sobhe-no.ir
2229
چهارشنبه، ۲۸ آبان ۱۴۰۴
6
کنسرت مهران مدیری از جنبه‌های مختلفی قابل نقد است

دورهمی گران در دوبی

صبح نو

کنسرت مهران مدیری از جنبه‌های مختلفی قابل نقد است

دورهمی گران در دوبی


کنسرت مهران مدیری در اپرای دبی در اواسط نوامبر ۲۰۲۵، یکی از آن رویدادهایی است که فراتر از یک اجرا، بهانه‌ای شد برای تحلیلی درباره جایگاه مدیری، شیوه ارائه او و نسبت میان «شهرت»، «هنر» و «تجارت» در فضای امروز فرهنگ ایرانی. این برنامه تنها یک شب موسیقایی نبود؛ بلکه صحنه‌ای بود که در آن تضادها و پیچیدگی‌های مسیر حرفه‌ای مدیری دوباره آشکار شد. شبی که از یک سو پرزرق‌وبرق، احساسی و سرشار از انرژی نوستالژیک بود و از سوی دیگر پرسش‌هایی جدی درباره ماهیت، ضرورت و ارزش واقعی چنین کنسرتی برانگیخت؛ از اینکه مدیری دقیقا چه نقشی در این قالب ایفا می‌کند تا اینکه آیا این سطح از نمایش و قیمت‌گذاری با انتظارات مخاطب و موقعیت فرهنگی او همخوانی دارد یا نه.
صحنه‌پردازی باشکوه در قلب دبی
اپرای دبی با معماری مدرن، طراحی چشمگیر و ساختار آکوستیک حرفه‌ای خود، به‌طور طبیعی هر رویدادی را چند پله بالاتر از سطح معمول نشان می‌دهد و به آن جلوه‌ای نیمه‌تشریفاتی می‌بخشد. مدیری نیز آن شب با لباس رسمی، استایل ویژه و حضوری حساب‌شده روی صحنه آمد؛ ظاهری که نه‌تنها با فضای رسمی و برازنده سالن هماهنگ بود، بلکه از همان ابتدا پیام می‌داد که قصد دارد اجرای خود را در چارچوبی جدی‌تر و شسته‌رفته‌تر ارائه کند. نورپردازی گرم و آرام، گروه موسیقی محدود اما حرفه‌ای و حضور دو نوازنده باتجربه و شناخته‌شده، فضای کنسرت را از همان لحظات نخست به سمت اجرایی نیمه‌نمایشی و کم‌کم داستان‌محور سوق می‌داد؛ اجرایی که در آن موسیقی و روایت دست‌به‌دست هم می‌دادند.
در اولین دقایق اجرا، مدیری بیش از آنکه صرفا نقش خواننده را بر عهده بگیرد، به شکل قابل‌توجهی در مقام میزبان ظاهر شد؛ قدم‌زدن‌های آرام روی صحنه، مکث‌های عمدی و نگاه مستقیم و بلندمدت به تماشاگران همان حال‌وهوای خانوادگی و آشنایی را بازآفرینی می‌کرد که در سال‌های اخیر از او در قالب برنامه «دورهمی» دیده بودیم. این شیوه ارائه باعث شد میان او و تماشاگران حس صمیمیتی فوری برقرار شود، اما همین مسأله بعدتر برای برخی منتقدان محل بحث شد؛ چراکه به باور آنان، اجرا بیش از آنکه یک کنسرت موسیقی باشد، شکل یک شوی صحنه‌ای به خود گرفته بود.
***ترکیب موسیقی و روایت؛ شناخته‌شده و قابل پیش‌بینی
مهران مدیری سال‌هاست نشان داده که تسلط قابل‌ قبولی بر خوانندگی در سبک‌هایی نزدیک به کلاسیک ایرانی و کمی هم پاپ غمگین دارد و توانسته رنگ صدای مشخص و قابل‌تشخیصی برای خود بسازد، اما در دبی، برخلاف آنچه از یک کنسرت استاندارد انتظار می‌رود، موسیقی عملا در جایگاه دومین قرار داشت و بیشتر به‌عنوان پل‌های احساسی میان بخش‌های مختلف اجرا عمل می‌کرد. قطعاتی که خوانده شد هرچند از لحاظ تنظیم و اجرا قابل‌ قبول و از نظر حسی تأثیرگذار بودند، اما به ‌دلیل گسست‌های مکرر میان روایت‌ها، انسجام روایی و موسیقایی خود را از دست می‌دادند و مخاطب را از ریتم مرکزی اجرا دور می‌کردند.
در میانه این گسست‌ها، روایت خاطرات مربوط به سازندگان سریال‌ها، یادآوری لحظه‌های پشت صحنه، کنایه‌ها و شوخی‌های کوتاه و حتی گلایه‌های ظریف مدیری از شرایط فرهنگی و محدودیت‌های تولید محتوا در ایران، همان عناصر آشنایی بودند که او سال‌ها در تلویزیون و صحنه تئاتر به آن‌ها تکیه کرده است. این ترکیب برای بسیاری از تماشاگران قدیمی‌اش نوستالژیک و دلنشین بود و نوعی پیوند عاطفی ایجاد می‌کرد؛ اما برای آن گروه از مخاطبان که با انتظار یک «کنسرت موسیقی» وارد سالن شده بودند و تمرکز بیشتری بر جنبه‌های موسیقایی داشتند، چنین شکلی از اجرا تا حدی دور از انتظار و حتی گاه ناهمخوان با قالب مورد انتظارشان جلوه می‌کرد.

