الهه فیاضی/ «تَرَک عمیق» به کارگردانی و نویسندگی آرمان زرینکوب، یکی از آثار سینمای ایران، تولید شده در سال ۱۴۰۳ است که با داستانی درام و اجتماعی، به پیچیدگیهای روابط انسانی و رازهای پنهان میپردازد. این فیلم به تهیهکنندگی محسن چگینی، از چهارشنبه ۲۵ تیر جاری اکران خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرده است و در شرایطی که بعید به نظر میرسد بتواند اتفاق مهمی را در گیشه به ثبت برساند، میتواند انتخابی متفاوت برای سینماروهای جدیتر باشد.
سوابق کارگردانی
آرمان زرینکوب، کارگردان این اثر که نام او بیشتر به واسطه تهیهکنندگی در سینما و تلویزیون، از جمله سه فصل از سریال «ستایش» ساخته سعید سلطانی و «مرگ تدریجی یک رؤیا» به کارگردانی فریدون جیرانی شناخته میشود، در این فیلم نیز بار دیگر میخواهد توانایی خود را در خلق فضایی پر تنش و داستانپردازی چندلایه به نمایش بگذارد. او در سینمای ایران، همواره به دنبال ایجاد تعادل میان داستانگویی سنتی و نوآوریهای امروزی بوده است و با تمرکز بر موضوعات اجتماعی و روانی، تلاش میکند داستانهایی را روایت کند که مخاطب را به تفکر و تأمل وادارد. زرینکوب در آثار قبلی خود مانند «نقطه عطف» و «سایههای بیصدا» نیز نشان داده که در خلق فضای دراماتیک و استفاده از جزئیات روانشناختی توانمندی ویژهای دارد و مختصات مدیوم سینما را میشناسد.
پیکره اثر
«ترک عمیق» در جشنوارههای مختلفی به نمایش درآمده و مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. این فیلم در دوازدهمین جشنواره فیلم آسیایی بارسلون جوایز بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را کسب کرد و در جشنوارههای معتبر چنای و داکا نیز به نمایش درآمد.
نکته قابل تأمل دیگر آنکه این فیلم با پرداختن به موضوعات روانشناختی و اجتماعی، درصدد این است که به شکلی هنرمندانه و تأثیرگذار، به احتمال زیاد تماشاگر را به سفری درونی و عاطفی ببرد. زرینکوب طبعا در این تلاش است تا با روایت قوی، بازیهای برجسته و کارگردانی خلاقانه تأثیرگذار باشد؛ چراکه در فیلمی تک لوکیشن با چند بازیگر محدود، جز با چینش درست روایت و تعلیقهای به موقع نمیتوان مخاطب را روی صندلیهای سینما نگه داشت.
لوکیشن سرد و حزنآلود
تکلوکیشن بودن یک فیلم به هیچ عنوان ضعف آن محسوب نمیشود، بلکه حتی گاهی میتواند بهمثابه نقطه قوت آن هم عمل کند. بسیاری از شاهکارهای سینمایی، از جمله فیلم ماندگاری مثل «دوازده مرد خشمگین» لوکیشنهای محدود داشتهاند. به عبارت دیگر، خیلی از این سبک فیلمها آنقدر در دیالوگ و کنش و نقطه اوج قوی هستند که مخاطب به هیچ عنوان احساس نمیکند از آن تکلوکیشن تکان خورده باشد، ولی در فیلم «ترک عمیق» هارمونی سازندهای بین لوکیشن، موسیقی وهمآلود و داستان مرموزی که تا اواسط فیلم از آن سر در نمیآوریم، وجود ندارد. کارگردان با انتخاب تکلوکیشن برای «ترک عمیق» به دنبال ایجاد کارکردی است که در تحقق آن چندان توفیقی حاصل نمیکند. شاید از نگاه کارگردان، این تک لوکیشن بودن القای احساس خفقان و ایجاد میل به انتقام باشد، ولی متأسفانه باز هم در این فیلم چیزی جز سردرگمی و جابهجایی بین اتاقها نداریم که کارکرد این جابهجایی را هم بیشتر وقتها متوجه نمیشویم. گویا کارگردان میخواهد صرفا از ایستایی قابهایش فرار کند.
