sobhe-no.ir
2238
چهارشنبه، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
3

صبح نو

ترک مخاصمه سئول-پیونگ‌یانگ، امکان‌پذیر است؟

مازیار شیری روزنامه‌نگار

؟ 
 اختلاف میان کره شمالی و کره جنوبی ریشه در فروپاشی ساختارهای امپراتوری و مداخله قدرت‌های خارجی در سده بیستم دارد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و آزادی شبه‌جزیره از استعمار ژاپن (۱۹۱۰–۱۹۴۵)، کره بدون آمادگی و برخلاف خواست ملی به دست دو قدرت پیروز تقسیم شد: شوروی در شمال و آمریکا در جنوب، که خط موقت ۳۸ درجه را به مرز عملیاتی تبدیل کردند. این تقسیم موقت، با شکل‌گیری دو حکومت ایدئولوژیک متضاد-کمونیستی تحت رهبری کیم ایل‌سونگ در شمال و دولت ملی-سرمایه‌داری تحت پشتیبانی آمریکا در جنوب-عملا دائمی شد و تنش را به اوج رساند. جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳) که با حمله شمال آغاز شد، نه‌تنها مرزها را تثبیت نکرد، بلکه شکاف ایدئولوژیک، نظامی و فرهنگی را عمیق‌تر کرد و دو کره را در وضعیت آتش‌بس دائمی (بدون پیمان صلح رسمی) باقی گذاشت. از آن زمان، رقابت نظامی، دکترین‌های امنیتی مبتنی بر بی‌اعتمادی، اتحادهای بین‌المللی متضاد و استفاده سیاسی از ایدئولوژی در هر دو سو باعث شده است که اختلافات نه‌تنها حل نشوند، بلکه به یکی از پیچیده‌ترین و پایدارترین منازعات ژئوپلیتیکی معاصر تبدیل شوند.
ریشه‌های تاریخی تنش و شکل‌گیری شکاف ساختاری میان دو کره
برای پاسخ دقیق و درعین‌حال بی‌طرفانه و مستند تاریخی باید توجه کرد که رابطه دو کره همواره دوطرفه و پیچیده بوده است؛ بنابراین به‌ جای «دشمنی»، بهتر است از اقداماتی صحبت کنیم که از نگاه کره شمالی خصمانه تلقی شده‌اند. برخی از مهم‌ترین موارد تاریخی عبارت‌اند از:
پشتیبانی نظامی و سیاسی کره جنوبی از بلوک آمریکا از سال ۱۹۴۸ به بعد که شامل استقرار نیروهای آمریکایی، رزمایش‌های مشترک و ایجاد یک ساختار امنیتی ضدکمونیستی بوده است. پیونگ‌یانگ این اقدامات را تهدید مستقیم علیه موجودیت خود می‌داند.
جلوگیری از برگزاری انتخابات سراسری واحد در سال‌های پس از آزادی از استعمار ژاپن؛ کره جنوبی با حمایت واشنگتن، دولت مستقل خود را در جنوب تشکیل داد، امری که از نگاه شمال به رسمیت شناختن تقسیم دائمی شبه‌جزیره بود.
سیاست‌های تبلیغاتی و جنگ روانی در دوران جنگ سرد، از جمله پخش بلندگویی در مرزها، ارسال برگه‌های تبلیغاتی (leaflets) با بالن و حمایت از رسانه‌هایی که تغییر رژیم در شمال را تشویق می‌کردند.
سیاست فشار اقتصادی و همراهی با تحریم‌های بین‌المللی علیه برنامه هسته‌ای کره شمالی - به‌ویژه از دهه ۲۰۰۰ میلادی - که از نگاه پیونگ‌یانگ ابزاری برای «خفه‌کردن اقتصادی» تلقی می‌شود.

