تهدید سه کشور اروپایی مبنی بر فعالسازی مکانیسم ماشه، بار دیگر فضای سیاسی ایران را درگیر یکی از چالشهای حقوقی و دیپلماتیک دوران معاصر کرده است. مکانیسمی که در ابتدا بهعنوان ابزار حل اختلاف در برجام تعریف شده بود، اکنون به ابزاری برای تهدید، فشار و امتیازگیری از ایران بدل شده است. مکانیسم ماشه، نامی است که در ادبیات سیاسی به سازوکار مندرج در بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام داده شده است. طبق این بندها، اگر یکی از طرفها احساس کند طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرده، میتواند با طی مراحلی موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد. نکته کلیدی و دام حقوقی در اینجاست: شورای امنیت نیازی به رأیگیری برای بازگشت تحریمها ندارد؛ بلکه بر اساس سازوکار تعریف شده در برجام، ادامه تعلیق تحریمها به رأی گذاشته میشود و هر یک از پنج عضو دائم میتوانند با وتوی ادامه تعلیق، باعث بازگشت تحریمها شوند.
حجتالاسلام سید محمود نبویان، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در اینباره میگوید: «مکانیسم ماشه عملا یک دام حقوقی است که حتی در صورت شکایت ایران از بدعهدی طرف مقابل هم باز به ضرر ما تمام میشود. به جای اینکه تحریمها لغو شود، ادامه تعلیق تحریمها به رأی گذاشته میشود. یعنی حتی اگر ایران شاکی باشد، یک کشور مثل آمریکا یا انگلیس یا فرانسه میتواند رأی منفی بدهد و تحریمها بهطور خودکار بازمیگردد.»
نبویان با ذکر مثالی این موضوع را توضیح میدهد: «مثل این است که شما از کسی ماشین بخرید، شکایت کنید که او تعهداتش را انجام نداده، اما بعد از شکایت، دوباره ماشین به او برگردد. ما همه تعهداتمان را انجام دادیم؛ این را ۱۵ گزارش آژانس تأیید کرده، اما آمریکا و اروپا نهتنها به تعهدات خود عمل نکردند، بلکه تحریمها را از ۶۰۰ مورد به بیش از ۳۰۰۰ مورد رساندند.»
ابراهیم رضایی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز در اینباره میگوید: «تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، برای اروپا بیشتر یک ابزار فشار سیاسی است تا یک اقدام واقعی. آنها میخواهند ایران را وادار کنند که دوباره امتیاز بدهد؛ مثل کاهش سطح غنیسازی یا محدود کردن برنامه موشکی. ما نباید به این فشارها تن بدهیم.»
اظهارات رضایی و نبویان به روشنی نشان میدهد که نگاه مجلس شورای اسلامی به موضوع ماشه، نگاهی واقعگرایانه و مقاومتی است. آنها معتقدند که ایران نباید در برابر تهدید بازگشت قطعنامههای شورای امنیت، عقبنشینی کند؛ چراکه اساسا تفاوت محسوسی میان وضعیت فعلی تحریمها و تحریمهای شورای امنیت وجود ندارد.
نبویان صراحتا میگوید: «ما الان هم در شرایط جنگ اقتصادی هستیم. اگر قطعنامههای شورای امنیت بازگردد، تحریمها از این بدتر میشود؟ همین الان هم تحریم هستیم. نباید با ترساندن مردم، کشور را به سمت امتیازدهی سوق بدهیم.»
وی به تأثیر روانی بازگشت قطعنامهها اشاره میکند و میافزاید: «بیشتر از اینکه اقتصاد ما از این بابت آسیب ببیند، اثر روانی و سیاسی دارد. تحریمهای اصلی را آمریکا به صورت یکجانبه و ثانویه اعمال کرده، نه شورای امنیت. بازگشت تحریمهای سازمان ملل بیشتر جو روانی ایجاد میکند، اما اقتصاد ما همین الان هم تحت فشار است.»
نکته مهم دیگر این است که تهدید به ماشه در شرایطی مطرح میشود که اروپا عملا به هیچکدام از تعهدات برجامی خود عمل نکرده است. سازوکار تجارت با ایران موسوم به اینستکس شکست خورد، تحریمهای بانکی و نفتی باقی ماند و حتی شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی هم جرأت همکاری با ایران را پیدا نکردند. اروپا نهتنها در عمل به تعهدات خود ناتوان بوده، بلکه همواره در سایه سیاستهای آمریکا حرکت کرده است.