ژانر و لحن
از دیرباز، فیلمهای سایکودرام یا همان درامهای روانشناسانه بهعنوان یکی از شاخههای مهم و تأثیرگذار ملودرام، جایگاه ویژهای در سینمای جهان داشتهاند. این دسته از آثار که بیشتر به کشف لایههای پنهان ذهن انسان، گرههای درونی، زخمهای روانی و درگیریهای شخصیتی میپردازند، همواره توانستهاند مخاطبانی خاصپسند، اما پرشمار را با خود همراه کنند؛ چراکه تجربه روانی و احساسی تماشای این آثار، اغلب فراتر از روایت بیرونی آنهاست و میتواند تماشاگر را به درون خود نیز پرتاب کند.
در تاریخ سینما، فیلمهای بیشماری در این ژانر ساخته شدهاند که حتی با گذشت دههها، هنوز هم در شمار شاهکارها قرار دارند؛ آثاری مانند «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، «پیانو»، «ذهن زیبا» و یا در قالبهای مدرنتر، فیلمهایی چون «قوی سیاه»، «جوکر» و «باشگاه مشتزنی» این آثار نشان دادهاند که چگونه میتوان با تمرکز بر روان شخصیتها، جهانی پیچیده، چندلایه و عاطفی خلق کرد که مخاطب را وادار به همدلی، تأمل و بازاندیشی کند.
در سینمای ایران نیز هرچند کمتعدادتر، گهگاه با نمونههایی از فیلمهای سایکودرام مواجه شدهایم.
فیلمهایی که تلاش کردهاند وارد روان آدمی شوند و مسائل ذهنی و درونی شخصیتها را در بستری دراماتیک روایت کنند، اما با نگاهی واقعگرایانه باید گفت که بیشتر این تلاشها، با وجود نیت و ایدههای اولیه قابل دفاع، در اجرا به آثاری نیمبند، شعاری یا سطحی بدل شدهاند. دلایل این عدم موفقیت میتواند متعدد باشد: از محدودیتهای تولید و سانسور گرفته تا ضعف در فیلمنامهنویسی و کمتجربگی در پرداخت ساختارهای پیچیده ذهنی.
در همین چارچوب، فیلم «ترک عمیق» نیز با تمام تلاشی که برای ورود به این حوزه از خود به نمایش میگذارد، در نهایت در زمره همان سایکودرامهای کماثر و به یاد نماندنی قرار میگیرد. اثری که سعی دارد از طریق یک موقعیت روانشناختی و بار احساسی شدید، مخاطب را درگیر کند، اما نه آنقدر عمق دارد که تکاندهنده باشد و نه آنقدر ظرافت دارد که در خاطر بماند. در نتیجه، فیلمی است با نوسانهای احساسی زیاد، اما انسجام روایی کم که بیش از آنکه در ذهن بماند، در همان لحظه تماشا تمام میشود.
قصه و شخصیتها
فیلم «ترک عمیق» شروعی جذاب و کنجکاویبرانگیز دارد. فیلم خیلی زود وارد اصل ماجرا میشود و شخصیتهای اصلی خود را با وضوح معرفی میکند. محمود، مردی که به تازگی پس از یک دوره بستری در آسایشگاه روانی به خانه بازگشته و فخری، همسر او که از محمود دلزده و منزجر است، در مرکز ثقل قصه قرار دارند. در همین دقایق ابتدایی، فیلم فضایی سنگین، پرتعلیق و مرموز را ترسیم میکند و تماشاگر را وارد دنیایی میسازد که به شکلی هنرمندانه میان آسیبهای روانی، خاطرات فروخورده و خشونت پنهان در نوسان است.
نیمه اول فیلم، با جزئیات دقیق و لحظات مینیمالیستی پیش میرود. تماشاگر درگیر نکاتی مثل گرایش بیمارگونه محمود به مشروبات الکلی، پرهیز وسواسگونه فخری از تنها ماندن با همسرش و حتی قفلهایی که در سراسر خانه به چشم میخورند، میشود. این بخش، نوید یک اثر روانکاوانه درگیرکننده را میدهد که میتواند به پرسشهایی درباره کهنسالی، زوال عقل، سایه گذشته و تبعات بیماریهای روانی پاسخ دهد. در واقع، فیلم در ابتدا قصد دارد یک فضای سایکودرام عمیق خلق کند که بر بستر روابط خانوادگی، دلهره و ترس را درونی و روانشناسانه کند.
اما این روند امیدبخش خیلی زود و با ورود شخصیتی فرعی به نام بابک، یک پلیس جوان، به مسیر دیگری منحرف میشود. با ورود این شخصیت، فیلم به ناگاه تغییر لحن میدهد و از فضای درام روانشناختی به یک شبهتریلر یا تریلر روانشناختی متمایل میشود. با این چرخش، مخاطب نهتنها از فضای آرام و ذهنمحور اولیه جدا میشود، بلکه حس میکند فیلمساز کنترل درام را از دست داده است. هرچه به پایان نزدیکتر میشویم، افت فیلم بیشتر میشود؛ روایت از انسجام اولیه تهی میشود و در نهایت تماشاگر را هاج و واج و بیپاسخ رها میکند.
