sobhe-no.ir
2131
یکشنبه، ۰۸ تیر ۱۴۰۴
5
رسانه ملی در این مدت چه کرد و در ادامه باید چه کند؟

نیاز به نگاه فراگیر

صبح نو

رسانه ملی در این مدت چه کرد و در ادامه باید چه کند؟

نیاز به نگاه فراگیر


در روزهای پرالتهاب نبرد دوازده ‌روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، رسانه ملی به‌عنوان خط مقدم دفاع فرهنگی و روانی، بار سنگین اطلاع‌رسانی و مدیریت افکار عمومی را بر دوش کشید. در این میان، شبکه خبر با پوششی دقیق، بی‌وقفه و متوازن توانست نقش کلیدی خود را در حفظ انسجام ملی و آرامش جامعه تا حدود زیادی به نمایش بگذارد؛ تریبونی که صدای اقشار مختلف مردم و تحلیل‌های متنوع کارشناسان را به گوش مخاطبان رساند و در شرایط محدودیت دسترسی به اینترنت، به یکی از معدود منابع قابل اعتماد تبدیل شد. هم‌زمان، برنامه‌هایی چون «راهبرد» با اتکا به تحلیل‌، فضای گفت‌وگو و آگاهی‌بخشی را گسترش دادند و در برابر جنگ روانی دشمن، سنگر مستحکمی ساختند، اما در کنار این موفقیت‌ها، برخی برنامه‌های دیگر مانند «ثریا» و «سیاست خارجی» به دلایلی همچون جهت‌گیری‌های تند، یا ناهماهنگی در پیام‌رسانی، نتوانستند به‌طور کامل نقش خود را ایفا کنند و در مواردی باعث ایجاد شکاف‌های ذهنی و دوقطبی‌سازی شدند. این تجربه گران‌بها نشان می‌دهد که رسانه ملی اگر با رویکردی حرفه‌ای، متوازن و مسئولانه مدیریت شود، می‌تواند در حساس‌ترین لحظات، عامل وحدت و امید ملی باشد و سنگری دفاعی فرهنگی برپا کند؛ اما تداوم این موفقیت نیازمند بازنگری و تقویت ساختارها، باز شدن فضای گفت‌وگو و نزدیکی بیشتر با واقعیت‌های اجتماعی است.
شبکه خبر: صدای ملی در روزهای سخت
در نبرد دوازده ‌روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، عرصه رسانه‌ای کشور همچون سایر بخش‌ها، آزمونی سنگین و سرنوشت‌ساز را پشت سر گذاشت. در میان شبکه‌های مختلف تلویزیونی، شبکه خبر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران توانست جایگاه خود را به‌عنوان تریبونی مؤثر، قابل‌اعتماد و وحدت‌بخش تثبیت کند. عملکرد این شبکه در پوشش دقیق، بی‌وقفه و مسئولانه تحولات جنگ، فراتر از روال معمول خبری، به‌مثابه بازویی فرهنگی در حفظ انسجام و آرامش جامعه عمل کرد.
ویژگی متمایز این پوشش، توجه شبکه خبر به تنوع صداها و افکار بود. این شبکه برخلاف رویکردهای بعضا تک‌صدایی گذشته، در ایام اخیر تلاش کرد صدای اقشار مختلف مردم، دیدگاه‌های کارشناسان طیف‌های گوناگون و تحلیل‌های متفاوت را به تصویر بکشد. از مهمانان دانشگاهی با نگاه‌های متنوع گرفته تا گزارش‌های میدانی از عمق جامعه، شبکه خبر نشان داد که می‌توان ضمن پایبندی به اصول و آرمان‌ها، فضای گفت‌وگو را نیز باز گذاشت. این رویکرد موجب شد تا مردم احساس کنند رسانه ملی صرفاً در پی اقناع یک‌سویه نیست، بلکه در تلاش است آنان را نیز در سیر روایت مشارکت دهد.
