوعی خودآزمایی اخلاقی و تربیتی‌ است؛ فرصتی برای والدین، مربیان و حتی خود نوجوانان تا نگاهی دوباره به زیست روزمره خود در دنیای پیچیده امروز بیندازند.
 ساختار روایی: یک‌نفس تا پایان
یکی از چشمگیرترین ویژگی‌های «نوجوانی» استفاده از تکنیک برداشت بلند در تمامی قسمت‌هاست. فیلم‌برداری پیوسته و بدون کات، مخاطب را نه فقط تماشاگر، بلکه با وقایع همراه می‌سازد؛ گویی بیننده در میان بلبشوی برپاشده، حاضر است. شما در این سریال نه‌تنها می‌بینید، بلکه حضور دارید. در خانه‌ای که اعضایش تدارک یک تولد را می‌بینند، اما غرق در اندوه هستند، در اتاق بازجویی شیکی که پدری از شنیدن حقیقت سرگیجه می‌گیرد و در مدرسه‌ای که خشم، عصبیت و پرخاش طنین می‌اندازد.
درخشش بازیگران «نوجوانی» را باید ستون دوم و از ارکان بنیادین موفقیت این سریال دانست؛ اگر روایت جسورانه و فرم بصری منحصر‌به‌فرد، استخوان‌بندی سریال باشد، بی‌شک بازی‌ها، روح و گوشت آن هستند. تیم بازیگری این اثر، در لحظات بسیار دشوار و پرتنش، چنان صادقانه و انسانی ظاهر می‌شود که دیگر خبری از فاصله میان تماشاچی و داستان نمی‌ماند.
استیون گراهام که خودش یکی از خالقان «نوجوانی» است، در نقش ادی میلر (پدر جیمی) اجرایی ارائه می‌دهد که شاید بتوان آن را یکی از درخشان‌ترین بازی‌های کارنامه او دانست. او نقشی را بازی می‌کند که می‌توانست به ‌راحتی به ورطه اغراق یا بی‌تفاوتی بیفتد؛ اما گراهام با استفاده از جزئیات ظریف - از لرزش دست‌ها گرفته تا نگاه‌هایی که میان نفرت، ناباوری و عشق در نوسان هستند - چهره یک مرد در مرز فروپاشی را خلق می‌کند؛ مردی که باید هم‌زمان سوگواری کند، خشمگین باشد، نقش پدری خود را از یاد نبرد و البته تلاش کند تا از قضاوت دیگران در امان بماند. این اجرا، پر از سکوت‌های سنگین، مکث‌هایی که درد را انتقال می‌دهند و شکستی‌ است که به تدریج در وجودش رخنه کرده‌اند.
اما ستاره بی‌چون‌وچرای سریال، بی‌تردید اوون کوپر نوجوان است. بازی او در نقش جیمی میلر - نوجوانی که به طرز ناباورانه‌ای متهم به قتل هم‌شاگردی خود شده - نه‌ فقط در سطح یک بازیگری حرفه‌ای، بلکه در حد یک پدیده‌ تازه در سینمای درام ظاهر می‌شود. کوپر با دقتی مثال‌زدنی، شخصیتی را مجسم می‌کند که در لایه‌های بیرونی‌اش بی‌آزار، خاموش و آسیب‌پذیر است، اما در درونش، پیچیدگی‌های هولناکی نهفته است.
مخاطب در مواجهه با او، مدام دچار سردرگمی می‌شود: آیا جیمی قربانی فرهنگ آنلاین و انزوای مدرن است یا یک روان‌پریش بالقوه؟ آیا او به‌خاطر اختلالات تربیتی و غفلت والدین به این نقطه رسیده یا ذاتا در وجودش تاریکی‌هایی بوده است که ریشه در رفتار والدینش دارند؟ پاسخ هرگز روشن نیست و این دقیقا همان کیفیتی است که کوپر به ‌طرز استادانه‌ای به مخاطب منتقل می‌کند: ابهام.
اجرای او باعث می‌شود مخاطب نتواند به‌ سادگی داوری کند. گاه از چشمانش ترحم می‌بارد، گاه از لحنش نفرت و گاه در بی‌پاسخ‌ گذاشتن سوالات، بیشتر از هر دیالوگی، سردرگمی و گم‌گشتگی را القا می‌کند. در عصری که اغلب نوجوانان در فیلم‌ها یا تیپ هستند یا الگو، جیمی میلر با بازی کوپر، تصویری زنده، باورپذیر و ترسناک از نوجوانی را به دست می‌دهد که جامعه از درک او عاجز مانده است.