در این میان، تلاش برای استفاده از تمهیدات صوتی و بصری برای القای حس ترس و اختلال روانی نیز به بنبست میرسد. برای مثال، صحنهای که بابک بر تخت دراز کشیده و هراسی درونی بر او غلبه میکند، به روشنی نشان میدهد که گروه تولید و کارگردان از پس خلق مؤثر آن برنیامدهاند. البته شاید بخشی از این ناتوانی به تولید کمهزینه فیلم بازگردد، اما از تاریخ سینما و حتی سینمای صامت نیز میتوان شیوههای خلاقانهای برای ساخت چنین صحنههایی وام گرفت؛ پس کمبود بودجه نمیتواند تنها دلیل باشد.
در نیمه دوم، فیلم بیش از آنکه پیشروی کند، در عرض گسترش مییابد؛ اتفاقات تکراریتری به وقوع میپیوندد و روایت در چرخهای از الگوهای مشابه میافتد: محمود (با بازی عالی رضا بابک) بارها درگیر موقعیتهایی میشود که ممکن است منجر به خشونت یا فاش شدن رازی از گذشته شود. کشمکشهای میان او و فخری، یا او و بابک، بارها و بارها تکرار میشوند؛ بدون آنکه چیزی به شخصیتپردازی یا پیشبرد روایت اضافه کنند.
در این بین، موضوعاتی مانند خیانت، عذاب وجدان و خشونت خانگی به تدریج پررنگتر میشوند. این مضامین که بهطور کلی عامهپسندتر و ملموسترند، شاید بتوانند توجه بخش گستردهتری از مخاطبان را جلب کنند، اما در چارچوب کلی فیلم، صرفا تلاشهایی برای بسط فیلمنامهای ناپایدار به نظر میرسند. واقعیت این است که رازهایی که یکییکی در فیلم فاش میشوند، به جای آنکه در دل روایت تنیده باشند، مثل پاشنه آشیل فیلم عمل میکنند و بیشتر از آنکه غافلگیرکننده یا عمیق باشند، شتابزده و سطحی جلوه میکنند.
به نظر میرسد دغدغه اصلی فیلم «ترک عمیق» کندوکاو در روان انسان مدرن و بررسی لایههای پنهان ذهنی یک مرد کهنسال و آسیبدیده است، اما این دغدغه فقط در سطح میماند و هیچگاه فرصت نمییابد به عمق برود. فیلم بیش از آنکه کنجکاوی روانی مخاطب را ارضا کند، او را در بلاتکلیفی نگه میدارد.
پیامها و تمهایی که قرار بود بنیان اثر را شکل دهند، در نهایت تکرار میشوند و خستهکننده جلوه میکنند. درامی که میتوانست با ظرافت بر زخمهای روحی شخصیتهایش تمرکز کند، به تدریج به ملغمهای از کلیشهها و ناتوانیهای فرمی بدل شده است.
اگرچه زرینکوب در برخی لحظات نشان میدهد که نگاه دقیقی به مضامینی همچون عشق، زوال و تنهایی در کهنسالی دارد، اما در مقام نویسنده و کارگردان، نتوانسته طرح خام خود را به یک روایت پخته و تأثیرگذار بدل کند. لذا میتوان گفت «ترک عمیق» با تمام تلاشهایش برای ارائه یک تجربه متفاوت، به دلیل ضعف در ساختار، فقدان یک درام منسجم و عدم تعهد به لحن اولیه، فیلمی نیمهکاره و ناپایدار باقی میماند.