حمله اخیر به ایران و شهادت شماری از فرماندهان و دانشمندان و هموطنان ما نیز وضعیت را پیچیدهتر کرده است. ایران بارها حسننیت خود را نشان داده، اما نتیجهای جز تحریم و تهدید نگرفته است. اکنون، پس از این حمله، دیگر این غرب است که باید برای اعتمادسازی پیشقدم شود، نه ایران.
گزینههای ایران در برابر تهدید ماشه
در مواجهه با تهدید مکانیسم ماشه، ایران گزینههای متعددی دارد که باید بر اساس واقعیتهای میدانی، منافع ملی و اصل اقتدار انتخاب شود. تحلیلگران معتقدند راهبرد نرم، در شرایط کنونی نهتنها پاسخ نمیدهد، بلکه طرف مقابل را به زیادهخواهی بیشتر ترغیب میکند.
گزینه اول ایران، ادامه مسیر مقاومت فعال است. این راهبرد به معنای حفظ روند پیشرفت هستهای، تداوم برنامه موشکی و افزایش توان بازدارندگی است. ایران طی سالهای اخیر نشان داده که توانسته با وجود تحریمهای سخت، از اقتصاد مقاومتی عبور کند و در حوزههای مختلف پیشرفت داشته باشد. همانطور که نبویان و رضایی تأکید میکنند، بازگشت قطعنامهها تغییری در اصل تحریمها ایجاد نمیکند، بلکه بیشتر جنبه روانی دارد.
در نتیجه، ایران میتواند با اتکا به ظرفیتهای داخلی، فشارها را خنثی کند.
گزینه دوم، استفاده از ظرفیتهای حقوقی برای بیاعتبار کردن تهدید ماشه است. طبق ماده ۱۰ و ۵۰ منشور ملل متحد، هر کشوری میتواند ادعا کند که تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه غیرقانونی است، چراکه طرفهای مقابل به تعهدات خود عمل نکردهاند. ابراهیم رضایی در همین زمینه میگوید: «اروپا اصلا حق ندارد ماشه را فعال کند؛ چون خودش به تعهداتش پایبند نبوده. نمیشود هم تعهدات را اجرا نکرد و هم ایران را تهدید کرد.»
برخی حقوقدانان بینالمللی هم معتقدند که پس از خروج آمریکا از برجام، مکانیسم ماشه دچار ابهام حقوقی شده است. چون آمریکا که از برجام خارج شده بود، در زمان ترامپ تلاش کرد ماشه را فعال کند و شکست خورد. حالا هم اروپا نمیتواند بدون بررسی دقیق حقوقی، این سازوکار را به کار بگیرد.
گزینه سوم، همکاری با کشورهای مستقل و قدرتهای جهانی است که میتوانند وزن حقوقی و سیاسی ایران را در عرصه بینالمللی افزایش دهند. چین و روسیه بهعنوان دو عضو دائم شورای امنیت، مخالف بازگشت تحریمها هستند و بارها از برجام دفاع کردهاند. ایران میتواند از این ظرفیت برای ایجاد مانع در برابر فشارهای غرب استفاده کند.
گزینه چهارم، گسترش همکاریهای منطقهای و پیمانهای اقتصادی با همسایگان است. از عضویت ایران در سازمان شانگهای تا قراردادهای جدید با عراق، امارات، عربستان و دیگر کشورها، همه اینها میتواند اثر تحریمهای غرب را کاهش دهد.
گزینه پنجم، فعالسازی دیپلماسی تهاجمی است. ایران میتواند تهدید کند که اگر مکانیسم ماشه فعال شود، اقدامات سختتری انجام خواهد داد؛ از خروج کامل از NPT گرفته تا افزایش غنیسازی به بالای ۹۰ درصد یا حتی محدود کردن همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی.
حجتالاسلام نبویان در این زمینه هشدار میدهد: «اگر بخواهند ما را تهدید کنند، باید بدانند که ما هم گزینههایی داریم. ما میتوانیم غنیسازی را به سطح بالاتر ببریم و حتی پروتکل الحاقی را کنار بگذاریم.»
