در روزهای اخیر لندن شاهد یکی از بزرگترین تجمعهای راست افراطی در تاریخ معاصر خود بود. راهپیمایی «اتحاد پادشاهی» با حضور بیش از ۱۱۰ هزار نفر و بنا به تخمین برخی تحلیلگران با حضوری میلیونی، به رهبری تامی رابینسون، فعال جنجالی ضد مهاجرت برگزار شد.
در شرایطی که اروپا با مخاطرات جدی از قبیل جنگ گسترده روبهرو شده و مشکلات گوناگونی را لمس کرده است، این جنبش و حضور راست افراطی میتواند شعله ناامنی را گستردهتر کند. این تجمع نهتنها به بزرگترین اعتراض راست افراطی بریتانیا، بلکه به نقطه عطفی در فهم و تحلیل جنبشهای ناسیونالیستی و ضد مهاجرت در اروپا تبدیل شد. رخداد لندن، در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص و با وجود بحران نظامی در اروپا، نشاندهنده ظرفیت این جریان برای بهرهبرداری از اضطراب جمعی و شکلدهی به هویتهای نوین سیاسی است. این تجمع همچنین بیانگر قدرت شبکهسازی فراملی، همافزایی میان بحران اقتصادی، تغییرات هویتی و فرصتهای سیاستی ناشی از ضعف اعتماد عمومی است.
۱- راست افراطی بهمثابه جنبش اجتماعی - نمادین
تجمع لندن نشان داد که راست افراطی فراتر از یک جریان حاشیهای عمل میکند و به جنبشی اجتماعی - نمادین تبدیل شده است. این جنبش توانسته با ایجاد آنچه میتوان «فضای هویتی اضطراری» نامید، افراد را حول محور مهاجرت، بازپسگیری هویت ملی و بحران اعتماد به نهادهای رسمی بسیج کند. در این فضا، هر بحران اقتصادی، اجتماعی یا حتی امنیتی، به ابزاری برای مشروعیتبخشی به مطالبات افراطی تبدیل میشود. حضور چهرههای بینالمللی و ارتباطات ایدئولوژیک با گروههای مشابه در اروپا و آمریکا، بیانگر شکلگیری یک «ایدئولوژی متصل به جهانیسازی هویتی» است که قادر است مطالبات حاشیهای را به سیاستهای عمومی فشار دهد. درخواست انحلال دولت و مجلس، نشانه آشکار گذار راست افراطی از سازوکارهای نهادی به سمت قدرت مستقیم و فشار سیاسی نمادین است و نشان میدهد این جریان در پی بازتعریف مرزهای مشروعیت سیاسی است.
۲- بازتعریف هویت و «نمادگرایی بحرانزا»
جنبشهای راست افراطی بریتانیا موفق شدهاند «بحران فرهنگی» را به یک ابزار سیاستورزی تبدیل کنند. این بحران نه صرفا ناشی از مهاجرت یا تغییرات جمعیتی، بلکه نتیجه فقدان حس مشارکت در روایت ملی و بیاعتمادی به نهادهای رسمی است. گروههای راست افراطی با استفاده از نمادها، شعارها، روایتهای بصری و رسانههای اجتماعی، هویت بریتانیایی را بازتعریف کرده و گروههای ناراضی را بهعنوان «ذیحقان جدید» در این روایت قرار میدهند. این سازوکار که میتوان آن را «نمادگرایی بحرانزا» نامید، زمینهای فراهم میآورد که نارضایتی اقتصادی، بحران هویتی و سیاست راست افراطی به یکدیگر متصل شوند و هویت جمعی مصنوعی، اما قدرتمند شکل گیرد.
۳- واکنش نهادها و نرمالیزه شدن افراط
نهادهای دولتی و رسانهها با چالش جدی مواجهاند. برخوردهای امنیتی و واکنش مقامات تنها بخشی از پاسخ سیستم سیاسی است. اما خطر واقعی در «نرمالیزه شدن افراط» نهفته است؛ یعنی پذیرش ضمنی زبان و مطالبات افراطی بهعنوان بخشی از گفتوگوهای سیاسی مشروع. رسانهها با پوشش مداوم این تجمعها و برجسته کردن تقابلها، بدون آنکه به بازخوانی ریشههای ساختاری بحران بپردازند، خود موجب تقویت ظرفیت بسیج جریانهای افراطی میشوند. این روند بهویژه زمانی که سیاستمداران سنتی برای حفظ رأی، مواضع خود را به زبان راست افراطی نزدیک میکنند، موجب تثبیت این جریان در عرصه عمومی میشود و قدرت جریانهای راست افراطی را در سیاستهای مهاجرتی، فرهنگی و اجتماعی افزایش میدهد.
۴- پیامدهای سیاسی - اجتماعی و مفهوم «فشار نمادین»
جنبش راست افراطی لندن نمونهای بارز از تبدیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی به «فشار نمادین» است؛ فشاری که نه صرفا اقتصادی، بلکه فرهنگی و هویتی است و سیاستهای عمومی را شکل میدهد. این جنبش با بهرهگیری از این فشارها، هم سیاستهای مهاجرتی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد و هم زمینه ظهور رهبران پوپولیست و تندرو را فراهم میکند. این پدیده به الگویی برای سایر کشورهای اروپایی بدل شده و نشان میدهد که راست افراطی میتواند از حاشیه به مرکز قدرت نفوذ کند، حتی بدون ابزارهای نهادی یا انتخاباتی. تجارب هلند، ایتالیا، آرژانتین و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز نشان میدهد که وقتی نارضایتی اقتصادی و اضطراب هویتی با فرصتهای رسانهای و سیاسی ترکیب میشود، راست افراطی میتواند به بخش تعیینکننده ساختار قدرت بدل شود.
در جمعبندی، تجمع لندن نشاندهنده تغییرات عمیق در ساختار سیاسی و اجتماعی بریتانیا است. این جنبش نمونهای روشن از نحوه تبدیل نارضایتی اقتصادی، بحرانهای هویتی و اضطرابهای فرهنگی به سرمایه نمادین سیاسی است. مقابله با چنین روندی نیازمند اقدامات چندلایه و هوشمندانه از سوی نهادهای دولتی، جامعه مدنی و رسانههاست؛ تنها از طریق بازمهندسی فضای مشارکت، بازتعریف روایت ملی و ایجاد اعتماد در سطح اجتماع میتوان از تثبیت جریانهای افراطی جلوگیری و مسیر دموکراسی را حفظ کرد.