چند سالی است که برخی کافهها و رستورانها در شهرهای بزرگ و حتی شهرستانهای کوچک، به تدریج از محیطی خانوادگی یا دوستانه فاصله گرفته و از «بارها» و پارتیهای شبانه یا صبحانه پارتی در کشورهای دیگر الگو میگیرند و تقلیدشان را میکنند. این اماکن عمومی ابتدای این مسیر، از ترس آن که توبیخ یا پلمپ شوند از راهکارهایی شبیه «کد ورود» استفاده میکردند تا با محدود کردن مشتریان خود، خطر گزارشهای مردمی آنها را تهدید نکند.
اما به تدریج احساس نیاز به کد ورود نیز از بین رفته و این اماکن به صورت رسمی و علنی، قوانین کشور و موازین دینی را زیر پا میگذارند و محیط خود را به جای ارائه خدمات و سرگرمی به فضایی غیراخلاقی و ناسالم تبدیل کردهاند. معدود پارتیهای شبانه و روزانه که زمانی در منازل شخصی برگزار میشد و پلیس انتظامی به موارد پر سر و صدا و آزاردهنده رسیدگی میکرد حالا به صورت آشکار در اماکن عمومی دایر میشود و علنی در اینستا تبلیغ می شود.
نهادهای مسئول تنها زمانی که ویدیوهایی از این اماکن در فضای مجازی دست به دست میچرخد و پربازدید میشود به ماجرا ورود میکنند. در ماه های اخیر چندین خبر در رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی منتشر شد که خبر از پلمپ این اماکن میداد. این خبرها حاکی از بسته شدن برخی اماکن در قائمشهر، بندرعباس، تهران و حتی قم بود. البته این اماکن تنها نقاطی نیستند که به این عارضه دچار شدهاند؛ تورهای مسافرتی و کمپهای طبیعتگردی نیز به شدت تحت تاثیر چنین رفتارهایی قرار گرفتهاند و محیط آنها مبتنی بر زیر پا گذاشتن قوانین کشور است. این پراکندگی قابل توجه نشان میدهد چهره جدیدی از رهاشدگی در نقاط مختلف کشور در حال عادی شدن است.
خلا نظارتی باعث شده صاحبان کافهها، رستورانها و تالارها، احتمال ناچیز پلمپ شدن را به جان بخرند و دست از قانونشکنی برندارند. منفعت برگزاری این پارتیها، فقط هزینه ورودی و درآمد از سفارشهای چند ساعته نیست. دیده شدن شاید بزرگترین سودی باشد که عاید صاحبان این اماکن میشود. اینکه نام کافهشان بین دایرکتها و استوریها و اکسپلور اینستاگرام بچرخد و رایگانترین تبلیغها را به دست بیاورند.
نمی توان ادعا کرد بازدارندگی مقابل این اقدامات هیچ است اما می توان گفت به قدری ناچیز و ناکارآمد است که به هیچ عنوان نمیتواند جلوی این بیقانونیها را بگیرد.
نکته قابل توجه آن است که تبدیل شدن اماکن خانوادگی و دوستانه به محافل رقص و شرب و بیبندوباری صرفا یک تخلف صنفی نیست، بلکه نشانهای از تغییر هویت فرهنگی است؛ نشانهای از آن که علایق و تفریحات نسل جوان امروز و فردا به سمت بیراهه می برد. این قبیل تغییرات نرم، ذائقه یک جامعه را تحت تاثیر قرار داده است و نه با شعر، بلکه با فضاسازی، سبک زندگی متفاوتی را میان مردم جای میاندازند. روشن است که صرفا ابزارهای سخت و روش های سلبی نمیتوانند مقابل چنین هجمههایی مقاومت کنند، همچنان که تا امروز نتوانستهاند.
پلمپ کردن، شاید یک هفته یا یک ماه صندوق یک کافه یا رستوران را از گردش بیندازد اما اسم آن را روی زبانها میاندازد و به صورت گسترده تبلیغش را میکند؛ همان چیزی که درباره برخی استارتآپها رخ داد و بیقانونی نه تنها به ضرر آنها تمام نشد بلکه باعث شد بدون آن که در بازار پرهزینه تبلیغات ریالی خرج کرده باشند، شناخته شوند.
به نظر میرسد آنچه تا امروز در اسناد بالادستی آمده و ادعای «مهندسی فرهنگی» داشته، راه به جایی نبرده است. تغییر یا هدایت فرهنگ، بر خلاف آنچه تا کنون در سیاستگذاریها در دستور کار بوده است، فرآیندی نظاممند و محاسباتی نیست. فرهنگ و ارزشهای فرهنگی، نیازمند ابزارهای فرهنگی است و چنانچه مسیر گذشته ادامه پیدا کند چیزی از هویت فرهنگی به جای نخواهد ماند. با این دست فرمان کهنه، خطوط قرمز فرهنگی نه تنها زیر پا گذاشته میشوند بلکه ناپدید
شدهاند.
علیرغم اهمیت انسجام اجتماعی نباید فراموش کرد رها کردن حوزههای فرهنگی در آینده کار خواهد کرد که برای هرگونه اقدام و سیاستی دیر خواهد بود؛ همچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیار اخیر با اعضای هیئت دولت متذکر شدند که نظام اسلامی اساسا برای تحقق معارف و شریعت الهی و اسلامی در کشور تشکیل گردیده و هرکس حرف دیگری بزند خلاف واقع و حقیقت را گفته است.