وی معتقد است که اروپا و آمریکا تنها در صورتی عقبنشینی میکنند که احساس کنند ایران اهل مقاومت است، نه امتیازدهی. همانطور که در ماجرای حمله به پایگاه عینالاسد، پاسخ ایران باعث عقبنشینی آمریکا شد، در عرصه دیپلماسی هم همین منطق کارآمد است.
ابراهیم رضایی نیز تأکید میکند: «ما نباید بگذاریم غرب با تهدید ما را به عقب براند. اگر کوتاه بیاییم، آنها به جای یک قدم، 10 قدم جلوتر میآیند. راه درست، ایستادگی است.»
تداوم سیاست قدیمی
اخیرا برخی محافل اروپایی، به جای تهدید مستقیم به ماشه، پیشنهاد دادهاند که محدودیتهای برجامی ایران برای چند سال دیگر تمدید شود تا از فعالسازی ماشه جلوگیری شود. این پیشنهاد در ظاهر مسالمتآمیز به نظر میرسد، اما در واقع، ادامه همان سیاست امتیازگیری و وقتکشی است.
تمدید محدودیتها یعنی باقی ماندن سقفهای غنیسازی، محدودیت سانتریفیوژها و محدود شدن تحقیق و توسعه هستهای ایران. درحالیکه بر اساس برجام، قرار بود این محدودیتها به تدریج برداشته شود.
حجتالاسلام نبویان درباره این پیشنهاد میگوید: «تمدید محدودیتها یعنی اینکه ما دوباره از حقوق هستهایمان عقبنشینی کنیم، بدون اینکه طرف مقابل به تعهداتش عمل کرده باشد. این چه منطقی است؟ ما باید محدود شویم، ولی آنها تحریمها را نگه دارند؟»
ابراهیم رضایی هم تأکید میکند: «اروپا به هیچکدام از تعهداتش عمل نکرده. چرا ما باید باز هم حسننیتمان را نشان بدهیم؟ آنها باید ثابت کنند که به توافق پایبندند. مخصوصا بعد از حمله اخیر، دیگر نوبت آنهاست که اعتمادسازی کنند.»
تمدید محدودیتها، به معنای تداوم سیاست فشار است. اگر ایران بپذیرد که محدودیتهایش ادامه پیدا کند، غرب تصور میکند که سیاست تهدید جواب داده و این روند را متوقف نمیکند.
بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، اذعان کرده که حتی زمانی که ایران پذیرفته بود غنیسازی را به زیر یک درصد برساند و درباره برنامه موشکی مذاکره کند، باز هم به او حمله کردند. این اظهارات اگرچه مورد تائید مقامات ایرانی نیست، اما تجربه نشان میدهد که امتیاز دادن به غرب، نهتنها از فشارها کم نمیکند، بلکه آنها را تشدید میکند.
ضررهای فعالسازی ماشه برای اروپا
از سوی دیگر، ضررهای فعالسازی ماشه برای اروپا هم کم نیست. بازگشت تحریمهای شورای امنیت، به معنای شکست دیپلماسی اروپا و از دست رفتن اعتبار این قاره در نظام بینالملل است. اروپا نمیخواهد چین و روسیه را بیشتر به ایران نزدیک کند. تحریمهای جدید میتواند بازارهای انرژی اروپا را متأثر کند و در نهایت به ضرر شرکتها و بانکهای اروپایی تمام شود.
در مجموع، سیاست درست برای ایران، ایستادگی و مقاومت فعال است. باید تهدیدات را جدی گرفت، اما نباید از مواضع اصولی عقبنشینی کرد.
همانطور که شهید سلیمانی گفته بود: «ما ملت شهادتیم، ما ملت مقاومتیم.» این منطق در دیپلماسی هم کارآمد است.
بررسی پیشنهاد تمدید محدودیتهای تسلیحاتی و تحریمی و پاسخ ایران
یکی از موضوعات مهمی که در سایه تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی سه کشور اروپایی مطرح شده، پیشنهاد غیررسمی آنها برای تمدید محدودیتهای تسلیحاتی و برخی تحریمهای مندرج در قطعنامه ۲۲۳۱ است. این پیشنهاد به شکل غیرمستقیم در فضای دیپلماتیک مطرح شده و هدف آن، اعمال محدودیتهای جدید بدون طی کردن مسیر رسمی شورای امنیت است. به عبارت دقیقتر، اروپا به دنبال آن است که ایران را پای یک «تمدید توافقی» یا «توافق موقت» بکشاند که به موجب آن، تعهدات برجامی ایران ادامه یابد، اما طرف غربی تعهدی برای لغو تحریمها یا ارائه تضمینهای واقعی ندهد.
