قطعنامه اخیر که با مشارکت فعال اروپا و همراهی آمریکا به تصویب رسید، عملا مسیر دیپلماسی را مسدود کرد. این کشورها به جای بازگشت به توافق هستهای (برجام) و اجرای تعهدات خود، ایران را متهم به تخطی کردهاند؛ درحالیکه خروج آمریکا از برجام، عدم اجرای تعهدات اروپا و فشار مداوم آژانس بر اساس اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، منشأ اصلی بحران کنونی است.
ادعاهای اروپا به خصوص آلمان در حالی است که پنجره دیپلماسی را ایران نبسته، بلکه اروپا و آمریکا با اقدامات خصمانه و تناقضآمیز خود آن را مسدود کردهاند. جمهوری اسلامی ایران همواره بر گفتوگو، تعامل منطقی و چارچوب توافقهای چندجانبه تأکید کرده است.
از سوی دیگر ادعای نگرانی از تهدید ایران برای منطقه یا اروپا، پوششی برای توجیه انفعال اروپا در قبال جنایات اسرائیل است. تهران هیچگاه آغازگر جنگ نبوده و بارها اعلام کرده برنامه هستهای آن صرفا صلحآمیز است؛ اما این شما بودید که در برابر ترور دانشمندان هستهای ایران سکوت کردید و با قطعنامههای تحریکآمیز، زمینهساز تجاوز نظامی اخیر شدید.
اگر امروز منطقه با خطر جنگ تمامعیار مواجه است، مسئولیت مستقیم آن با اروپاست که با حمایت بیقید و شرط از اسرائیل و بیتفاوتی نسبت به نقض فاحش منشور سازمان ملل، عملا حاکمیت ملی ایران را نادیده گرفتید.
سیاست دوگانه ترامپ
دولت دوم دونالد ترامپ همچنان با همان رویکرد دولت نخست، سیاست فشار حداکثری علیه ایران را دنبال میکند. با وجود برخی ادعاهای محدود در زمینه «مذاکره بدون پیششرط»، واقعیت این است که سیاست عملی دولت ترامپ در ماههای گذشته تشویق اسرائیل به اقدامات تحریکآمیز نظامی و حمایت سیاسی از پروژه ایرانهراسی در آژانس و سازمان ملل بوده است.
ترامپ در نشست اخیر کمپ دیوید، در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره احتمال درگیری ایران و اسرائیل، با لحنی مبهم و غیرمسئولانه، تلآویو را به «دفاع قاطع» تشویق کرد؛ این در حالی است که تجاوز به خاک ایران نقض آشکار ماده ۲ منشور ملل متحد و تهدیدی برای صلح جهانی محسوب میشود. آمریکا نهتنها این تجاوز را محکوم نکرد، بلکه با حمایت از قطعنامه اخیر آژانس، در عمل زمینه سیاسی - حقوقی حمله را فراهم کرد.
در اینباره باید گفت که آمریکا با خروج یکجانبه از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری، مسئول مستقیم بحران فعلی است. اکنون ادعای تمایل به مذاکره، فاقد هرگونه صداقت و پشتوانه حقوقی است.
از سوی دیگر ایران آغازگر تنش نبوده، اما به هرگونه تجاوز علیه امنیت ملی خود، با قدرت پاسخ خواهد داد. حمایت واشنگتن از اسرائیل نهتنها صلح را تأمین نکرده، بلکه جهان را در آستانه یک جنگ منطقهای تمامعیار قرار داده است.
بههرحال دولت ترامپ نمیتواند از یکسو پیشنهاد مذاکره بدهد و از سوی دیگر با تصویب قطعنامههای خصمانه، دیپلماسی را از کار بیندازد. این تناقضگوییها امروز بیش از همیشه برای ملتهای منطقه آشکار شده و اعتبار سیاسی آمریکا را در جهان تضعیف کرده است.