ارین دوهرتی، دیگر بازیگر برجسته سریال است که در قسمت سوم در نقش روان‌شناس، نمایشی به‌یادماندنی ارائه می‌دهد؛ نمایشی که بدون نیاز به جلوه‌های بصری یا تغییر لوکیشن، فقط با قدرت کلام، سکوت و تنش درونی معنا پیدا می‌کند. تمام این اپیزود به یک گفت‌وگوی دو نفره میان او و نوجوان اصلی قصه اختصاص دارد، اما چنان چگال از احساس، خشم فروخورده و ترس‌های پنهان است که بیننده به سختی می‌تواند پلک بزند.
بازیگران «نوجوانی» نه فقط شخصیت‌ها را بازی، بلکه آن‌ها را زندگی می‌کنند. آن‌ها نمی‌خواهند دیده شوند، بلکه می‌خواهند فراموش شوند تا تماشاگر فقط جیمی و خانواده‌اش را ببیند، نه بازیگرانی که صرفا ایفاگر نقش‌ها هستند.
 
صدا و سکوت: وقتی سکوت بلندتر از موسیقی است
جالب است بدانید که «نوجوانی» تقریبا از موسیقی متن بهره‌ای نبرده است. به ‌جای آن، سکوت‌های طولانی، صداهای محیطی و دیالوگ‌های سنگین جای موسیقی را گرفته‌اند. این سکوت‌ها، اغلب از فریاد رساتر هستند. شما سنگینی فضا را احساس می‌کنید، چون هیچ‌چیز نمی‌خواهد شما را از واقعیت فراری دهد. در دنیای «نوجوانی» حتی لحظات آرام، به ‌اندازه‌ طوفان‌ها ترسناک هستند. در پایان قسمت آخر، صدای جیمی تنها از تلفن شنیده می‌شود و این عدم حضور فیزیکی او، قدرت نمادینی دارد: او دیگر تنها یک «شخص» نیست، بلکه سایه‌ای‌ است که بر جان همه نشسته. ترانه پایانی هم ضربه نهایی است.
 
بازجویی سریال از جامعه
سریال «نوجوانی» فراتر از یک درام خانوادگی ا‌ست؛ اثری که مرزهای ژانر را پشت سر می‌گذارد و بدل به آینه‌ای می‌شود در برابر جامعه‌ امروز، یعنی جامعه‌ای که با سرعتی بی‌رحمانه در حال تغییر است و در دل این تغییر، نسل نوجوان بیش از هر زمان دیگری آسیب‌پذیر شده است. آنچه این سریال را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می‌سازد، نگاهی خونسرد، بی‌طرف و عمیق به پدیده‌ای ا‌ست که هنوز آن‌قدر که باید شناخته نشده: گم‌گشتگی نوجوانان در جهان دیجیتال.
این اثر سوالاتی را مطرح می‌کند که پاسخ‌های سرراستی برایشان وجود ندارد؛ پرسش‌هایی که ذهن بیننده را پس از پایان هر قسمت رها نمی‌کنند. چگونه ممکن است یک نوجوان به ‌ظاهر معمولی، با چهره‌ای بی‌آزار و گذشته‌ای کم‌حادثه، دست به قتلی چنین وحشیانه بزند؟ آیا این تنها نتیجه یک لحظه خشم است یا ثمره انباشت سال‌ها انزوا، سرخوردگی و نادیده‌گرفته‌شدن؟ نقش والدین، معلمان و نهادهای اجتماعی در شکل‌گیری یا جلوگیری از چنین فاجعه‌ای چیست؟ آیا می‌توان همیشه آن‌ها را مقصر دانست، یا گاهی آن‌ها نیز قربانی نیروهایی بزرگ‌تر، پنهان‌تر و پیچیده‌ترند و در نهایت، سهم اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و جهان آنلاین در شکل دادن به روان، هویت و اخلاق نوجوانان چه اندازه است؟ آیا ما با نسلی روبه‌رو هستیم که ذهن‌شان استعمار شده، نه با زور که با انبوهی از محتوا، تصویر و الگوریتم؟
سریال بی‌آنکه به دام شعار یا پند و اندرز بیفتد، این پرسش‌ها را در بطن روایت خود می‌پروراند و به‌ جای پاسخ، آگاهی می‌دهد. ما در طول چهار قسمت، بارها با والدینی مواجه می‌شویم که «همه چیز را درست انجام داده‌اند» اما باز هم فرزندشان از دست رفته است؛ نه به معنای فیزیکی، بلکه به‌ معنای عمیق روانی و عاطفی. نوجوانی که در خانه به ‌ظاهر امن خود رشد کرده، به‌ یک‌باره به موجودی تبدیل می‌شود غریبه، غیرقابل درک و خطرناک. این احساس، در دیالوگ تکان‌دهنده پدر جیمی خلاصه می‌شود، آنجا که می‌گوید: «ما فکر می‌کردیم توی اتاقش امنه.» جمله‌ای ساده، اما دردناک؛ چون نه‌ فقط وضعیت یک خانواده را توصیف می‌کند، بلکه فریادی ا‌ست که در دل میلیون‌ها پدر و مادر امروزی طنین می‌افکند؛ والدینی که پشت درهای بسته اتاق فرزندانشان، چیزی جز سکوت، صفحه‌ نمایش و ناشناختگی نمی‌بینند.
