از «اصلاحطلبی» تا «ریاستارت سیاسی»؛ بازی با ساختارها در شرایط تهدید
طرح رفراندوم برای تغییر قانون اساسی یا درباره موضوعات راهبردی مانند غنیسازی هستهای، امری عادی در فضای صلح و ثبات سیاسی نیست. چنین موضوعاتی در شرایط عادی هم نیازمند بررسی دقیق، اجماع ملی و لحاظکردن ابعاد امنیتی و راهبردی هستند، چه رسد به زمانی که کشور درگیر جنگ ترکیبی، تحریم اقتصادی و تهدید مستقیم نظامی است. چهرههایی چون میرحسین موسوی و مصطفی معین، سالها در بستر سیاسی جمهوری اسلامی فعالیت داشتهاند و با ساختار حقوقی نظام آشنایی کامل دارند، اما اینکه این افراد در «دقیقترین زمان ممکن» و درحالیکه دشمنان کشور در پی جبران شکستهای میدانی خود هستند، پرچم تغییر قانون اساسی و بازنگری در مؤلفههای قدرت ملی را برافراشتهاند، قطعا نمیتواند تصادفی باشد.
مصطفی معین، وزیر علوم دولت اصلاحات، اخیرا در اظهاراتی تأملبرانگیز اعلام کرده است که موضوع غنیسازی هستهای باید به رأی مردم گذاشته شود. این سخن، در ظاهر شاید تبلوری از مردمسالاری مستقیم به نظر برسد، اما در واقع با هیچ منطق حقوقی، امنیتی یا راهبردی سازگار نیست.
برای فهم خطر این پیشنهاد، کافی است به برنامه هستهای ایران، نتیجه سالها تلاش علمی، سرمایهگذاری ملی و هزینههای بینالمللی است توجه کنیم. غنیسازی اورانیوم، یکی از اهرمهای بازدارنده در سیاست خارجی و چانهزنی ایران در سطح بینالمللی محسوب میشود. تمام فشارهای غرب، از سال ۲۰۰۳ تا امروز، با هدف محدودسازی غنیسازی در خاک ایران بوده است. در این شرایط، پیشنهاد همهپرسی درباره این مسأله، همصدایی خطرناک با اهداف استراتژیک طرف مقابل تلقی میشود. اگر امروز غنیسازی را به رأی بگذاریم، فردا نوبت به موشکهای بالستیک میرسد، و پسفردا، شاید صحبت از واگذاری جزایر سهگانه یا خروج از محور مقاومت مطرح شود.
این موضوع مجزا از رای مردم است که در نظرسنجی ها به نفع صنعت هسته ای مشخص شده. اساسا این راهکار غیرمنطقی و تنش زاست.
پروژه نرمسازی نظام؛ از سوریه تا ایران؟
جریانهایی که با عناوین زیبای «بازسازی»، «اصلاح قانون اساسی» یا «احترام به حق تعیین سرنوشت» وارد میدان شدهاند، در واقع از الگوی کشورهای دستخوش فروپاشی ساختاری تبعیت میکنند.
در سوریه، اصلاحات مدنی و شعارهای دموکراتیک، به سرعت به جنگ داخلی و ورود بیگانگان منتهی شد. در لیبی، تشکیل مجلس انتقالی و بازنگری در ساختارها، در نهایت راه را برای مداخله ناتو و فروپاشی کامل کشور باز کرد. آیا مدعیان «مردمسالاری رفراندومی» از این تجربیات تاریخی بیخبرند؟ جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، یکبار دیگر نشان داد که مهمترین نقطه قوت جمهوری اسلامی، انسجام داخلی و همبستگی ملی است. دشمنان ایران، پس از هر شکست نظامی، به سرعت جبهه روانی را فعال میکنند و سعی دارند با ملتهبسازی فضای اجتماعی و تحریک چهرههای داخلی، پروژه فروپاشی نرم را کلید بزنند.
بیانیه ۷۰۰ نفر و اظهارات مصطفی معین، دقیقا در همین چارچوب عمل میکند. یعنی زیر سوال بردن مشروعیت ساختار فعلی، القای بیاعتمادی عمومی، دعوت به تغییر بنیادین، بدون ارائه راهکار و تحریک ساختارشکنی به نام دموکراسی.
چرا نباید تسلیم منطق رفراندومسازی شد؟
رفراندوم، ابزاری مشروع در نظامهای سیاسی است؛ اما استفاده از آن در مسائل راهبردی و در شرایط جنگ روانی و فشار خارجی، از مصادیق اشتباه استراتژیک است. هیچ کشوری، تصمیمات امنیتی و استراتژیک خود را در میانه تهدیدهای بینالمللی، به میدان رأیگیری نمیبرد. این کار، یعنی آشکار کردن مسائل داخلی در برابر چشم دشمن.