اما یکی از ابعاد مهم عملکرد شبکه خبر که کمتر به آن پرداخته شده، نقش این رسانه در روزهایی بود که دسترسی به اینترنت بین‌المللی با اختلال گسترده مواجه بود. در شرایطی که شهروندان به دلیل قطع یا محدودیت اینترنت، امکان پیگیری اخبار از شبکه‌های خارجی یا رسانه‌های اجتماعی را نداشتند، شبکه خبر به یکی از معدود منابع فعال و قابل استناد برای دریافت اطلاعات بدل شد. این شبکه در آن ایام، بار سنگینِ پاسخ به عطش عمومی برای اطلاع‌رسانی را بر دوش کشید و با پخش مستمر اخبار فوری، تحلیل‌های به‌روز و گفت‌وگوهای زنده، خلأ ارتباطی ایجاد شده را به شکل آبرومندانه‌ای پوشش داد. در همین فضا، صداقت و دقت در انتقال اخبار از اهمیت دوچندان برخوردار بود. شبکه خبر تلاش کرد بدون دامن زدن به اضطراب عمومی یا پنهان‌کاری‌های غیرضروری، تصویری واقعی و متوازن از شرایط میدان و تحولات دیپلماتیک ارائه دهد. این تلاش نه‌تنها باعث حفظ آرامش نسبی در فضای عمومی شد، بلکه بخشی از اعتماد از‌دست‌رفته مردم نسبت به رسانه‌های رسمی را نیز ترمیم کرد.
در مجموع، تجربه عملکرد شبکه خبر در این دوره، یک نشانه روشن بود از اینکه رسانه ملی اگر با رویکرد حرفه‌ای، شجاعانه و مردمی اداره شود، می‌تواند در حساس‌ترین بزنگاه‌ها، پشتوانه‌ای برای وحدت ملی باشد. در نبرد ترکیبی‌ که دشمن تلاش می‌کند ایمان، امید و انسجام داخلی ما را هدف بگیرد، شبکه‌ای مانند خبر با چنان رویکردی، خود به سنگر دفاع فرهنگی بدل می‌شود؛ سنگری که نه با اسلحه، بلکه با روایت صادقانه، تحلیل منصفانه و ارتباط مؤثر از سرزمین و مردم حراست می‌کند. اکنون که کشور از آن دوره عبور کرده، باید این تجربه را به‌عنوان الگویی موفق حفظ و تقویت کرد. تقویت نیروی انسانی متخصص، باز شدن بیشتر فضای گفت‌وگو، توجه به زبان نسل جدید و تعمیق پیوند با واقعیات اجتماعی، می‌تواند رسانه ملی را از انفعال در برابر رسانه‌های بیگانه نجات دهد و به جایگاه بایسته‌اش در ساختن آینده ایران اسلامی بازگرداند.
 
رسانه «راهبرد»ی
در ایام جنگ که التهاب روانی جامعه در اوج قرار داشت، نقش رسانه‌ها به‌عنوان نخستین سنگر در مقابله با عملیات روانی و جنگ شناختی دشمن برجسته‌تر از همیشه شد. یکی از برنامه‌هایی که در همین روزهای ملتهب توانست جایگاه خود را به‌عنوان یک ابزار هوشمند در مدیریت افکار عمومی تثبیت کند، برنامه «راهبُرد» از شبکه یک سیما بود. این برنامه تخصصی که معمولا به موضوعات اقتصاد دیجیتال، حکمرانی داده و فناوری می‌پردازد، در بزنگاه بحران نیز از رسالت تحلیلی و راهبردی خود عقب ننشست و با جهت‌گیری مدبرانه، در خدمت تقویت انسجام اجتماعی و آرام‌سازی فضای رسانه‌ای قرار گرفت.
