sobhe-no.ir
2182
سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
7

صبح نو

واسه پوله

می‌گویند جهنم هفت طبقه و هفت در دارد. از بالا که به سمت پایین‌ترین نقطه جهنم حرکت کنیم، طبقه سوم با نام «لظی» مختص عذاب دزدان، ظالمان و کسانی است که حقوق دیگران را ضایع کرده‌اند. دزدی به خصوص اگر به شکل آشکار، مستمر و گسترده باشد عذابی شدید دارد، اما باز هم چون شامل خیانت آشکار به عموم خلق نمی‌شود در طبقات میانی جهنم قرار داد، ولی پایین‌ترین نقطه جهنم «جحیم» نام دارد، برای آنها که فساد گسترده و نابخشودنی کرده‌اند. آورده‌اند که عذاب گناه «خیانت به وطن و کمک به دشمن» در قعر آتش است. کسی که حقوق مردم مؤمن و وطن را نادیده بگیرد، در طبقه هفتم جهنم یعنی «جحیم» مجازات خواهد شد.
جنگ ایران، جنگ من نیست!
در روزهایی که صدای پدافند و اخبار جنگ، خواب از چشم مردم ربوده بود، صحنه‌ عجیبی در کوچه‌ها و خیابان‌های ایران رقم خورد. جامعه‌ای که پیش‌تر درگیر هزار اختلاف کوچک و بزرگ بود و باورهای سیاسی و عقیدتی تا سبک زندگی‌های متفاوت مردم را گروه گروه کرده بود، ناگهان در برابر تهدید بیرونی به یک پیکره واحد بدل شد. 
همسایه‌ای که شاید روز قبل حاضر نبود سلام همسایه‌ دیگر را پاسخ دهد، حالا درِ خانه‌اش را به روی او گشود تا در پناهگاهی مشترک جان بگیرند. کسبه‌ای که روزی فقط به فکر دخل و خرج خودش بود، کرکره را بالا کشید تا چراغی برای محله باشد. کسی که تا دیروز علیه نظم موجود حرف می‌زد، در شبکه‌های اجتماعی به مدافع مرزهای مجازی وطن‌پرستی تبدیل شده بود. تصویر واقعی ایران این بود؛ ملتی که در سخت‌ترین شرایط، کنار هم می‌ایستند و هر اختلافی را کنار می‌گذارند.
بعد از رقم خوردن این روزهای غرورانگیز، حالا «حمید فرخ‌نژاد» بازیگر سابق ایرانی که سال‌ها از پرده‌ سینمای همین دیار ارتزاق کرد و شهرتی به دست آورد، در مصاحبه‌ای جدید با شبکه‌ ضدایرانی «اینترنشنال» به کشورش حمله کرد و جنگ با رژیم صهیونیستی را جنگ خودش ندانست. او حتی پا را فراتر گذاشت و گفت: «چه اشکالی دارد اگر اسرائیل به ما کمک کند تا رها شویم؟»
آنچه فرخ‌نژاد از آن به‌عنوان «کمک اسرائیل» یاد می‌کند همان موشک‌هایی است که میدان تجریش را در میانه روز زیر و رو کرد، تأسیسات و نقاط حساس کشور را هدف گرفت و همان موشک‌ها که صدها ایرانی غیرنظامی از جمله ده‌ها کودک را در خانه‌هایشان به خاک و خون 
کشید.

شکاف عمیق با شرافت
این اظهارات در حالی است که گزارش‌های مختلفی از وحدت گسترده و خیره‌کننده ایرانیان در ایام جنگ خبر می‌داد. حکایت دزدی که برای سرقت وارد مکانی شده بود، اما دید که آنجا پر از پهپاد و تجهیزات نظامی است، یکی از مشهورترین نمادهای این وحدت است. این سارق با دیدن خانه‌ای پر از تجهیزات دشمن نه‌تنها از نیت خود گذشت، بلکه به پلیس زنگ زد و ماجرا را گزارش کرد: «آمده بودم دزدی، اما اینجا وطن‌فروش پیدا کردم!» این گزارش و ده‌ها مورد مشابه دیگر نشان می‌داد روایت همدلی مردم در روزهای جنگ فراتر از آمار و اسناد است و آنها حتی در تاریک‌ترین لحظات، جان هم‌وطنان و خاکشان را معامله نکردند.
همچنین آمار دیگری منتشر شده که می‌گوید در روزهای جنگ سرقت‌ها تا ۶۵ درصد کاهش یافته است؛ این در حالی است که بسیاری از مردم خانه‌های خود را ترک کرده بودند و ساعات زیادی از روز، محله‌ها و کوچه‌ها خالی از رفت و آمد بودند؛ فرصتی که شاید برای سارقان مطلوب باشد و کار را برایشان راحت کند، اما حتی اغلب دزدها هم آن‌قدر فهمیدند که در روزهای سخت جنگ به مردم‌شان ضربه نزنند و در شرایطی که پای دشمن خارجی در میان است، به هم‌وطن خود پشت نکنند. کنایه تلخ ماجرا همین‌جاست که حتی وقتی سارقان از دزدی دست می‌کشند، یک «هنرمند» که باید نماد مردم‌دوستی و وطن‌دوستی باشد، از دشمن خارجی می‌خواهد به کشورش حمله کند، صرفا برای اینکه او با حکومت مخالف است!
در لحظاتی که اغلب گروه‌های اجتماعی، اختلافات و منافع‌شان را کنار گذاشتند و یک‌صدا شدند، عده‌ای که عنوان «هنرمند» را یدک می‌کشند آن سوی دنیا با رسانه‌های بیگانه هم‌صدا می‌شوند، درحالی‌که انتظار می‌رود این «هنرمندان» آینه‌ مردم باشند و با رنج‌های جامعه همدلی کنند. سوال جامعه ایرانی این است که چطور کسی که سال‌ها دستمزدش از جیب همین مردم بوده، حالا دشمن دیرینه را دعوت به بمباران خاک همان مردم می‌کند؟