«نوجوانی» ما را دعوت می‌کند به دیدن، نه فقط تماشا کردن. به درک پیچیدگی‌هایی که اغلب ساده‌سازی می‌شوند.
به شنیدن سکوت‌هایی که پر از فریادند و به این آگاهی تلخ که شاید فاصله‌ میان یک نوجوان «معمولی» و یک جنایتکار، بسیار کوتاه‌تر از آن چیزی‌ است که ما مایلیم باورش کنیم.
 
تربیت در عصر دیجیتال
سریال «نوجوانی» نه ‌فقط یک هشدار جدی درباره وضعیت نگران‌کننده نوجوانان در عصر دیجیتال، بلکه دعوتی ا‌ست به بازنگری عمیق و صادقانه در شیوه‌های تربیتی، ارتباطی و نظارتی خانواده‌ها و نهادهای آموزشی. این اثر به ‌وضوح نشان می‌دهد که الگوهای سنتیِ ارتباط و نظارت دیگر توان پاسخگویی به پیچیدگی‌های روانی و فرهنگی نوجوان امروزی را ندارند. در دنیایی که نوجوانان بیشتر وقت خود را با الگوریتم‌های حاکم بر فضای مجازی می‌گذرانند تا با والدین، معلمان یا دوستان واقعی، شکل‌گیری هویت آن‌ها در قلمرویی رخ می‌دهد که اغلب از دید بزرگ‌ترها پنهان است.
این سریال با نگاهی موشکافانه نشان می‌دهد که چگونه مفاهیم و زبان خاص اینترنت - از اصطلاحاتی چون «قرص قرمز» و «اینسل» گرفته تا معنای رنگ ایموجی قلب - در ذهن نوجوانان جا خوش کرده‌اند و در حال بازتعریف هویت، ارزش‌ها و جایگاه آن‌ها در جهان‌اند. این مفاهیم و نشانه‌ها، اغلب با ظاهری طنزآلود یا تحلیلی، در عمل بستری برای تزریق نفرت، تحقیر و احساس قربانی‌بودن فراهم می‌کنند.
نوجوانانی که در زندگی واقعی احساس بی‌قدرتی، انزوا یا طردشدگی می‌کنند، غالبا به این گفتمان‌ها پناه می‌برند؛ چون در آن‌ها برای اولین‌بار احساس دیده‌شدن، معنا یا کنترل می‌کنند. اما این مسیر، مسیری لغزنده و خطرناک است که می‌تواند به خشونت، خودویرانگری یا حتی جنایت ختم شود. سریال با روایت دقیق و بی‌پرده‌اش، نشان می‌دهد که در عصر دیجیتال، فرزندان ما ممکن است نه‌تنها از ما فاصله بگیرند، بلکه در دنیایی موازی رشد کنند؛ دنیایی با قوانین، زبان و قهرمانان خاص خودش که ما از آن بی‌خبریم یا آن را جدی نمی‌گیریم.
پیام مهم «نوجوانی» این است که صرف مراقب بودن دیگر کافی نیست؛ بلکه باید دوباره یاد بگیریم چطور گوش بدهیم، چطور بفهمیم و چطور با نوجوانانمان، در دنیای خودشان، ارتباطی واقعی و مؤثر برقرار کنیم؛ نه از جایگاه کنترل‌گر، بلکه از جایگاه کسی که می‌خواهد آ‌ن‌ها را درک کند.