«راهبرد» در این ایام نه به دام هیجان افتاد و نه در لاک سکوت خزید. بلکه با دعوت از کارشناسان خبره، مسئولان ذی‌ربط و تحلیلگران واقع‌نگر، توانست بستر مناسبی برای گفت‌وگوی صریح و قابل فهم درباره ابعاد جنگ ترکیبی از جمله اختلال در زیرساخت‌های سایبری، تحریم‌های فناوری‌محور و چگونگی حفظ پایداری اقتصادی و ارتباطی کشور فراهم آورد. تحلیل‌های دقیق درباره امنیت پلتفرم‌های داخلی، آینده اقتصاد دیجیتال در فضای تهدید و نیز مسائل کلان حکمرانی فضای مجازی، نه‌تنها موجب ارتقای سطح آگاهی مخاطب شد، بلکه بستری برای افزایش تاب‌آوری جمعی در برابر فشارهای روانی ایجاد کرد.
هم‌زمان با محدودیت اینترنت و کندی شدید در دسترسی به منابع خبری بین‌المللی، برنامه‌هایی مانند «راهبرد» توانستند خلأ اطلاعاتی را به ‌خوبی پوشش دهند. این برنامه نه‌تنها با اخبار فوری و تحلیل‌های دقیق، مانع از غلبه شایعه و ترس شد، بلکه به ‌دلیل لحن متین، پرهیز از اغراق و شفاف‌سازی هوشمندانه، توانست اعتماد بخشی از جامعه نخبگانی و اقشار فعال را نیز جلب کند. برخلاف برخی تولیدات رسانه‌ای که به بازتولید کلیشه‌های تبلیغاتی بسنده می‌کنند، «راهبرد» تلاش کرد با اتکا به عقلانیت و تخصص، به مردم نشان دهد که رسانه ملی می‌تواند بازتاب‌دهنده واقعیت‌ها و دغدغه‌های ملموس آنان باشد.
در واقع، آنچه «راهبرد» را در این بحران برجسته ساخت، توانایی آن در پیوند میان عرصه رسانه و حکمرانی بود؛ پیوندی که به‌ویژه در شرایط جنگ ترکیبی اهمیت دوچندان می‌یابد. جنگی که دشمن در آن با تمام ابزارهای نرم خود - از فیک‌نیوز و حملات سایبری گرفته تا تحریک قومیت‌ها و اقلیت‌ها - می‌کوشد بنیان انسجام اجتماعی را متزلزل سازد. در این شرایط، برنامه‌ای که بتواند روایت صادقانه، تحلیل عمیق و اعتمادآفرین ارائه دهد، عملا در خط مقدم دفاع فرهنگی قرار دارد.
در روزهایی که چندان خبری از برنامه‌های گفت‌وگومحور با ضریب نفوذ بالا در تلویزیون نیست، تجربه موفق «راهبرد» نشان می‌دهد که برنامه‌های گفت‌وگومحور و تحلیلی، اگر به  ‌درستی هدایت شوند، می‌توانند نقشی فراتر از صرف اطلاع‌رسانی ایفا کنند. آن‌ها می‌توانند نهادهای گفت‌وگوی ملی باشند، سنگرهای آگاهی در برابر جنگ شناختی و حلقه‌های پیوند مردم با حکمرانی عقلانی. بنابراین تداوم، تقویت و الگوبرداری از چنین برنامه‌هایی نه‌تنها یک ضرورت رسانه‌ای، بلکه یک اولویت راهبردی برای آینده نظام اطلاع‌رسانی کشور به‌شمار می‌آید.