استقلال ایدئولوژیک پیونگ‌یانگ و نقش آن در معماری قدرت شرق آسیا
استقلال کره شمالی مفهومی است که از همان ابتدای شکل‌گیری این کشور با ایدئولوژی جوچه (Juche)  گره خورده؛ دکترین سیاسی‌ که کیم ایل‌سونگ در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مطرح کرد و بر خودکفایی سیاسی، اقتصادی و نظامی تأکید داشت. جوچه واکنشی بود به تجربه طولانی سلطه خارجی (از امپراتوری‌های همسایه تا استعمار ژاپن) و نیز به رقابت میان شوروی و چین در جنگ سرد. کره شمالی با اتکا به این ایدئولوژی تلاش کرد موقعیت خود را به‌عنوان کشوری که «به قدرت‌های بزرگ وابسته نیست» تعریف کند، هرچند در عمل دوره‌هایی از اتکا به شوروی و سپس چین وجود داشته است. در موازنه نظم جدید جهانی - که پس از افول یک‌جانبه‌گرایی آمریکا و افزایش نقش قدرت‌های منطقه‌ای در حال شکل‌گیری است - کره شمالی تلاش می‌کند نقش یک بازیگر تأثیرگذار را ایفا کند. این نقش از چند محور ناشی می‌شود. پیونگ‌یانگ با پیشبرد برنامه هسته‌ای و موشکی، خود را به بازیگری تبدیل کرده که نادیده‌گرفتن آن در معادلات امنیتی شرق آسیا ممکن نیست.
چین از کره شمالی به‌عنوان یک «حائل ژئوپلیتیکی» میان خود و آمریکا استفاده می‌کند؛ روسیه نیز در سال‌های اخیر روابط امنیتی و نظامی خود را با پیونگ‌یانگ تقویت کرده تا فشار بر بلوک غرب را افزایش دهد. در چارچوب شکسته ‌شدن نظم لیبرال پساجنگ سرد، کره شمالی تلاش می‌کند از شکاف‌های میان قدرت‌ها - به‌ویژه چین، روسیه و آمریکا - برای به‌ دست آوردن فضای مانور بیشتر استفاده کند. پیونگ‌یانگ بارها نشان داده که از ایجاد تنش کنترل‌ شده برای مذاکره یا دریافت امتیازات اقتصادی بهره می‌گیرد؛ این الگو نیز باعث می‌شود همچنان در محاسبات قدرت‌های منطقه‌ای جایگاهی غیرقابل چشم‌پوشی داشته باشد.

تغییرات اخیر در رویکرد سئول و پیامدهای آن برای آینده صلح احتمالی
درعین‌حال، نقش کره شمالی در نظم جهانی جدید محدود و آمیخته به ریسک است و توانایی‌اش برای ایجاد تغییر در موازنه امنیتی شرق آسیا باعث شده که همچنان یکی از «گره‌های استراتژیک» در نظام بین‌الملل باقی بماند.
رئیس‌جمهور کره جنوبی، مجددا خواستار پایان خصومت میان سئول و کره شمالی شده است و در اجلاس
 «Peace and Unification Advisory Council (PUAC)»  تأکید کرد که پایان دادن به دشمنی و خصومت میان دو کره، «وظیفه‌ای تاریخی» است و باید برای «همزیستی مسالمت‌آمیز» تلاش شود.
در جهت این رویکرد، دولت سئول تحت رهبری او تصمیم گرفته برخی اقدامات تحریک‌آمیز در مرز - مثل پخش بلندگوها به سمت شمال و ارسال بالن‌های تبلیغاتی - را متوقف کند تا فضای اعتماد و گفت‌وگو باز شود. این تغییر گفتمان، فاصله‌ای از سیاست تهاجمی و تنش‌زای پیشین است و احتمال کاهش خطر «درگیری تصادفی» را بالا می‌برد و هم‌زمان نشان می‌دهد که کره جنوبی هنوز خود را بخشی از شبه‌جزیره - نه دشمن دائمی شمال - می‌بیند و امید به راه‌حل مسالمت‌آمیز را حفظ کرده است.
ترک مخاصمه میان سئول و پیونگ‌یانگ شدنی است، اما فقط در صورتی که موازنه تهدید و موازنه منافع هم‌زمان تغییر کند؛ زیرا بنیاد تنش نه صرفا ایدئولوژیک، بلکه ساختاری و امنیتی است. تا زمانی که کره شمالی بازدارندگی هسته‌ای را ضامن بقای رژیم بداند و کره جنوبی امنیت خود را در چارچوب اتحاد با آمریکا تعریف کند، «ترک مخاصمه پایدار» تنها در قالب مدیریت تنش و نه مهار کامل آن امکان‌پذیر است.  تحقق آتش‌بس ارتقایافته یا توافق کاهش خصومت، نیازمند سه مؤلفه هم‌زمان است: اول بازتعریف سطح تهدید از سوی سئول و واشنگتن، به‌ویژه محدودسازی برخی رزمایش‌ها و سازوکارهای بازدارندگی تهاجمی، دوم تثبیت پیش‌بینی‌پذیری رفتاری پیونگ‌یانگ از طریق کانال‌های دائمی ارتباطی و رژیم‌های اعلام‌سازی نظامی و سوم حمایت ضمنی چین و روسیه برای تضمین امنیتی پیونگ‌یانگ در برابر هزینه‌های سیاسی کاهش تنش. در واقع، ترک مخاصمه زمانی ممکن می‌شود که هر دو طرف به این جمع‌بندی برسند که هزینه‌های استمرار وضعیت آتش‌بس خصمانه، از هزینه یک معماری امنیتی محدود، اما باثبات بیشتر شده است. بنابراین، تحقق صلح کامل شاید دور باشد، اما کاهش خصومت و تثبیت یک وضعیت شبه‌صلح پایدار، از نظر ساختاری قابل تحقق است.

captcha
شماره‌های پیشین