sobhe-no.ir
2230
شنبه، ۰۱ آذر ۱۴۰۴
3

آژانـس مسـلّح

معنای قطعنامه جدید چیست؟

حسن بهشتی پور کارشناس بین‌الملل

صبح نو

آژانـس مسـلّح

قطعنامه تازه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران، بار دیگر فضای همکاری تهران و آژانس را تحت‌الشعاع قرار داده و معادله‌ای را که طی ماه‌های اخیر به سمت آرامش نسبی پیش می‌رفت، وارد مرحله‌ای جدید کرده است. این قطعنامه با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ رأی ممتنع و ۳ رأی مخالف تصویب شد؛ اما اهمیت آن در محتوا نیست، بلکه در زمان‌بندی و پیام سیاسی آن نهفته است. در متن قطعنامه، همان ادعاهای آشنا درباره افزایش ذخایر اورانیوم غنی‌شده، توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته، محدودیت در دسترسی بازرسان و وجود مسائل پادمانی در دو مکان ادعایی تکرار شده است. کشورهای اروپایی با اتکا به گزارش اخیر آژانس، مدعی‌اند ذخایر ۶۰ درصدی ایران به سطحی بی‌سابقه رسیده و ظرفیت فنی ایران طی ماه‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته است. بااین‌حال، بخش مهم‌تر این قطعه از تحولات، تلاش سه کشور اروپایی برای بازتعریف نقش خود در پرونده هسته‌ای ایران است. اروپا که پس از خروج آمریکا از برجام عملا توان اثرگذاری اقتصادی خود را از دست داده، اکنون سعی دارد از ابزار سیاسی آژانس برای ایجاد اهرم فشار استفاده کند. این واقعیت که قطعنامه با وجود ۱۲ رأی ممتنع و دو رأی مخالف از اعضای دائم شورای امنیت تصویب شده، نشان می‌دهد غرب از «برتری عددی» خود برای برجسته‌سازی فشار سیاسی بهره گرفته است. پدیدار شدن رأی منفی بورکینافاسو در کنار روسیه و چین نیز نشان می‌دهد شکاف جدیدی در میان کشورهای عضو شکل گرفته که در آینده می‌تواند به یک جبهه سیاسی مستقل‌تر در برابر سلطه‌گری غرب تبدیل شود.
انگیزه‌های پنهان آژانس و غرب    
قطعنامه اخیر در زمانی صادر شد که معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی در حال تغییر است. آمریکا با تمرکز بر تهدید چین و درگیر شدن در چند جبهه موازی، نیازمند مدیریت بحران‌های فرعی مانند ایران با کمترین هزینه و بیشترین بازده است. اروپا نیز درگیر تنش‌های اقتصادی و امنیتی در قاره خود است و قادر به ارائه یک بسته اقتصادی یا امنیتی مؤثر در تعامل با ایران نیست. در این شرایط، صدور قطعنامه راهی آسان برای اعلام موضع سیاسی و حفظ فشار تنش‌آفرین بر تهران است. هدف اصلی غرب از این اقدام، بازگرداندن ایران به «مذاکره از موضع پایین» و گرفتن امتیاز بدون ارائه تضمین‌ است؛ همان رویکردی که پس از خروج آمریکا از برجام، بارها به‌ صورت آشکار و پنهان دنبال شده است.
در سطحی عمیق‌تر، این قطعنامه بخشی از یک بازی ژئوپلیتیک بزرگ‌تر است. اسرائیل و آمریکا پس از حملات اخیر خود علیه تأسیسات هسته‌ای ایران نیازمند یک پوشش سیاسی در فضای بین‌المللی بودند. در چنین فضایی صدور قطعنامه، عملا نوعی پشتیبانی نرم از سیاست‌های تل‌آویو تلقی می‌شود و بخشی از انتقادات جهانی علیه این رژیم را منحرف می‌کند. از سوی دیگر، غرب با تقویت ابزارهای سیاسی خود در پرونده ایران، پیامی به چین و روسیه نیز ارسال می‌کند: نهادهای بین‌المللی همچنان تحت نفوذ بلوک غرب هستند و می‌توانند در مبارزه ژئوپلیتیک با قدرت‌های نوظهور به کار گرفته شوند.