 
موفقیت جهانی: وقتی حقیقت با آمار اثبات می‌شود
آمارها نیز گواه روشنی بر اثرگذاری غیرمنتظره و عمیق سریال «نوجوانی» هستند. تنها در چهار روز ابتدایی پخش، این مینی‌سریال توانست به رقم چشمگیر ۲۴.۳ میلیون بازدید دست یابد و در کمتر از دو هفته، مجموع بینندگان آن به ۶۶.۳ میلیون نفر رسید. علاوه بر این، سریال در ۷۱ کشور مختلف صدرنشین جدول پربیننده‌ترین‌ها شد و در بریتانیا جایگاه اول را به خود اختصاص داد؛ اتفاقی که برای یک درام تلخ و غیراقتباسی، چشمگیر است.
اما این اعداد صرفا نشانه موفقیت تجاری یا جذابیت داستانی نیستند. آن‌ها بیش از هر چیز، بیانگر یک ضرورت اجتماعی‌اند: مخاطبان در سراسر جهان به‌ وضوح احساس کرده‌اند که تماشای این سریال فقط انتخابی سلیقه‌ای نیست، بلکه واکنشی ا‌ست به یک بحران واقعی. در دنیایی که خشونت نوجوانان، بحران هویت در نسل جوان و فروپاشی ارتباط میان والدین و فرزندان به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شده، «نوجوانی» نه صرفا یک محصول سرگرم‌کننده، بلکه آژیر خطری‌ است برای بیدار کردن وجدان عمومی. این استقبال بی‌سابقه، بازتابی از نیاز جامعه جهانی به گفت‌وگو درباره مسائلی‌ است که سال‌هاست نادیده گرفته شده‌اند.
 
موشکافی نقادانه
نقاط ضعف مینی‌سریال «نوجوانی» هرچند معدود، اما قابل ‌بحث‌اند و بخشی از تجربه تماشای آن را شکل می‌دهند. یکی از این نکات که می‌تواند هم‌زمان که نقطه قوت سریال است، به نقطه ضعف آن نیز مبدل شود، استفاده از تکنیک تک‌شات یا برداشت بلند پیوسته است. درحالی‌که این انتخاب در ابتدا حس نفس‌گیر و نزدیکی به شخصیت‌ها ایجاد می‌کند، در ادامه ممکن است برای برخی بینندگان خسته‌کننده یا حتی کمی تصنعی به نظر برسد و از ریتم پرتنش ابتدایی بکاهد. از سوی دیگر، بار روانی و تلخی عمیق داستان می‌تواند برای بعضی مخاطبان سنگین یا حتی طاقت‌فرسا باشد. سریال بی‌پروا وارد تاریک‌ترین زوایای ذهن و جامعه می‌شود و هیچ تسکینی برای رنج‌های شخصیت‌هایش ارائه نمی‌دهد که همین موضوع ممکن است باعث فاصله‌گیری عاطفی برخی تماشاگران شود. همچنین پایان‌بندی سریال، به ‌جای ارائه پاسخ‌های قطعی، بیشتر پرسش‌های جدیدی مطرح می‌کند؛ اینکه واقعا چه کسی مقصر است؟ راه نجات چیست و آیا اصلا نجاتی ممکن است؟ برای برخی، این پایان ممکن است ناتمام یا حتی آزاردهنده تلقی شود. بااین‌حال، همین پرسش‌برانگیزی می‌تواند به‌ نوعی نقطه قوت نیز محسوب شود، چراکه سریال را از تبدیل‌شدن به یک روایت ساده‌ اخلاقی بازمی‌دارد و آن را به بستری برای گفت‌وگو، تأمل و درگیری ذهنی طولانی‌مدت بدل می‌سازد.
در مجموع «نوجوانی» فقط یک سریال نیست.
یک آینه‌ است که بدون تعارف، چهره زخم‌خورده جامعه جهانی را به همگان نشان می‌دهد. این اثر، به‌ واسطه هنرمندی در اجرا، جسارت در روایت و صداقت در نگاه، به یکی از مهم‌ترین آثار درام دهه تبدیل شده است و از همین حالا می‌توان یک جایزه امی برایش کنار گذاشت. از منظر محتوایی نیز برای هر کسی که دغدغه تربیت، ارتباط والد - فرزند، روان‌شناسی نوجوانان و فرهنگ دیجیتال را دارد، این سریال باید در لیست تماشا قرار گیرد.

captcha
شماره‌های پیشین