ابراهیم رضایی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، در اینباره هشدار میدهد و میگوید: «تمدید محدودیتهای تسلیحاتی، یعنی تبدیل شدن برجام به یک قرارداد یکطرفه. ما از ابتدا هم میدانستیم که غربیها به دنبال خرید زمان هستند تا ایران را در وضعیت انفعال نگه دارند. حالا هم میخواهند از تهدید ماشه استفاده کنند تا به ایران بگویند بیایید یک توافق جدید امضا کنید که باز هم به نفع غرب باشد.»
رضایی تأکید میکند که جمهوری اسلامی ایران نباید وارد این بازی شود. به گفته او، اروپا در این سالها نشان داده که حتی توانایی ایستادن در برابر آمریکا را ندارد. بنابراین، هر توافقی با اروپا، بدون دریافت امتیازهای واقعی و ملموس، تنها به معنای تکرار همان اشتباهات گذشته است.
ضررهای فعالسازی ماشه برای اروپا
تهدید به بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت، در ظاهر ابزاری برای فشار به ایران است، اما واقعیت این است که چنین اقدامی برای اروپا نیز تبعات سنگینی خواهد داشت. برخلاف آمریکا که از سال ۲۰۱۸ بهطور کامل از برجام خارج شده و اساسا به قطعنامه ۲۲۳۱ پایبند نیست، اروپا همچنان به صورت حقوقی خود را عضو برجام میداند. بنابراین، اگر مکانیسم ماشه را فعال کند، عملا به معنای پایان رسمی برجام خواهد بود.
خروج کامل اروپا از برجام و بازگرداندن قطعنامههای قبلی، در وهله اول بازار انرژی را با بحران جدیدی مواجه خواهد کرد. بازگشت تحریمها علیه ایران، باعث خواهد شد فشار بر بازار نفت و گاز افزایش یابد و قیمتها به شکل تصاعدی رشد کند. اروپا که درگیر بحران انرژی ناشی از جنگ اوکراین است، تحمل یک شوک جدید را ندارد. تحریمهای ضدایرانی، منجر به کاهش عرضه در بازار جهانی و بالا رفتن بهای حاملهای انرژی خواهد شد و این مسأله به زیان مستقیم اروپا تمام میشود.
از سوی دیگر، فعالسازی ماشه به معنای از دست رفتن کامل فرصتهای تجاری و اقتصادی اروپا در ایران است. شرکتهای اروپایی که پس از برجام وارد بازار ایران شده بودند، همچنان به امید بازگشت به بازار ۸۵ میلیونی ایران نگاه میکردند، اما با بازگرداندن تحریمها، این فرصتها به شکل کامل از بین خواهد رفت و جای آن را رقبای آسیایی مانند چین، روسیه و هند خواهند گرفت.
چرا ایران نباید برای اثبات حسننیت، امتیاز جدید بدهد؟
یکی از مفاهیم تکرارشونده در ادبیات دیپلماتیک اروپا و آمریکا، لزوم «اعتمادسازی مجدد» از سوی ایران است. این در حالی است که در واقعیت، ایران طی سالهای پس از امضای برجام، بارها حسننیت خود را نشان داده و حتی پس از خروج ترامپ از توافق نیز تا یک سال به تعهداتش پایبند ماند، اما نتیجه این صبوری، افزایش فشارها و تحریمهای جدید بود.
سخنان مقامات آمریکایی و غربی، به نوعی اعتراف صریح به این واقعیت است که مشکل اصلی غرب، «رفتار ایران» نیست، بلکه ماهیت ایران بهعنوان یک کشور مستقل و قدرتمند است که حاضر به تبعیت کامل از نظم آمریکامحور نمیشود.
ازاینرو، هرگونه تلاش برای اثبات دوباره حسننیت، نهتنها نتیجهای به همراه ندارد، بلکه موجب تشدید فشارها خواهد شد. امروز، بعد از حمله مستقیم آمریکا و انگلیس به مواضع نظامی در منطقه و حمایت آشکار از رژیم صهیونیستی، این غرب است که باید مسیر اعتمادسازی را آغاز کند.