 
«ثریا»؛ مساله دوقطبی سازی
برنامه تلویزیونی «ثریا» یکی از برنامه‌های باسابقه و البته یکی از جدی‌ترین برنامه‌های جریان‌ساز رسانه ملی است که از سال‌ها پیش، با تمرکز بر موضوعاتی چون عدالت اقتصادی، مطالبه‌گری اجتماعی، شفافیت در حکمرانی و نقد ساختارهای معیوب، در شبکه یک سیما جایگاهی تثبیت‌شده پیدا کرده است. بسیاری از مخاطبان جوان، دانشجویان انقلابی و حتی بخشی از بدنه کارشناسی دولت‌ها، همواره این برنامه را با نوعی احترام و اعتماد پیگیری کرده‌اند؛ چراکه «ثریا» معمولا تریبونی برای شنیدن صداهای مغفول و طرح مسائل حساس و جدی بوده است، اما درست در نقطه‌ای که انتظار می‌رفت این تریبون رسانه‌ای نقش‌آفرینی متفاوت و هوشمندانه‌ای داشته باشد - یعنی در جریان جنگ ترکیبی ایران و اسرائیل - متأسفانه «ثریا» برخی اوقات از مسیر توازن و حکمت فاصله گرفت و به‌ جای تحکیم وحدت ملی، ناخواسته به بخشی از جریان دوقطبی‌ساز در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور بدل شد.
در روزهایی که جامعه با موجی از اخبار اضطراب‌آور، شایعات گسترده و عملیات روانی سازمان‌یافته دشمن مواجه بود، انتظار عمومی از رسانه ملی و خصوصا برنامه‌های باسابقه‌ای چون «ثریا» آن بود که آرامش‌بخش، منصف و واجد رویکردی مسئولانه ظاهر شوند. بااین‌حال، برخی قسمت‌های این برنامه در آن ایام، به جای تقویت همبستگی اجتماعی و تبیین مقتدرانه جایگاه ایران در نبرد تمدنی با دشمن صهیونیستی، بیشتر تبدیل به تریبونی برای انتقاد تند و گاه یک‌سویه به برخی رویکردهای رسمی کشور شد.
نکته قابل تأمل آن است که در میانه جنگ رسانه‌ای، آنچه بیش از هر چیز نیاز بود، هم‌افزایی گفتمانی در سطح نخبگان و اقشار مختلف جامعه بود؛ اما «ثریا» در مواردی به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شد که گویا جنگ اصلی درون مرزهای فکری خودی‌ها جریان دارد. نتیجه این شد که به‌ جای انسجام، نوعی بی‌اعتمادی در فضای نخبگانی تقویت شد و فرصت طلایی هم‌صدایی ملی، تحت‌الشعاع زاویه‌گیری‌های رسانه‌ای قرار گرفت.
هیچ‌کس منکر این نیست که یکی از مأموریت‌های محوری «ثریا» همواره نقد ساختارها و افشاگری درباره ناکارآمدی‌ها بوده است، اما مسأله اینجاست که حتی نقد، در فضای بحران‌های ملی باید با درایت، زمان‌شناسی و مسئولیت‌پذیری توأم شود. در شرایطی که رسانه‌های بیگانه با تمام توان، در تلاش برای ایجاد ناامیدی در مردم، تقابل میان اقشار و تضعیف ارکان نظام بودند، مخاطب داخلی از «ثریا» انتظار داشت که نه بر آتش این جنگ نرم که بر شعله آگاهی و اعتماد عمومی بدمد. در عوض، برنامه در بعضی قسمت‌ها، بدون لحاظ وزن راهبردی موقعیت کشور، از واژگانی بهره گرفت که خواسته یا ناخواسته بوی اتهام‌زنی، جبهه‌بندی و زیر سوال بردن اصل تدابیر حاکمیتی را داشت. مشخصا در تحلیل برخی تصمیمات در روزهای جنگ دوازده ‌روزه، لحن برنامه از تعادل خارج شد و بیشتر شبیه نقد تریبون‌های مخالفان داخلی بود تا صدایی مسئولانه در منظومه رسانه ملی.
نباید فراموش کرد که رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران، در چنین مقاطعی، مسئولیتی فراتر از اطلاع‌رسانی دارد؛ رسانه در روزهای جنگ، سنگر است و هر اشتباه در تنظیم زاویه دوربین، گزینش تیتر یا دعوت از مهمانانی که شجاعت توأم با عقلانیت ندارند، ممکن است به شکاف اجتماعی منجر شود. بنابراین «ثریا»، با همه ارزش‌ها و سوابق اش باید بپذیرد که در این آزمون تاریخی، باید بهتر از اینها عمل می کرد.