حاشیه‌های بلیت، هنر لوکس و تجربه‌ای گران‌قیمت
یکی از جنجالی‌ترین جنبه‌های این کنسرت بدون تردید قیمت بلیت‌ها بود؛ موضوعی که از همان روزهای نخست اعلام فروش، موجی از واکنش‌ها را در شبکه‌های اجتماعی و محافل فرهنگی به‌ راه انداخت. نرخ صندلی‌ها در بسیاری از بخش‌های سالن به اندازه‌ای بالا بود که بخش قابل‌توجهی از مخاطبان آن را خارج از دسترس یا دست‌کم دور از انتظار می‌دیدند. این اختلاف دیدگاه‌ها باعث شد فضای مجازی به صحنه‌ای از گفت‌وگوهای داغ تبدیل شود؛ عده‌ای معتقد بودند چنین قیمت‌هایی نوعی «برندسازی لوکس» از سوی مدیری است و نشان می‌دهد او می‌خواهد کنسرتش را در طبقه‌ای ممتاز و لاکچری تعریف کند، درحالی‌که گروهی دیگر این رویکرد را ناعادلانه، غیرمنطقی و حتی بی‌تناسب با ماهیت هنری او می‌دانستند.
در این میان یک پرسش جدی و بنیادین مطرح شد: آیا مدیری، به‌عنوان هنرمندی چندوجهی که شهرت اصلی‌اش را بیشتر از مسیر کارگردانی، بازیگری و اجرای برنامه‌های طنز به‌ دست آورده، باید کنسرتی با قیمت‌های نزدیک یا حتی بالاتر از خوانندگان حرفه‌ای برگزار کند؟ این مسأله به موضوع گسترده‌تری در حوزه فرهنگ دامن زد؛ اینکه «اقتصاد هنر» تا کجا می‌تواند و باید از «عدالت فرهنگی» فاصله بگیرد. به نظر می‌رسد این بحث همچنان ادامه دارد و شاید لازم باشد تصمیم‌گیران هنری، برگزارکنندگان و حتی خود هنرمندان، نسبت میان ارزش واقعی یک تجربه فرهنگی و توان اقتصادی مخاطب را با حساسیت بیشتری بازنگری کنند.