ضرورت ایستادگی در برابر تهدید ماشه
مجموعه واقعیتهای موجود نشان میدهد که فعالسازی مکانیسم ماشه، بیش از آنکه یک تهدید قطعی برای ایران باشد، یک ابزار روانی برای امتیازگیری است. همانطور که حجتالاسلام نبویان تأکید کرده، در وضعیت فعلی، اقتصاد ایران اساسا در وضعیت تحریم قرار دارد و بازگشت قطعنامهها، تفاوت اساسی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد نمیکند.
از طرف دیگر، اروپا باید بداند که با تهدید به ماشه، خود را از فرصتهای اقتصادی در ایران محروم خواهد کرد و در مسیر تقابل کامل با ایران قرار میگیرد. برای ایران نیز پذیرش پیشنهاد تمدید محدودیتها یا ورود به یک توافق جدید موقت، به معنای افتادن در تله تکرار تاریخ است.
طرف غربی باید بداند که پس از حمله اخیر، این اوست که باید برای اعتمادسازی گام بردارد، نه ایران.
ایستادگی در برابر تهدید ماشه، نه فقط یک تصمیم تاکتیکی، بلکه یک راهبرد ملی است که باید بر اساس آن، مسیر آینده کشور را تعیین کرد. ایران باید با اقتدار و بدون عقبنشینی، سیاست مقاومت فعال خود را ادامه دهد و اجازه ندهد فشارهای خارجی، سیاستهای داخلی و منطقهایاش را تحت تأثیر قرار دهد.
واکاوی ابعاد حقوقی مکانیسم ماشه و بیاعتباری تهدید سه کشور اروپایی
یکی از مهمترین موضوعاتی که در فضای دیپلماتیک امروز باید به آن توجه کرد، مسأله وجاهت حقوقی تهدید اروپا به فعالسازی مکانیسم ماشه است. بر اساس بندهای مندرج در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، تنها کشورهای مشارکتکننده در توافق، یعنی اعضای باقیمانده در برجام، میتوانند از این مکانیزم استفاده کنند. با توجه به خروج رسمی آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸، هرگونه ادعای بازگشت به مکانیسم ماشه توسط واشنگتن از منظر حقوقی مردود است. این موضوع در همان زمان، حتی توسط کشورهای اروپایی نیز پذیرفته شد.
اکنون پرسش این است که اروپا تا چه حد میتواند این ابزار را فعال کند؟ کارشناسان حقوق بینالملل معتقدند که تهدید به ماشه، بیش از آنکه ابعاد اجرایی داشته باشد، جنبه جنگ روانی دارد. فعالسازی ماشه، مستلزم طی شدن روندهای مشخص و ارائه شکایت رسمی به شورای امنیت است. در قطعنامه ۲۲۳۱، فرآیندی مشخص برای حل اختلاف تعیین شده و نمیتوان بدون عبور از این فرآیندها، به بازگرداندن تحریمها اقدام کرد.
محمدصادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی در اینباره میگوید: «اروپا برای فعال کردن ماشه باید بتواند بهطور حقوقی اثبات کند که ایران نقض اساسی تعهدات کرده و این در حالی است که اروپا خود ناقض برجام بوده و به تعهدات اقتصادی خود عمل نکرده است. بنابراین از منظر حقوقی، دست اروپاییها بسته است و بیشتر در حال مانور رسانهای هستند.»
ریشهیابی انگیزههای پشت پرده اروپا از تهدید به ماشه
برای تحلیل بهتر شرایط فعلی، باید به انگیزههای پنهان سه کشور اروپایی نگاه کرد. فرانسه، آلمان و انگلیس در حال حاضر با چند بحران داخلی و خارجی بهطور همزمان روبهرو هستند:
دولت امانوئل مکرون با اعتراضات داخلی گسترده مواجه است. بحران مشروعیت سیاسی، اعتصابات، نارضایتیهای اجتماعی و شکافهای عمیق طبقاتی، دولت فرانسه را در وضعیت شکنندهای قرار داده است. در چنین شرایطی، دولت مکرون تلاش میکند با دامن زدن به پرونده ایران، نگاه رسانهها و افکار عمومی را از بحرانهای داخلی منحرف کند.
کشورهای اروپایی، بهویژه فرانسه و انگلیس، به دنبال توسعه بودجههای نظامی خود هستند. بزرگنمایی تهدید ایران، بهانهای است برای توجیه افزایش بودجه نظامی و فروش سلاحهای پیشرفته به کشورهای عربی خلیج فارس. هرگونه تنشزایی علیه ایران، بازار تسلیحاتی اروپا را رونق میبخشد.