در ادامه، در صفحه دوم گزارش تحلیلی درباره تجاوز نظامی اخیر اسرائیل، نقش حامیان صهیونیسم در تشدید تنشها و پاسخ جمهوری اسلامی ایران به ادعاهای رژیم صهیونیستی و متحدان آن ارائه میشود. این بخش، مکمل دو صفحه قبلی درباره اروپا و آمریکا است و جمعبندی روشنی از مواضع و استدلالهای ایران را در برابر ادعاهای غربی ارائه میدهد.
اسرائیل، پروژه جنگافروزی و نقش حامیان صهیونیسم در بحرانسازی علیه ایران
رژیم صهیونیستی در هفتههای اخیر، بار دیگر دست به ماجراجویی نظامی و نقض آشکار حاکمیت جمهوری اسلامی ایران زد. حمله مستقیم به خاک ایران که با تأیید نهادهای اطلاعاتی غرب صورت گرفت، اقدامی بیسابقه و عبور آشکار از خطوط قرمز امنیتی جمهوری اسلامی ایران بود.
این تجاوز نهتنها از سوی تلآویو طراحی و اجرا شد، بلکه با چراغ سبز دولتهای غربی بهویژه آمریکا و سه کشور اروپایی صورت گرفت.
تحلیلگران بینالمللی اتفاق نظر دارند که نتانیاهو در تلاش برای نجات سیاسی خود از بحران داخلی از جمله اعتراضات گسترده مردمی، فساد مالی و شکاف در ساختار امنیتی اسرائیل، پروژهای برای تحریک درگیری مستقیم با ایران به راه انداخته است. این در حالی است که تلآویو سالهاست از طریق ترور دانشمندان هستهای، خرابکاری در تأسیسات صلحآمیز، حمایت از گروههای خرابکار و حملات به مستشاران ایرانی در سوریه، جنگی پنهان را علیه جمهوری اسلامی دنبال میکند.
جمهوری اسلامی ایران در واکنش به تجاوز اخیر، پاسخی هوشمندانه، محدود و درعینحال بازدارنده ارائه داد. حملات موشکی دقیق به مراکز نظامی اسرائیل، پیام روشنی داشت، ایران جنگطلب نیست، اما در برابر هر تجاوزی، پاسخ قاطع و متناسب خواهد داد.
این اقدام نهتنها دفاع مشروع بر اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد بود، بلکه یک هشدار راهبردی به تلآویو و حامیانش محسوب میشود که دوران یکجانبهگرایی امنیتی و حمله بیپاسخ به کشورهای مستقل به پایان رسیده است.
نقش مخرب حامیان اسرائیل در بحرانسازی علیه ایران
نکته قابل تأمل آنجاست که برخی کشورها که مدعی «میانجیگری» و «تنشزدایی» هستند، در عمل در کنار اسرائیل ایستاده و مسئولیت مستقیم در بحرانسازی دارند. حمایت بیچون و چرای آنها از تلآویو، حتی پس از تجاوز آشکار، نشاندهنده سیاست دوگانه و بیصداقتی آنها در برابر قواعد بینالمللی است.
کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، آلمان و آمریکا، با نادیده گرفتن تجاوز اسرائیل و تمرکز یکجانبه بر برنامه صلحآمیز هستهای ایران، عملا به ابزار اجرایی پروژه امنیتی تلآویو بدل شدهاند. آنها با استناد به اطلاعات جعلی موساد، بستر صدور قطعنامه در شورای حکام را فراهم کردند، درحالیکه هیچ شواهد فنی و مستند مستقلی مبنی بر انحراف هستهای ایران ارائه نشده است.
پاسخ راهبردی ایران به غرب و اسرائیل
رژیم صهیونیستی و متحدان غربیاش، در ادبیات رسانهای خود، تلاش دارند ایران را آغازگر تنش معرفی کنند، اما واقعیت این است که ایران بارها برای گفتوگو و حلوفصل مسائل اعلام آمادگی کرده و حتی در سختترین شرایط تحریمی، از مسیر دیپلماسی خارج نشده است.
باید به غرب گفت که این شما بودید که با حمایت از اسرائیل، قطعنامههای سیاسی در آژانس، ترورهای هدفمند و تحریمهای یکجانبه، فضای تعامل را تخریب کردید.
