sobhe-no.ir
2238
چهارشنبه، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
7
افزایش ۱۰۰ درصدی مهاجرت در سرزمین‌های اشغالی با انگیزه‌های امنیتی و اقتصادی

فرار صهیونیست‌ها به اروپا

معادلات مسکو-ناتو و احتمال جنگ بزرگ

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه

صبح نو

معادلات مسکو-ناتو و احتمال جنگ بزرگ

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه


 تحولات اخیر در روابط ناتو-روسیه، نشانه‌های هشداردهنده‌ای از یک گذار تاریخی است. سخنان پوتین درباره «آمادگی برای جنگ»، اعتراف دبیرکل ناتو به فقدان اجماع برای عضویت اوکراین، و هشدارهای مسکو درباره خطر درگیری مستقیم، همگی حاکی از فرسایش معادلات قدیمی‌اند. اما ریشه این بحران فراتر از مناقشه بر سر اوکراین است؛ ما شاهد فروپاشی تدریجی نظم تک‌قطبی هستیم که خود غرب معمار آن است. سه رویکرد تحلیلی برای فهم این وضعیت ضروری است: اول، چگونه استراتژی تحریمی غرب نتیجه معکوس داد و روسیه را تقویت کرد؛ دوم، چرا تنش‌های کنونی می‌تواند جرقه یک جنگ بزرگ باشد؛ و سوم، چگونه اقدامات غرب به شتاب گذار به نظام چندقطبی دامن زد.
پارادوکس تحریم‌ها: از سلاح اقتصادی تا خودکشی استراتژیک
نظریه تحریم‌های اقتصادی بر این فرض استوار است که قطع دسترسی به منابع و بازارها، هدف را به تسلیم وادار می‌کند. اما در مورد روسیه، این منطق به شکل فاجعه‌باری شکست خورد. تحریم‌های غرب نه‌تنها موجب فروپاشی اقتصاد روسیه نشد، بلکه کاتالیزور بازآرایی ژئواکونومیک جهانی شد. روسیه با چرخش به سمت آسیا، تجارت خود با چین را از ۲ به ۷۵ درصد با ارزهای ملی افزایش داد. این تحول نه‌تنها روبل را تثبیت کرد، بلکه معماری مالی دلارمحور را زیر سؤال برد. در مقابل، اروپا بزرگ‌ترین بازنده شد. قطع انرژی ارزان روسیه، کارخانه‌های آلمان را یکی‌یکی تعطیل کرد و هزینه‌های تولید را چند برابر نمود. این واقعیت که واشنگتن از بحران اوکراین برای فروش گاز گران‌قیمت LNG به متحدان اروپایی خود بهره‌برداری کرد، شکاف عمیقی در روابط فراآتلانتیک ایجاد نمود. پروفسور جان میرشایمر به درستی تأکید می‌کند که استراتژی غرب نتیجه‌ای معکوس داشت: به‌جای تضعیف مسکو، به تقویت محور چین-روسیه و ظهور بریکس پلاس منجر شد.
از جنگ سرد تا آستانه جنگ داغ 
سخنان اخیر دراگون، رئیس کمیته نظامی ناتو، درباره «حملات پیشگیرانه» علیه روسیه، خط قرمزی خطرناک را رد می‌کند. در روابط بین‌الملل، حملات پیشگیرانه تنها در شرایط تهدید قریب‌الوقوع توجیه‌پذیرند، اما زمانی که یک اتحاد نظامی از چنین گزینه‌ای علنا سخن می‌گوید، معادلات بازدارندگی را از هم می‌پاشد. هشدار ماریا زاخارووا در این زمینه واقع‌بینانه است: چنین رویکردی می‌تواند به درگیری مستقیم میان قدرت‌های هسته‌ای 
منجر شود.
تاریخ نشان می‌دهد که جنگ‌های بزرگ اغلب نه از تصمیم‌گیری عقلانی، بلکه از محاسبات غلط و پله‌پله تصعید شروع می‌شوند. وضعیت کنونی شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با تابستان ۱۹۱۴ دارد: اتحادهای سخت، بی‌اعتمادی فراگیر، و تصور اشتباه درباره پیروزی سریع. غیبت مارکو روبیو در نشست ناتو و ابهام در موضع آمریکا، فضای عدم قطعیت را تشدید می‌کند که خود عامل بی‌ثباتی است.

چگونه غرب چندقطبی را رقم زد؟
بزرگ‌ترین آسیب استراتژی غربی، تسریع گذار به نظام چندقطبی است. سلاح‌سازی دلار و سیستم سوئیفت، کشورهای جنوب جهانی را مجبور به جست‌وجوی جایگزین‌ها کرد. بریکس پلاس که اکنون بیش از نیمی از جمعیت جهان را در برمی‌گیرد، در حال ایجاد سیستم‌های پرداخت مستقل است. عربستان، هند، برزیل و حتی فرانسه، به‌تدریج از معاملات دلاری فاصله می‌گیرند.
این روند در اروپای شرقی، غرب آسیا، آسیای جنوب‌شرقی و اکنون آمریکای لاتین تکرار می‌شود. واکنش غرب به هر چالش استقلال‌طلبانه، تنها بر اتحاد مخالفان می‌افزاید. جفری ساکس از «بیداری حاکمیت» در جهان سخن می‌گوید - کشورهایی که دیگر حاضر به پذیرش دیکته‌های واشنگتن نیستند. 
حیله دیپلماتیک آمریکا برای اوکراین - که عضویت در ناتو را در قانون اساسی نگه‌دارد اما هرگز عملی نشود - نشانه ضعف است نه قدرت. غرب در یک تله استراتژیک گرفتار شده: نه می‌تواند پیروزی نظامی کسب کند، نه قادر به حفظ برتری اقتصادی است، و نه می‌تواند از گذار به نظام چندقطبی جلوگیری نماید. پرسش اساسی این است که آیا نخبگان سیاسی غربی به‌موقع واقعیت‌ها را خواهند پذیرفت، یا همچنان بر تصمیمات اشتباه اصرار خواهند ورزید تا جهان را به لبه پرتگاه بکشانند؟ تاریخ، هژمون‌های مقاوم در برابر واقعیت را با سقوط مجازات کرده است.

captcha
شماره‌های پیشین