فشار لابیهای صهیونیستی در اروپا نیز یکی از عوامل مهم در سیاستگذاری ضدایرانی است. همزمان با حملات گسترده اسرائیل به غزه و جنایات جنگی در منطقه، رژیم صهیونیستی تلاش دارد با مطرح کردن پرونده هستهای ایران، توجهها را از بحران غزه منحرف کند. سه کشور اروپایی در این بازی نقش مکمل را ایفا میکنند.
ابعاد اقتصادی تهدید ماشه و تأثیر بر بازارهای جهانی
بررسی بازتاب تهدید اروپا به فعالسازی ماشه در رسانههای غربی، نکته دیگری است که باید به آن پرداخت. تحلیلهای منتشرشده در نشریات غربی نشان میدهد که حتی کارشناسان غربی هم به بنبست این راهبرد اذعان دارند.
تهدید به بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت، فارغ از ابعاد حقوقی و سیاسی، پیامدهای اقتصادی خاصی نیز دارد که برخی از آنها مستقیما متوجه غرب است، هرگونه تشدید تنش با ایران به معنای رشد قیمت انرژی است. ایران بخش مهمی از توازن عرضه در بازار جهانی را بر عهده دارد. محدود کردن بیشتر صادرات ایران، بازارهای جهانی را با کمبود روبهرو خواهد کرد.
ایران بارها اعلام کرده که امنیت انرژی و امنیت کشتیرانی در منطقه، نمیتواند تکبعدی باشد. اگر تهدیدهای اقتصادی علیه ایران تشدید شود، احتمال افزایش ریسکهای امنیتی در تنگه هرمز و خلیج فارس نیز بیشتر میشود. این مسأله، مستقیم بر بازار جهانی تأثیر خواهد گذاشت.
از سوی دیگر اروپا در حال حاضر به دنبال متنوعسازی منابع انرژی خود است و برخی پروژهها را با کشورهای آسیای میانه، ترکیه و حتی حوزه قفقاز دنبال میکند. تهدید ایران میتواند بر مسیرهای انتقال انرژی هم تأثیر بگذارد و هزینههای اروپا را بالا ببرد.
تفاوت ایران امروز با ایران سال ۲۰۱۵
یکی دیگر از نکات مغفول در تحلیلهای غربی، تفاوت جایگاه ایران در سال ۲۰۲۵ نسبت به زمان امضای برجام است.
ایران در سال ۲۰۱۵ در شرایطی قرار داشت که هنوز به ظرفیتهای کامل مقاومت اقتصادی و منطقهای نرسیده بود، اما امروز اقتصاد ایران به تحریمها عادت کرده است. ایران ساختار اقتصادی خود را بهگونهای تنظیم کرده که بهطور نسبی به تحریمها مقاومتر شده و تجارت با شرق را به جای غرب پذیرفته است. از سوی دیگر محور مقاومت نهتنها تضعیف نشده، بلکه در جنگ غزه و تحولات یمن، نقش بازدارندگی جدیدی برای ایران ایجاد کرده است. حضور مؤثر ایران در منطقه، برگ برندهای است که اروپا نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
همکاریهای نظامی و دفاعی ایران با شرق، بهویژه در حوزه پهپادها و فناوریهای نوین، وضعیت متفاوتی نسبت به دوره برجام ایجاد کرده است.
لزوم استفاده از ابزار دیپلماسی رسانهای برای خنثیسازی عملیات روانی اروپا
در برابر تهدیدات اروپا، یکی از مهمترین اقدامات ضروری، استفاده فعالتر از ابزار رسانه است. دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی باید بهگونهای عمل کند که فضای افکار عمومی جهان، واقعیتهای پرونده هستهای ایران را درک کند.
مجموع شرایط موجود نشان میدهد که تهدید به فعالسازی ماشه، نه صرفا یک تهدید، بلکه یک فرصت هم برای ایران است تا با هوشمندی، دیپلماسی فعال و مقاومت فعال را بهطور همزمان دنبال کند. توازن قدرت در منطقه و جهان تغییر کرده و جمهوری اسلامی ایران میتواند با اتکا به این واقعیت، در برابر فشارهای جدید ایستادگی و مسیر خود را بر اساس منافع ملی ترسیم کند.