آغاز دوره جدید در مواجهه جهانی با ایران
اخیرا رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا، دست به تجاوز مستقیم به خاک ایران زد؛ اقدامی که پیش از این در تاریخ مناقشات منطقهای کمسابقه بود، اما آنچه این معادله را تغییر داد، واکنش شدید و هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران بود که با استفاده از توان موشکی، پهپادی و پدافندی، نهتنها حملات دشمن را دفع کرد، بلکه به مراکز نظامی و اطلاعاتی صهیونیستها ضربات دقیق و مؤثری وارد ساخت.
شب گذشته نیز آمریکا، برخلاف ادعاهایش مبنی بر عدم تمایل به درگیری، با حملهای تحریکآمیز به تأسیسات هستهای ایران وارد صحنه شد؛ حملهای که با محکومیت صریح چین، روسیه و حتی واکنشهای تردیدآمیز برخی نهادهای اروپایی همراه شد. این حوادث، مرزهای تبلیغات و واقعیت را در افکار عمومی جهان، بهویژه ملتهای اروپایی، بیش از پیش نمایان کرد.
ظهور همبستگی با ایران
در پی این تحولات، در شهرهای اروپایی از جمله لندن، پاریس، برلین و رم، شاهد تجمعات مختلفی بودیم که در آن نهتنها به جنگطلبی اسرائیل و آمریکا اعتراض شد، بلکه نشانههایی از همدلی با مواضع ایران نیز به چشم میخورد. پلاکاردهایی با مضامین «حق ایران در دفاع از خود»، «پایان امپریالیسم در غرب آسیا» و «سکوت اروپا برابر تجاوز، خیانت به عدالت است» در دست معترضان دیده شد.
اگرچه رسانههای جریان اصلی سعی کردند این تجمعات را کماهمیت یا بیربط به ایران جلوه دهند، اما فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، چهره واقعی این تحرکات مردمی را نمایان ساخت. بسیاری از شهروندان اروپایی، برای نخستینبار اقدام ایران در پاسخ به تجاوز را نهتنها مشروع، بلکه شجاعانه و بازدارنده تلقی کردند.
فروپاشی انحصار رسانهای غرب
در سالهای گذشته، ایران همواره قربانی روایتسازی دروغین رسانههایی نظیر BBC ، DW ، France24 و CNN بوده است، اما با وقوع این تحولات و انتشار گسترده تصاویر و تحلیلهای میدانی از منابع مستقل و حتی خبرنگاران غربی که در منطقه حضور داشتند، قدرت تأثیرگذاری رسانههای رسمی به شدت کاهش یافته است. اکنون شهروندان عادی غربی با اطلاعاتی مواجهاند که نشان میدهد برخلاف تبلیغات گسترده، ایران بازیگری عقلانی، مقتدر و متعهد به امنیت منطقهای است.
تغییر نگاه نخبگان و دانشگاهیان اروپایی
همزمان با بیداری عمومی در سطح جامعه، در محافل دانشگاهی و تحلیلگران مستقل نیز بازنگری مهمی در حال وقوع است. بسیاری از پژوهشگران امنیت بینالملل و کارشناسان سیاست خارجی در اروپا، نسبت به سیاستهای ماجراجویانه اسرائیل و حمایت بیقید و شرط دولتهای اروپایی و آمریکا هشدار دادهاند.
آنان معتقدند ایران، نه تهدید، بلکه جزئی از راهحل در غرب آسیاست و برخورد خصمانه با آن، امنیت اروپا را نیز در معرض خطر قرار خواهد داد.
آغاز نظم جدید با محوریت قدرتهای مستقل
جنگ اخیر، شکاف ژئوپلیتیکی جدیدی را آشکار کرد. ایران اکنون نهتنها از نظر نظامی و راهبردی به نقطه بازدارندگی رسیده، بلکه از نظر معنوی، اخلاقی و فرهنگی، به الهامبخش جنبشهای مقاومت و عدالتخواه در سطح جهانی تبدیل
شده است.
بسیاری از مردم اروپا که در سالهای اخیر از سیاستهای دوگانه غرب در قبال بحرانهای جهانی خسته شدهاند، در ایران و الگوی مقاومت آن، نوعی آلترناتیو معنوی و سیاسی مشاهده میکنند.