البته این تجربه را می‌توان و باید به‌عنوان فرصتی برای بازنگری تلقی کرد. برنامه‌هایی چون «ثریا» هنوز هم می‌توانند جایگاه مؤثری در اصلاح روندها، پیگیری مطالبات مردمی و گفت‌وگوی انتقادی میان جریان‌های فکری کشور داشته باشند؛ مشروط بر آنکه در بزنگاه‌هایی چون جنگ ترکیبی، اولویت را به حفظ وحدت، آرامش روانی مردم و تقویت اعتبار گفتمان انقلاب بدهند.
در نهایت، این نکته حائز اهمیت است که عملکرد رسانه‌ای در چنین شرایطی نه صرفا بر اساس نیت، بلکه بر اساس اثر سنجیده می‌شود و اثر سخن، وقتی بر تار و پود ذهن مردم می‌نشیند، اگر با تدبیر همراه نباشد، ممکن است به جای امیدآفرینی، دلهره تولید کند و این خطایی است که «ثریا» در هفته‌های گذشته، ناخواسته از آن عبور کرد.
 
 «سیاست خارجی»؛ بیش از حد فنی
برنامه «سیاست خارجی» یکی از تولیدات شاخص شبکه سه سیماست که با هدف تحلیل رویدادهای بین‌المللی، بررسی تحولات سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان و به‌ویژه مناسبات ایران با دیگر کشورها ساخته شده است. این برنامه در سال‌های اخیر به خصوص در مقاطع حساس منطقه‌ای، از جمله جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل، نقش ویژه‌ای در اطلاع‌رسانی و تحلیل مسائل داشته است. بااین‌حال، اگرچه «سیاست خارجی» تلاش‌هایی در جهت ارائه تصویر دقیق‌تر از وقایع جهانی انجام داده، اما در بسیاری جنبه‌ها شاهد ضعف‌ها و کاستی‌هایی هستیم که می‌توانستند پیامدهای منفی در روند فهم مخاطبان ایجاد کنند. یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف برنامه «سیاست خارجی» در ایام جنگ اخیر، عدم تمرکز کافی بر انسجام و وحدت ملی بود. درحالی‌که این دوران نیازمند یک صدای قوی، منسجم و جامع برای تبیین واقعیت‌ها و ایجاد همدلی بین اقشار مختلف جامعه بود، «سیاست خارجی» گاهی با گزینش نادرست مهمان‌ها و تحلیل‌های یک‌جانبه، موجب بروز شکاف‌های ذهنی در مخاطبان و ایجاد بی‌اعتمادی مردم نسبت به تحلیل‌های مطرح شده در رسانه ملی شد. این تحلیل‌ها نه‌تنها گاه فاقد عمق کافی بود، بلکه برخی اوقات به شکاف‌های قومی، مذهبی و سیاسی دامن زد که دشمنان نیز از آن به نفع خود بهره بردند.
از سوی دیگر، فضای برنامه در برخی قسمت‌ها بیش از حد تخصصی و آکادمیک شده بود؛ به‌طوری‌که بخش قابل‌توجهی از مخاطبان عادی که به دنبال تحلیل ساده و قابل فهم بودند، به تدریج دلسرد شدند. عدم استفاده از زبان عامه‌پسند و پیچیدگی بیش از حد مفاهیم، یکی دیگر از ضعف‌هایی بود که اثرگذاری برنامه را محدود کرد. این موضوع باعث شد «سیاست خارجی» به جای اینکه پلی مؤثر بین مردم و تحلیل‌های بین‌المللی باشد، تبدیل به یک گفت‌وگوی انحصاری برای قشر خاصی از نخبگان شود.