بازگشت به دورهمی و روایت‌های ناتمام‌
وقتی مدیری روی صحنه از خاطرات ساخت مجموعه‌های تلویزیونی، لحظه‌های دشوار پشت صحنه و فراز و فرود همکاری با بازیگران و عوامل مختلف گفت، بسیاری از مخاطبان آشنا با کارنامه او لبخند زدند و حتی گاهی با اشاره‌های زیرکانه‌اش به گذشته، واکنش‌های احساسی نشان دادند. این روایت‌ها که ترکیبی از طنز نرم، صمیمیت و نگاه انتقادی به شرایط تولید تلویزیون در ایران بود، برای بخش بزرگی از تماشاگران جنبه‌ای نوستالژیک داشت و حال‌وهوای سال‌های اوج سریال‌های مدیری را دوباره زنده کرد. او در ادامه، به‌طور گذرا درباره برنامه‌های آینده‌اش سخن گفت؛ اشاره‌ای به پروژه‌های تازه، طرح‌های در دست تولید و ایده‌هایی که نشان می‌دهد علی‌رغم فاصله‌های دوره‌ای میان او و صداوسیما، همچنان میل و آمادگی برای بازگشت به تولید آثار جدید در او وجود دارد و این جدایی‌ها لزوما به معنای پایان همکاری‌های آینده نیست.   
بااین‌حال، همین گرایش مدیری به خاطره‌گویی و حفظ حال‌وهوای سال‌های دور، موجب شد برخی منتقدان بر این باور باشند که او هنوز نتوانسته هویت تازه و منسجمی برای «اجرای موسیقی» خود تعریف کند. شباهت پررنگ اجرای دبی به قالب برنامه «دورهمی»، اعم از نوع گفتار، ریتم، چینش اجرا و حتی نحوه ارتباط مستقیم با تماشاگر، این انتظار را به ‌وجود می‌آورد که مدیری شاید بیش از حد به فرمول آشنای گذشته تکیه کرده است. از نگاه برخی تحلیلگران، پس از چند سال فعالیت جدی‌تر در حوزه موسیقی و انتشار تک‌آهنگ‌ها، انتظار می‌رفت کنسرتی متفاوت‌تر، ساختارمندتر و به‌ لحاظ موسیقایی مستقل‌تر از او دیده شود؛ اجرایی که بتواند جدیت حضور او در عرصه موسیقی را تثبیت کند و مرز مشخصی میان «برنامه گفت‌وگو‌محور» و «کنسرت» ایجاد کند.

جایگاهی میان نوستالژی و ضرورت نوآوری
مهران مدیری بی‌تردید یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های فرهنگ عامه ایران در سه دهه اخیر است؛ شخصیتی که توانسته مرز میان بازیگری، کارگردانی، طنزنویسی، اجرا و حتی موسیقی را بارها جابه‌جا کند و هر بار بخش قابل‌توجهی از افکار عمومی را با خود همراه سازد. بااین‌حال، هنرمندانی در جایگاه او معمولا با چالش مهمی روبه‌رو هستند: چالش نوآوری؛ یعنی لحظه‌ای که شهرت و تجربه دیگر به‌ تنهایی کافی نیست و مخاطب، انتظار «فرمی تازه»، «بیانی متفاوت» یا «حرکتی رو به جلو» دارد. کنسرت دبی هرچند پرشور، منظم و برای بسیاری از حاضران خاطره‌انگیز بود، اما پرسشی مهم را در ذهن باقی گذاشت: آیا مدیری واقعا توانسته فرم جدیدی خلق کند که متناسب با ظرفیت‌های موسیقایی او باشد و بر صحنه معنا پیدا کند، یا همچنان به‌طور عمده بر «نوستالژی»، خاطره‌گویی و عناصر تکرارشونده کارنامه‌اش تکیه دارد؟
اگر قرار باشد مدیری مسیر کنسرت‌گذاری و حضور در عرصه موسیقی را ادامه دهد، شاید زمان آن رسیده باشد که میان دو طیف از مخاطبانش، یعنی «هواداران تلویزیونی» که او را بیشتر در نقش مجری و روایتگر می‌شناسند و «مخاطبان موسیقی» که از یک کنسرت انتظار ساختار، انسجام و جسارت موسیقایی دارند، تعادلی تازه برقرار کند. چنین تعادلی می‌تواند به او کمک کند شخصیت چندوجهی‌اش را با وضوح بیشتری تعریف کند و جایگاه خود را به‌عنوان هنرمندی که فراتر از مرزهای تلویزیون حرکت می‌کند تثبیت نماید؛ حرکتی که اگر با نوآوری همراه باشد، می‌تواند مسیر تازه‌ای در کارنامه مدیری بگشاید.