کارگردانی و سایر مؤلفههای اجرایی
آرمان زرینکوب در نخستین تجربه کارگردانی سینمایی خود، امتیاز قابل قبولی در کارگردانی کسب میکند. کارگردانی که بتواند در لحظاتی مشخص، حس دلهره و تعلیق را به درستی به تماشاگر منتقل کند و از حداقل امکانات - تنها دو بازیگر اصلی و یک لوکیشن بسته - بهره بگیرد،
بیشک در اجرای برخی ایدهها موفق عمل کرده است، اما این موفقیتهای مقطعی در سطح باقی میمانند و فیلم از رسیدن به یک انسجام روایی و فضاسازی مؤثر بازمیماند.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، «ترک عمیق» اثری در ژانر درام روانشناختی است؛ فیلمی که تلاش میکند با استفاده از بازی رضا بابک، طراحی صوتی و موسیقی و فضای وهمآلود خانهای قدیمی، مخاطب را وارد دنیایی پر از اضطراب درونی کند. در این مسیر، بابک تا حدی موفق عمل میکند، اما متأسفانه گلچهره سجادیه که سابقهای درخشان در بازیگری دارد، مجال چندانی برای درخشش ندارد. شخصیت او بیش از آنکه پرداخته شده باشد، در فضایی سردرگم و ناپایدار رها شده و همین مسأله باعث شده مخاطب ارتباطی با او برقرار نکند.
فیلم در نیمه اول خود، با ریتمی کند، اما متناسب، فضایی رمزآلود خلق میکند، ولی با ورود شخصیت پلیس جوان، ساختار فیلم دچار تغییر ناگهانی لحن میشود و فیلم به سمت ملودرامی آمیخته با تعلیقهای سطحی میل میکند. این چرخش داستانی اگرچه به ظاهر منجر به ایجاد هیجان میشود، اما بیشتر شبیه نارنجکی خنثی است: فاقد ضربههای مکمل و پشتوانه دراماتیک.
یکی از مشکلات بزرگ فیلم، ضعف در اطلاعدهی درباره شخصیتهای کلیدی است. دختری که غایب است، با وجود اهمیت احتمالی در مسیر داستان، عملا ناشناخته باقی میماند و بدتر از آن، پیچش داستانی نچسبی است که با آمدن پلیس اتفاق میافتد؛ یعنی همان فرض باورنکردنی که پلیسی که برای رسیدگی به یک تماس اعزام میشود، بهطور اتفاقی با آن خانواده نسبت داشته باشد؛ آن هم در شهر بزرگی چون تهران! چنین اتفاقی بیش از آنکه دراماتیک باشد، به یک شوخی اغراقآمیز شباهت دارد که منطق روایی فیلم را سست میکند.
فیلم ظاهرا در تلاش است تا به بحرانهای درونی روابط خانوادگی و زناشویی بپردازد. با توجه به پیشینه زرینکوب در تولید مجموعههایی چون «مرگ تدریجی یک رؤیا»، میتوان فهمید که او در سینما نیز سودای واکاوی لایههای پنهان ذهن انسان معاصر را داشته است؛ اما این دغدغه به شکل اجرایی در «ترک عمیق» برآورده نمیشود.
نیمه اول فیلم با استفاده از قاببندیهای حسابشده، طراحی صدا و نورپردازی، سعی در ایجاد حس بحران روانی دارد؛ اما این تلاشها در نهایت به ثمر نمینشینند. نه تعلیق مؤثری شکل میگیرد و نه پیشرفت شخصیتی قابلتوجهی در کار است. ریتم کند فیلم که در ابتدا برای ایجاد تنش ضروری بود، در ادامه به یکنواختی آزاردهندهای میرسد که مخاطب را از پیگیری ادامه ماجرا بازمیدارد.
در سکانسهای پایانی که درگیری فیزیکی و بحرانهای آشکار به اوج میرسند، فیلم دچار سطحینگری میشود. نه دلیل روشنی برای یاغیگری شخصیتها ارائه میشود، نه تحولی در موقعیت دراماتیک آنها رخ میدهد. پایانبندی فیلم بیش از آنکه نقطه اوج باشد، یک فرود خاموش است؛ بیرمق، بیاثر و خنثی.
در مجموع «ترک عمیق» فیلمی است که با ایدهای نسبتا قابل قبول آغاز میشود و تلاش دارد از طریق فضاسازی محدود، بازیهای کنترلشده و تأکید بر مسائل روانی، یک درام جمعوجور خلق کند، اما نتیجه، اثری ضعیف و سطحی است که نه داستانی منسجم دارد، نه بازیهای درخشانی و نه فضاسازی که ماندگار شود.
گرچه رضا بابک بهعنوان تنها بازیگر نسبتا موفق فیلم شناخته میشود، اما حتی اجرای خوب او نیز نمیتواند فیلم را از سراشیبی سقوط نجات دهد. در نهایت «ترک عمیق» را باید بهعنوان یکی از تجربههای ناموفق زرینکوب در عرصه فیلمسازی دانست؛ اثری که نتوانسته به هدفی که طراحی کرده، دست یابد یا حتی مسیر درستی برای رسیدن به آن طی کند.