همچنین، در بخش‌هایی از برنامه شاهد بودیم که تحلیل‌ها و مواضع گاه به شکل مشهودی جهت‌دار بود و از همه دیدگاه‌ها و تحولات منطقه‌ای به صورت همه‌جانبه و بی‌طرفانه پرداخته نشد. این رویکرد، در شرایط حساس جنگ روانی و ترکیبی، می‌تواند مخاطبان را به دو گروه طرفدار و مخالف تقسیم و از ایجاد وفاق ملی جلوگیری کند.
در دوران جنگ ایران و اسرائیل، تحولات به سرعت رخ می‌دادند و رسانه‌های داخلی و خارجی همواره در حال به‌روزرسانی اخبار و تحلیل‌های خود بودند. در این میان، «سیاست خارجی» با وجود داشتن پتانسیل بالا، در برخی موارد نتوانست واکنش به‌موقع و تحلیل‌های عمیق‌تری ارائه دهد. تأخیر در پوشش برخی رویدادهای کلیدی، عدم تفسیر دقیق برخی تحولات میدانی و تمرکز بیشتر روی کلیات بدون ورود به جزئیات حساس، از جمله چالش‌هایی بود که باعث کاهش اعتبار برنامه نزد مخاطبان خاص شد.
علاوه بر این، نبود تنوع در مهمان‌ها و استفاده اندک از کارشناسان خارجی مستقل که می‌توانستند دیدگاهی بی‌طرفانه‌تر ارائه دهند، موجب شد تحلیل‌ها رنگ و بوی رسمی و گاه حکومتی به خود بگیرند و از انعکاس دقیق‌تر واقعیت‌ها باز بمانند.
با وجود نقدهای مطرح شده، نمی‌توان از برخی نقاط قوت «سیاست خارجی» چشم‌پوشی کرد. برنامه در تلاش بود که با استفاده از گرافیک‌های تصویری جذاب و ارائه تصویری منسجم از جنگ ترکیبی و بحران‌های منطقه‌ای، مخاطبان خود را به سطح بالاتری از آگاهی برساند. در شرایطی که فضای رسانه‌ای پر از اخبار متناقض و جعلی بود، این برنامه توانست بخشی از واقعیت‌ها را به زبان ساده‌تر و با تحلیل‌های تحلیلی‌تر در اختیار مردم قرار دهد.
همچنین، «سیاست خارجی» در برخی قسمت‌ها توانست با دعوت از کارشناسان صاحب‌نظر داخلی، نقطه نظرات متنوعی را طرح کند و اجازه دهد برخی اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک به شکل کنترل شده مطرح شوند که این خود قدمی در جهت تقویت بحث و گفت‌وگوی ملی بود. با توجه به اهمیت جنگ رسانه‌ای و فرهنگی در کنار جنگ نظامی، برنامه‌هایی چون «سیاست خارجی» باید بازنگری عمیقی در رویکرد و سبک کاری خود داشته باشند. ضروری است این برنامه از قالب تخصصی صرف خارج شود و بتواند با زبانی ساده و صمیمی، واقعیات پیچیده بین‌المللی را به مخاطب عادی منتقل کند. همچنین باید با گسترده‌تر کردن دایره کارشناسان و میهمانان و تمرکز بیشتر بر وحدت ملی و انسجام اجتماعی، از ایجاد دوقطبی‌های ساختگی و شکاف‌های ذهنی جلوگیری کند.
هم‌زمان، توجه به مخاطب عام و پاسخ به دغدغه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی می‌تواند نقش برنامه را در تقویت مقاومت ملی و فرهنگی پررنگ‌تر کند. در نهایت، رسانه ملی در شرایط جنگ ترکیبی وظیفه سنگینی بر دوش دارد که تنها با شفافیت، حرفه ای گری و تعهد به منافع ملی قابل انجام است.
سیاستی که بدون اصلاح ضعف ها و پذیرفتن واقعیت پیش نمی رود. صدا و سیما باید در چنین مسیر اصلاحی حرکت کند تا همه جامعه را دربربگیرد.

captcha
شماره‌های پیشین