ماهیت سیاسی قطعنامه؛ هدف واقعی غرب چیست؟
در تحلیل نهایی، قطعنامه شورای حکام بیشتر یک ابزار سیاسی است تا یک سند فنی. غرب با طرح ادعاهای قدیمی در قالب جدید، تلاش می‌کند فضای روانی جهانی را علیه ایران شکل دهد و بگوید ایران از تعهدات خود فاصله گرفته است؛ درحالی‌که بخش مهمی از وضعیت کنونی، نتیجه مستقیم خروج آمریکا از برجام و حملات خرابکارانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران است. این قطعنامه به اروپا و آمریکا اجازه می‌دهد تا در هر گفت‌وگو یا ابتکار دیپلماتیک، با دست بالا وارد شوند و بگویند که «ایران باید قدم اول را بردارد»؛ رویه‌ای که در تمام سال‌های پسابرجام مشاهده شده است.
در کنار این اهداف، غرب به‌ دنبال بازگرداندن جریان مذاکرات به چارچوب مدنظر خود نیز هست. اگرچه در ظاهر صحبت از «شفافیت بیشتر» و «بازگشت به تعهدات» می‌شود، اما در واقع هدف اصلی، وادار کردن ایران به پذیرش محدودیت‌های شدیدتر بدون دریافت امتیازات اقتصادی یا امنیتی واقعی است. این همان الگوی شناخته ‌شده فشار حداقلی از سوی اروپا و فشار حداکثری از سوی آمریکا است که در قالب جدید خود دوباره بازتولید شده است. از منظر ژئوپلیتیک، غرب نمی‌خواهد ایران در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند از رقابت چین - آمریکا، جنگ اوکراین و تنش‌های منطقه‌ای برای افزایش وزن استراتژیک خود بهره ببرد؛ بنابراین فشار کنترل‌ شده بهترین گزینه برای آنان است.

راهبرد مطلوب ایران
در برابر چنین فضایی، ایران نیازمند راهبردی است که نه دچار واکنش‌های احساسی شود و نه هزینه‌های غیرضروری ایجاد کند. نخستین بخش این راهبرد باید ادامه مسیر فنی و بازدارندگی باشد. افزایش ظرفیت غنی‌سازی، توسعه سانتریفیوژها و گسترش فناوری‌های مکمل، عملا غرب را متقاعد می‌کند که مسیر فشار سیاسی به نتیجه دلخواه نخواهد رسید. چنین روندی در گذشته نشان داده که دست ایران را در مذاکرات احتمالی بازتر می‌کند و هزینه قطعنامه‌سازی را افزایش می‌دهد.
در کنار این مسیر، ایران باید جنگ رسانه‌ای را نیز جدی بگیرد. غرب با روایت‌سازی در افکار عمومی بین‌المللی، تلاش می‌کند خود را مدافع «امنیت جهانی» معرفی کند و نقش آمریکا، اسرائیل و اروپا در بحران هسته‌ای ایران را پنهان سازد. تقویت دستگاه رسانه‌ای و افشای دوگانگی‌های غرب، می‌تواند بخشی از فضای روانی را به نفع ایران تغییر دهد. هم‌زمان، دیپلماسی منطقه‌ای باید با قدرت دنبال شود. کاهش تنش با کشورهای عربی، تعمیق روابط با عربستان و امارات و ارائه طرح‌های امنیت جمعی در خلیج فارس، فشار سیاسی غرب را کاهش خواهد داد و ایران را به بازیگری فعال‌تر در محیط پیرامونی تبدیل خواهد کرد.

فشار سیاسی ادامه دارد، اما معادله تغییر کرده است
قطعنامه جدید شورای حکام اگرچه بخشی از روند تکراری فشارهای غرب است، اما در بستر جدیدی صادر شده که با تحولات منطقه‌ای، رقابت‌های جهانی و پیامدهای حملات اسرائیل تنیده شده است. 
غرب با این قطعنامه می‌خواهد فضای روانی علیه ایران را تشدید کند، خود را در موضع طلبکار قرار دهد و مسیر مذاکرات آینده را مهندسی کند. در مقابل، ایران با ترکیبی از افزایش توان فنی، دیپلماسی مدیریت‌ شده و جنگ روایت‌ها می‌تواند این فشار را خنثی کرده و حتی آن را به فرصتی برای تقویت جایگاه استراتژیک خود تبدیل کند. مسیر پیش‌رو نه مسیر تقابل کامل است و نه مسیر سازش؛ بلکه مسیر توازن‌سازی هوشمند است، مسیری که تنها با واقع‌بینی، انسجام داخلی و استفاده دقیق از ابزارهای قدرت ملی به نتیجه خواهد رسید.   

captcha
شماره‌های پیشین