امروز که منطقه در آستانه یک جنگ فراگیر قرار دارد، این جمهوری اسلامی ایران است که از موضع دفاع مشروع و بازدارندگی معقول، مسئولانه رفتار کرده و در عین پاسخ به متجاوز، از گسترش جنگ جلوگیری کرده است.
مسئولیت با کسانی است که پنجره دیپلماسی را بستند
برخلاف روایت معکوس رسانههای غربی، این تهران نبود که مسیر مذاکره را بست؛ بلکه اروپاست که با قطعنامهسازی و نادیده گرفتن واقعیات فنی، همراه با اسرائیل و آمریکا، تعامل را به بنبست کشاند. امروز، ایران بار دیگر تأکید میکند که امنیت منطقه بدون توقف تجاوزات اسرائیل و پایان مداخلهگری غربیها ممکن نیست. تنها راه بازگشت به آرامش، احترام به حاکمیت ملتها، بازگشت به دیپلماسی واقعی و توقف حمایت از متجاوزان است.
سابقه توطئههای غرب علیه ایران
ادعای آمادگی برای مذاکره از سوی تروئیکای اروپایی، در حالی مطرح میشود که سابقه کشورهای غربی در مواجهه با ایران، نشان از یک رویکرد کاملا غیرصادقانه و ابزاری دارد. از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با مشارکت مستقیم سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا علیه دولت ملی مصدق انجام شد، تا حمایتهای بیچونوچرا از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی، سابقه رفتار مداخلهجویانه و مخرب غرب علیه ملت ایران روشن و مستند است.
در دهه ۲۰۰۰، پرونده هستهای ایران به یکی از مهمترین بهانههای غرب برای اعمال فشارهای چندجانبه تبدیل شد؛ حال آنکه بسیاری از اطلاعات و گزارشهایی که در آن سالها مبنای فشار شورای امنیت و تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا علیه ایران شد، بعدها از سوی منابع مستقل و حتی نهادهای اطلاعاتی غربی نادرست یا اغراقشده ارزیابی شد. برای مثال، گزارش جعلی منافقین درباره تأسیسات نطنز و اراک که بعدها بخشی از آن نادرست از آب درآمد، مبنای هجمه سیاسی و رسانهای علیه ایران قرار گرفت.
در سالهای پس از برجام نیز بارها مشاهده شد که طرفهای غربی به تعهدات خود پایبند نماندند. خروج آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ بهرغم پایبندی کامل ایران به تعهدات و سکوت و انفعال اروپا در برابر آن، گویای بیاعتباری وعدههای دیپلماتیک غرب است.
سه کشور اروپایی که امروز دم از مذاکره فوری میزنند، همانهایی هستند که در تمام این سالها نهتنها تعهدات اقتصادی خود را انجام ندادند، بلکه در بزنگاهها نیز با آمریکا و اسرائیل علیه ایران همجهت شدند؛ از همراهی با کارزار فشار حداکثری گرفته تا صدور قطعنامههای بیپایه در شورای حکام.
همچنین باید یادآور شد که همین کشورهای مدعی صلح، در طول سالهای گذشته با فروش گسترده سلاح به رژیم صهیونیستی، عملا در جنگافروزی و جنایات این رژیم در منطقه شریک بودهاند. اکنون که مقاومت منطقهای ایران، مانع یکجانبهگرایی و تجاوزگری اسرائیل شده، غرب تلاش دارد با وارونهنمایی واقعیتها، جمهوری اسلامی را مقصر جلوه دهد و مسیر فشار بیشتر را هموار سازد.
با این سابقه طولانی از بدعهدی، دروغ، تحریک و تحریم، بدیهی است که افکار عمومی ایران و منطقه نسبت به ادعاهای تازه اروپا و آمریکا تردید دارند. آنچه امروز در حال وقوع است، نتیجه مستقیم همان سیاستهای ویرانگری است که غرب، سالها با چشم بستن بر جنایات اسرائیل و بیتوجهی به حقوق ملتهای منطقه، دنبال کرده است.