پروژه ایرانهراسی شکست خورد
تحولات اخیر بهویژه پاسخ محکم ایران به تجاوز اسرائیل و حمله آمریکا، نشان داد که پروژه رسانهای ایرانهراسی دیگر کارکرد گذشته را ندارد. واقعیت میدانی، قدرت منطقهای ایران و مشروعیت واکنشهای آن، در حال تغییر ادراک عمومی ملتهای غربی است. دیگر نمیتوان با برچسبهایی چون «تهدید اتمی» یا «بیثباتکننده منطقه» تصویر ایران را مخدوش کرد، چراکه ایران امروز، در برابر چشم جهانیان، نه مهاجم، بلکه مدافع صلح و عدالت در منطقهای آشفته و جنگزده شناخته میشود.
ایران نهتنها از جنگ عبور کرد، بلکه افکار عمومی جهان را از مرز توهم رسانهای به واقعیت رساند. این شاید مهمترین دستاورد راهبردی جمهوری اسلامی در نبردی باشد که با موشک آغاز شد، اما در میدان ادراک به پیروزی انجامید.
شکاف در ساختار قدرتهای غربی
یکی از نکات کلیدی در تحولات اخیر، آشکار شدن شکاف میان تصمیمسازان سیاسی در غرب و افکار عمومی جامعهشان است. درحالیکه دولتهای انگلیس، فرانسه و آلمان هنوز به صورت رسمی از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، گزارشها و تحلیلهای رسانهای نشان میدهد که این حمایت، دیگر در جامعه مشروعیت ندارد. نظرسنجیهای میدانی در فرانسه و آلمان پس از حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، نشان داد که اکثریت مردم این کشورها نهتنها با درگیری نظامی جدید در غرب آسیا مخالفاند، بلکه اقدام متقابل ایران را واکنشی طبیعی به تجاوز اسرائیل و آمریکا تلقی کردهاند.
همزمان، برخی از سیاستمداران میانهرو و چپگرای اروپایی نیز با صدور بیانیههایی خواستار پایان حمایت کورکورانه از اسرائیل و آغاز گفتوگو با جمهوری اسلامی ایران شدهاند.
در مجلس عوام انگلیس، چند نماینده صریحا اقدام نظامی اخیر آمریکا را «خطرناک»، «تحریکآمیز» و «برخلاف منافع ملی بریتانیا» ارزیابی کردند. در آلمان، حزب چپها و برخی نهادهای حامی صلح، خواستار تحقیق مستقل درباره نقش دولت اسرائیل در تشدید بحران شدهاند.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشت، قدرتگیری رسانههای مستقل و شهروند - خبرنگارانی است که با دور زدن سانسور رسمی، روایتی متفاوت از ماجرا به مردم ارائه کردهاند. درحالیکه رسانههای سنتی همچون BBC، France24 و ARD تلاش میکردند حملات به ایران را با واژگانی چون «ضربات محدود پیشگیرانه» توجیه کنند، فعالان رسانهای مردمی در فضای مجازی از واژگان روشنی استفاده کردند: «تجاوز آشکار»، «نقض قوانین بینالمللی»، «رفتارهای امپریالیستی» و «دفاع مشروع ایران» این واژگان در عرض چند ساعت به ترندهای توئیتر، اینستاگرام و تیکتاک در اروپا تبدیل شد و افکار عمومی را به شکلی مؤثر متوجه دوگانگی معیارهای غرب در قبال بحرانهای جهانی
کرد.
فروریختن چهره دروغین اسرائیل در میان نخبگان فرهنگی اروپا
رویدادهای اخیر همچنین به افول بیسابقه تصویر اسرائیل در نزد نخبگان فرهنگی و هنری اروپا منجر شده است. هنرمندان، اساتید دانشگاه و نویسندگان اروپایی که تا پیش از این تمایلی به ورود به مسائل ژئوپلیتیکی نداشتند، اکنون با صراحت از تجاوز اسرائیل و حمایت بیمبنای غرب انتقاد میکنند. در روزهای اخیر بیش از ۴۰۰ استاد دانشگاه و پژوهشگر فرانسوی در نامهای سرگشاده به رئیسجمهور این کشور، خواستار تجدیدنظر در سیاست خارجی فرانسه و توقف حمایت از اسرائیل شدهاند.