اکنون که کشور از یک بحران بزرگ نظامی عبور کرده، طرح مباحثی چون «تغییر ساختار»، «مجلس مؤسسان» و «رفراندوم هستهای» در واقع کمک به جبران شکست دشمن در جبهه سخت با ابزارهای نرم است. ملت ایران باید هوشیار باشد که اینبار، دشمن با اسلحه و موشک نیامده، بلکه با «کلمات» آمده تا بنیانهای اعتماد، اقتدار و امنیت ملی را سست کند. پروژه براندازی نرم، لباس نو پوشیده، اما هدف همان است که در سال ۸۸ دنبال میشد: بیثباتسازی درونزا و باز کردن دروازه برای دخالت بیگانگان. وحدت ملی، امنیت و اقتدار راهبردی، خط قرمزهای ملت ایران است.
مؤلفههای اقتدار ملی در آماج «همهپرسیسازی»
ایران پس از دو دهه تلاش علمی، فناورانه و دیپلماتیک، توانسته به نقطهای از غنیسازی برسد که نهتنها قدرت بازدارندگی خود را تثبیت کرده، بلکه در معادلات سیاسی جهان نیز بهعنوان یک بازیگر تعیینکننده شناخته شود.مفهوم غنیسازی برای ایران فراتر از تولید سوخت است؛ این فناوری بهمثابه «شاخص استقلال راهبردی» عمل میکند. رفراندوم درباره این مؤلفه، دقیقا همان چیزی است که دشمنان ایران، از ابتدای دهه ۸۰ دنبال آن بودند؛ اما اینبار نه با مذاکره، بلکه از زبان داخلیها.
برنامه موشکی؛ ستون دوم بازدارندگی
در شرایطی که حتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز به دنبال سامانههای پدافندی چندلایه هستند، برنامه موشکی ایران بهعنوان مکمل بازدارندگی منطقهای شناخته میشود. پذیرش اصل رفراندوم درباره غنیسازی، به زودی راه را برای طرح همهپرسی درباره توقف توسعه موشکهای بالستیک باز خواهد کرد؛ چیزی که دقیقا با استراتژی خلع سلاح جمهوری اسلامی هماهنگ است.
از نظر ژئوپلیتیکی، حمایت ایران از مقاومت فلسطین، حزبالله لبنان و دیگر جبهههای مقاومت در منطقه، یکی از مؤلفههای کلیدی عمق دفاعی کشور بهشمار میرود. اگر اصل تصمیمگیریهای امنیتی از مسیر رفراندوم جا بیفتد، چه تضمینی وجود دارد که در آینده برخی افراد خواستار رأیگیری برای قطع این حمایتها نشوند؟ آیا کسی میتواند منکر شود که هدف نهایی دشمنان ایران، تجزیه این عمق راهبردی است؟
وحدت و هویت ملی؛ ستون چهارم بقای سرزمینی
ایران، کشوری با تنوع قومی، مذهبی و زبانی است؛ انسجام ملی در چنین کشوری، نعمتی گرانبها و دستاوردی تاریخی است. پروژههایی مانند نامه ۷۰۰ نفره، رفراندوم غنیسازی یا طرح مجلس مؤسسان، خواسته یا ناخواسته باعث شکلگیری شکافهای جدید، قطبیسازی سیاسی و فروپاشی تدریجی وفاق ملی میشود.
مخاطب این پروژه چه کسی است؟
بررسی رفتارشناختی جریاناتی که این روزها زبان به نقد بنیادهای جمهوری اسلامی گشودهاند، نشان میدهد که این جریان، بیش از آنکه به دنبال «مطالبهگری» باشد، به دنبال «هدایت افکار عمومی» است؛ اما نه به سمت پیشرفت، بلکه به سوی فرسایش روانی، یأس اجتماعی و بیاعتمادی ساختاری. مخاطب این پروژه آن جامعه ای است که در معرض روایتها قرار دارد.
از پاسخگویی منفعلانه تا مدیریت فعال افکار عمومی
برای مقابله با این پروژه، لازم است سه سطح اقدام به صورت همزمان در دستور کار قرار گیرد. نهادهای رسانهای و جریانهای جبهه انقلاب باید با روایتی صادق، مستدل و مردممحور، ضمن شفافسازی نسبت به ماهیت این پروژهها، جایگزینهایی ملموس برای اصلاح امور ارائه دهند. صرفا نفی طرحها بدون ارائه بدیل، موجب تقویت گفتمان مخالف خواهد شد.
اصلاحطلبی واقعی یا «نقشه فروپاشی»؟
مردم ایران، با همه گلایهها، هنوز به ساختار کشور خود باور دارند. آنچه مطالبه مردم است، اصلاح عملکرد است، نه تخریب اساس نظام. گروههایی که امروز با پرچم «رفراندوم درباره غنیسازی» یا «مجلس مؤسسان» وارد میدان شدهاند، در عمل یا ناآگاهانه به خدمت ایده طرف مقابل درآمدهاند یا آگاهانه در حال اجرای یک سناریوی پیچیدهاند.
باید هوشیار بود
اینبار، دشمن در لباس «اصلاحات ساختاری» آمده است، با زبانی شیرین، اما با نیتی تلخ و تنها راه مقابله، هوشیاری رسانهها، انسجام نیروهای انقلابی و پاسخ صریح، عالمانه و شجاعانه در برابر تحرکات هدفدار است.