در روزهایی که کشور هنوز در سایه جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی و تهدید فعالسازی مکانیزم ماشه قرار دارد، اصلاحطلبان بار دیگر به صحنه بازگشتهاند؛ اما اینبار با دو صدا و دو رویکرد متفاوت. که «هنوز در شرایط جنگ هستیم» و طرح مطالبات حداکثری از یکسو بهزاد نبوی، وزیر و نماینده ادوار گذشته مجلس و چهره جریان اصلاحات تأکید میکند در این شرایط را «اشتباه» میداند. او عملکرد دولت پزشکیان را «قابل قبول» توصیف میکند و مهمترین دستاورد جنگ اخیر را «وفاداری مردم به اصل نظام و بیاعتنایی به خواستههای نتانیاهو و براندازان» میداند. اما از سوی دیگر، جبهه اصلاحات ایران در بیانیهای مفصل و پر از شعارهای بزرگ، نسخهای کاملا متفاوت میپیچد: عفو عمومی، رفع حصر، پایان نظارت استصوابی، خروج نظامیان از اقتصاد و سیاست، تعلیق داوطلبانه غنیسازی و مذاکره مستقیم با آمریکا. بیانیهای که عملا همه ساختار حکمرانی را ناکارآمد معرفی کرده و تغییر فوری و همهجانبه را تنها راه نجات کشور میداند.
تناقضی آشکار در مواضع اصلاحطلبان
این دو صدا، یک پرسش اساسی را مطرح میکند: اصلاحطلبان واقعا چه میخواهند؟ اگر بنا بر تحلیل نبوی باشد، اولویت امروز حفظ انسجام ملی و پرهیز از طرح مطالبات حداکثری است، اما اگر به بیانیه جبهه اصلاحات بنگریم، همین امروز «فرصت طلایی تغییر» است و تعلل، کشور را به فروپاشی میکشاند. این تناقض نشان میدهد اصلاحطلبان حتی برای خودشان نیز نسخه واحدی ندارند؛ چه برسد به اینکه برای کل ملت نسخه بپیچند.
آرزوهای بزرگ، راهکارهای مبهم
بیانیه جبهه اصلاحات نیز از سوی دیگر، سرشار از خواستههای کلان و پرهزینه است: از رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی تا انحلال نهادهای موازی و مذاکره مستقیم با آمریکا. اما هیچ توضیحی نمیدهد که چگونه در شرایطی که کشور زیر فشار تحریم، جنگ و تهدیدهای امنیتی است، میتوان یکشبه همه این تغییرات را عملی کرد. به بیان دیگر، بیانیه بیشتر شبیه مانیفست آرزوهاست تا برنامهای عملیاتی. تبدیل این طومار آقایان به «راهحل فوری» در شرایط جنگی و بحرانی، نهتنها غیرواقعبینانه، بلکه بهنوعی بازی با احساسات مردم است.
اصلاحطلبان امروز در تناقضی آشکار گرفتارند. بخشی از آنان مانند بهزاد نبوی، امنیت و ثبات را مقدم بر اصلاحات میدانند و عملا از وضع موجود دفاع میکنند.
بخشی دیگر که دست بر قضا خود آقای نبوی هم عضوی از آن است، همانند جبهه اصلاحات، همه مطالبات تاریخی اصلاحطلبان را یکجا روی میز میگذارند و تحقق فوری آن را شرط نجات کشور میشمارند.
در هر دو حالت، مشکل اصلی پابرجاست اصلاحطلبان همچنان برای مردم نسخه میپیچند بیآنکه خود هزینهای بپردازند. آنها یا با رضایتنامهنویسی برای دولت، از واقعیتهای جامعه چشم میپوشند، یا با انباشت آرزوها و خواستههای بزرگ، توقعات را بالا میبرند بیآنکه راه عملی برای تحققشان داشته باشند و شاید همین است که بخش بزرگی از جامعه، دیگر این نسخهها را جدی نمیگیرد.
جبهه اصلاحات نیز بخش بزرگی از مشکلاتی که امروز از آن انتقاد میکند (از دخالت نهادهای موازی گرفته تا اقتصاد رانتی) در دوران دولتهای اصلاحطلب شکل گرفت یا تعمیق شد، اما در بیانیه هیچ نشانی از پذیرش مسئولیت تاریخی وجود ندارد. هر دو جریان نقش تاریخی خود را در وضع موجود پنهان میکنند و با ژست «اپوزیسیون بیگناه» سخن میگویند.
زیادهخواهی بیپشتوانه جبهه اصلاحات
در نقطه مقابل، جبهه اصلاحات بیانیهای منتشر کرده که عملا یک فهرست بلندپروازانه از خواستههاست: رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی، خروج نیروهای نظامی از عرصه سیاست و اقتصاد و حتی مذاکره مستقیم با آمریکا و تعلیق داوطلبانه غنیسازی. این سطح از مطالبات در شرایطی که کشور تازه از جنگ بیرون آمده و با تهدید «مکانیزم ماشه» روبهرو است، چیزی جز بازی با امنیت ملی نیست. اصلاحطلبان گویا فراموش کردهاند که اولویت امروز کشور حفظ امنیت و انسجام داخلی است، نه اجرای فوری دستورکارهای جناحی.
این دو رویکرد متناقض - عمل گرایی نبوی و زیادهخواهی جبهه اصلاحات - نشان میدهد که اصلاحطلبان حتی در درون خود نیز به اجماع نرسیدهاند. یک روز از «پرهیز از مطالبات حداکثری» سخن میگویند و روز دیگر همه خواستههای حداکثری را در قالب بیانیه منتشر میکنند. نتیجه این چندصدایی، چیزی جز بیاعتمادی مردم به اصلاحطلبان نخواهد بود.
استفاده ابزاری از مردم
نبوی از مردم بهعنوان «وفاداران به نظام» یاد میکند، بیآنکه به مشکلات جدی معیشتی و اقتصادی آنها اعتراف کند. جبهه اصلاحات هم مردم را فقط بهعنوان «ابزار فشار سیاسی» در بیانیههایش میبیند. هر دو جریان به جای ارائه برنامه عملی، مردم را سپر بلای جناحی خود کردهاند.
تناقض میان گفتوگوی بهزاد نبوی و بیانیه جبهه اصلاحات نه یک اختلاف ساده، بلکه نشانهای از بحران درونی اصلاحطلبان است. این جریان سالهاست نشان داده که در لحظات حساس یا به عقبنشینی و رضایتنامهنویسی روی میآورد یا با زیادهخواهی و طرح مطالبات غیرواقعی، امنیت کشور را نشانه میرود.
در هر دو حالت، اصلاحطلبان نه راهحل واقعی دارند و نه صداقتی با مردم. نتیجه روشن است: جریانی که خود گرفتار تناقض و بیبرنامگی است، نمیتواند نسخهای برای آینده کشور بپیچد.
با این وجود رویکرد بهزاد نبوی واقع بینانه تر و منطقی تر به سیاست نگاه می کند و با رویکرد رادیکال ها تفاوت دارد.