همچنین سینماگران، روزنامهنگاران و چهرههای رسانهای مشهور آلمانی در فضای مجازی اعلام کردند که «نباید روایت رسمی دولتها را جایگزین حقیقت عینی کرد.» این مواضع، بازتابی از تغییر نگاه لایه نخبگانی جوامع غربی به ایران است که پیش از این یا ساکت بودند یا متأثر از تبلیغات رسانهای.
نقش بحرانهای داخلی در تسریع چرخش نگاه به ایران
افزایش فقر، نابرابری، بحرانهای انرژی و مهاجرت در اروپا، در کنار سرخوردگی گسترده نسبت به سیاستهای خارجی غرب، موجب شده مردم به دنبال الگوهایی متفاوت برای فهم سیاست جهانی باشند. ایران در این میان بهعنوان کشوری مستقل، مقاوم در برابر سلطهطلبی و برخوردار از پیشرفت علمی و نظامی بومی، الگویی متفاوت را ارائه میدهد؛ الگویی که برای بسیاری از جوامع خسته از نظام تکقطبی جذابیت دارد.
تظاهرات حمایتی از ایران در شهرهایی همچون گلاسگو، بروکسل، بارسلون و ناپل، دقیقا در بستر همین بحرانهای درونی شکل گرفتهاند. شهروندان اروپایی امروز بهتر از گذشته درمییابند که دشمنسازی از ایران، پوششی برای فرافکنی شکستهای داخلی دولتهایشان است.
از منظر راهبردی، آنچه غرب را به شدت نگران کرده، دیگر فقط توانمندی موشکی یا پیشرفت فناوریهای هستهای ایران نیست؛ بلکه نقشآفرینی ایران بهعنوان قدرتی نظمساز در منطقه است. برخلاف القای رسانهای که ایران را عامل بیثباتی معرفی میکردند، امروز مشخص شده که ایران تنها کشوری است که میتواند در مقابل اسرائیل بازدارندگی واقعی ایجاد کند، معادلات میدانی را تغییر دهد و از امنیت منطقهای دفاع کند.
این تحول ذهنی، در میان تحلیلگران ناتو نیز موضوع بحث جدی شده است. گزارشهای غیرعلنی برخی نهادهای تحلیلی نظامی غرب نشان میدهد که ایران دیگر بهعنوان «تهدید غیرمتقارن» تعریف نمیشود، بلکه یک «بازیگر تراز اول نظامی و اطلاعاتی» در منطقه قلمداد میشود که توان پاسخ متناسب، دقیق و به موقع را دارا است.
سیاست خارجی غرب در آستانه بازنگری
اگرچه دولتهای غربی فعلا از سیاستهای خصمانه خود علیه ایران عقبنشینی نکردهاند، اما نشانههایی از بازنگری تدریجی در راهبردها دیده میشود. فشار افکار عمومی، شکاف میان نخبگان و ناکارآمدی سیاستهای تقابلی، دولتهای اروپایی را در موقعیتی دشوار قرار داده است. تردید در ادامه حمایت نظامی از اسرائیل و احتمال بازگشت به دیپلماسی مبتنی بر احترام متقابل با ایران، از جمله گزینههایی است که برخی محافل سیاسی اروپایی بهطور جدی روی میز قرار دادهاند. در نهایت، تحولات اخیر نهتنها چهره واقعی ایران را برای جهانیان روشن ساخت، بلکه الگویی الهامبخش برای ملتهایی شد که زیر سایه سلطهطلبی و جنگافروزی غرب قرار گرفتهاند. آنچه در خیابانهای اروپا مشاهده شد، صرفا تجمع نبود، بلکه آغازی برای فروپاشی نظم تبلیغاتی علیه ایران بود. اکنون، ایران دیگر نه در برابر دروغهای رسانهای کهنه، بلکه در میدان واقعی افکار عمومی غرب ایستاده و پیروز از این مواجهه بیرون آمده است.