واسه نونه! واسه نونه!
فشار اقتصادی به سلبریتی‌ها و بازیگرانی که از ایران مهاجرت کرده‌اند، امری روشن است. آنها که گمان می‌کردند با پشت کردن به وطن و توهین به مقامات می‌توانند بیرون از این آب و خاک، نانی دربیاورند، بارها از تریبون‌های مختلف اعتراف کرده‌اند که بعد از مهاجرت در تنگنا گرفتار شده‌‌اند.
فرخ‌نژاد هم حدود یک سال پیش در یک همایش ایرانی اظهار درماندگی و بیهودگی کرد و از فشار اقتصاد گلایه داشت. او گفت: «من را به کار بگیرید و سرمایه‌گذاری کنید؛ از اینکه از کشور بیرون آمده‌ام و من را به کار نمی‌گیرید، ناراحتم!» بسیاری از رسانه‌ها این اظهارات را با عنوان «التماس فرخ‌نژاد برای کار» یاد کردند، اما این چهره نیز مانند اغلب آنها که با خیال آزادی و رفاه از کشورشان رفتند و علیه ایران حرف زدند، با طردشدگی مواجه شد و فرصت‌های شغلی خود را از دست داد.
فرخ‌نژاد در گفت‌وگوی دیگری با شبکه «من‌وتو» گفته بود: «من در ایران صاحب موقعیتی بودم، دستمزد بالایی داشتم  و خیلی کار می‌کردم. متأسفانه بعد از مهاجرت نتوانستم آنچه می‌خواهم را انجام دهم. آخر هم من ماندم و همین موبایل. خیلی سختی‌ها کشیدم و خیلی موقعیت‌هایم را از دست داده‌ام.»
این افراد نه راه پس دارند و نه راه پیش و احتمالا برای اینکه دوباره در رسانه‌ها دیده شوند، پولی از شبکه‌هایی نظیر ایران اینترنشنال و من‌وتو بگیرند و زندگی‌شان را بگذرانند، پشت تریبون‌ها می‌نشینند و‌ وطن‌فروشی می‌کنند. در حقیقت فرخ‌نژاد به جای آنکه از تریبون خود برای محکوم کردن قاتلان مردمش استفاده کند و صدای اعتراض به جنایتکارترین رژیم باشد، ترجیح می‌دهد حرف‌هایی بزند که خریداران دست به جیب دارد؛ خریدارانی که می‌توانند اسپانسر وطن‌فروشی باشند. همین تصویر، کافی است تا نشان دهد یک سلبریتی مهاجر تا چه اندازه با شرافت فاصله‌ای عمیق پیدا کرده است.
البته این اولین‌بار نبود که این چهره با اظهارات خود نشان داد منافع و اولویت‌های شخصی‌اش را به وطن و تمام هم‌وطنانش ترجیح می‌دهد. او که بعد از جریان «زن، زندگی، آزادی» از ایران فرار کرد، یک سال پیش هم در مصاحبه‌ جنجالی دیگری، وطن‌فروشی خود را اثبات کرده و گفته بود: «حاضرم هشتاد میلیون ایرانی نباشند و خم به ابروی پسرم نیاید!»

بهای اپوزیسیون، جنگیدن با «ایران» است
مواضع این‌چنینی از سوی سلبریتی‌های مهاجر در بزنگاه‌های تاریخی سابقه خوشی ندارد. آنها در برهه‌های متفاوتی، زمانی که مردم کشور هزینه می‌دهند و سختی می‌کشند، از آن سوی آب‌ها برای این مردم نسخه می‌پیچند و موضعی خلاف امنیت و آرامش آنها اتخاذ می‌کنند؛ مواضعی که همدلانه و محبت‌آمیز نیست، بلکه بیشتر بوی معامله‌ای برای کسب مشروعیت و منافع در کشورهای میزبان می‌دهد.
تکرار این مواضع نشان از آن دارد که گویی بهای اقامت و شهرت در غرب، بریدن از ریشه‌های خود و تکرار صدای رسانه‌های بیگانه است. آنها بارها دست رد به سینه شرافت زده‌اند و روی خون مردم پا گذاشته‌اند و حتی از تحریم‌هایی که اغلب اقتصادی و دارویی هستند حمایت کرده‌اند.  اما نکته جالب‌ توجه آن است که واکنش‌ها نشان می‌دهد مردم به ‌خوبی این افراد را شناخته و فاصله آنها را با خود درک کرده‌اند. کافی است نگاهی به نظرات کاربران در شبکه‌های اجتماعی بیندازیم. بسیاری از مردمی که زمانی فیلم‌های فرخ‌نژاد را با علاقه دنبال می‌کردند، حالا به صراحت او را وطن‌فروش خطاب می‌کنند و از او می‌پرسند: «چطور ممکن است تو خود را ایرانی بدانی؟» موجی از انتقادها، تمسخرها و کنایه‌ها خبر از آن می‌داد که این‌بار جامعه بیش از همیشه نسبت به ماهیت و واقعیت چنین مواضعی آگاه است و خیانت به وطن را به خوبی تشخیص می‌دهد.

captcha
شماره‌های پیشین