نقش مکان و مخاطب
یکی از نکات کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما بسیار مهم درباره این کنسرت، ترکیب فرهنگی و اجتماعی مخاطبان آن بود؛ موضوعی که در تحلیل بسیاری از رویدادهای هنری خارج از ایران معمولا نادیده گرفته می‌شود. در اپرای دبی، بخش قابل‌توجهی از حاضران را ایرانیان ساکن امارات، قطر، عمان و حتی اروپای نزدیک تشکیل می‌دادند؛ مخاطبانی که سال‌هاست یا به دلیل محدودیت‌های فرهنگی داخل ایران، یا به‌ دلیل نبود اجراهای مشابه با حضور چهره‌های تلویزیونی، فرصت تجربه چنین رویدادهایی را ندارند. برای این گروه، حضور در سالن صرفا تماشای یک برنامه نبود، بلکه تجربه‌ای احساسی و در بسیاری از موارد نوعی بازگشت به حافظه جمعی بود؛ بازگشتی به سال‌هایی که مدیری با آثارش بخشی از زیست روزمره و هویت فرهنگی آنان را شکل می‌داد.
از این زاویه، کنسرت مدیری صرفا یک محصول سرگرمی نبود، بلکه کارکرد اجتماعی پیدا می‌کرد: تبدیل ‌شدن به نقطه‌ای برای پیوند دوباره میان هنرمند و جامعه‌ای که به‌ دلیل فاصله جغرافیایی یا محدودیت‌های داخلی، سال‌ها از جریان هنر و فرهنگ داخل کشور دور مانده‌اند. در چنین فضاهایی، برنامه‌هایی از این جنس می‌توانند نقش «پل فرهنگی» را بازی کنند؛ پلی که به مخاطب یادآوری می‌کند هنوز بخشی از فرهنگ ایرانی زنده، فعال و قابل لمس است؛ حتی اگر این اتفاق در جغرافیای دیگری رخ بدهد. این همان لایه پنهانی بود که کنسرت مدیری در دبی، فارغ از کیفیت موسیقایی یا شیوه اجرا، برای بسیاری از تماشاگران به همراه داشت.

گام مهم ناتمام
کنسرت مهران مدیری در دبی از یک سو یک موفقیت نمادین به‌شمار می‌رود: برگزاری آن در یکی از معتبرترین سالن‌های منطقه، استقبال چشمگیر مخاطبان و نمایش گسترده‌ای از ۴۰ سال فعالیت هنری مدیری، همه نشان از اعتبار و نفوذ او در میان مردم و رسانه‌ها دارد. این اجرا توانست لایه‌های مختلف کارنامه مدیری را در یک شب به نمایش بگذارد؛ هم طنز، هم روایت خاطره و هم بخشی از موسیقی او و بدین ترتیب تصویری چندبعدی از یک هنرمند چندوجهی ارائه دهد.
بااین‌حال، از سوی دیگر نقدهایی جدی نیز مطرح شد. برخی از این نقدها به ساختار اجرایی و گسست میان بخش‌های موسیقایی و گفتاری مربوط می‌شد، برخی دیگر به قیمت‌گذاری بلیت‌ها و دسترسی محدود مخاطبان و عده‌ای نیز به کمبود نوآوری در ارائه برنامه اشاره داشتند. مدیری اگرچه نشان داد هنوز قدرت صحنه، توان ایجاد ارتباط مستقیم با مخاطب و جذابیت هنری خود را حفظ کرده است، اما برای تثبیت و گسترش موقعیتش در عرصه موسیقی نیازمند بازتعریف دقیق‌تری از هویت هنری خود است؛ هویتی که در آن تنها یک راوی خاطرات تلویزیونی نباشد، بلکه نقش «خواننده» یا «اجراگر موسیقی» با وضوح، انسجام و خلاقیت بیشتری تعریف شود و مرز مشخصی میان شوی تلویزیونی و کنسرت واقعی شکل گیرد. این بازتعریف می‌تواند به مدیری کمک کند نه فقط به‌عنوان یک چهره محبوب تلویزیونی، بلکه به‌عنوان یک هنرمند موسیقی مستقل و جدی نیز شناخته شود و مسیر تازه‌ای برای حضور او در صحنه‌های بین‌المللی باز کند.

captcha
شماره‌های پیشین