سوریه، جولانگاه اسرائیل
یک سال از سقوط دولت بشار اسد گذشته و امروز سوریه بیشتر شبیه آزمایشگاهی است که هر نیروی خارجی بخشی از آن را در اختیار گرفته و روی پیکر نیمهجانش آزمایش ژئوپلیتیک انجام میدهد. کسانی که سقوط اسد را «درِ ورود به آزادی، توسعه و ثبات» معرفی میکردند، اکنون تنها میتوانند به یک واقعیت نگاه کنند: نه امنیت هست، نه اقتصاد، نه دموکراسی، نه بازسازی، نه عزت ملی. سوریهای که وعده میدادند، در هیچ ساحتش شکل نگرفته و زمین سیاست این کشور عملا بین آمریکا، اسرائیل، ترکیه و گروههای محلی تکهتکه شده است. این تصویر البته نتیجه تصادف نیست. آنهایی که پروژه «سوریه بدون اسد» را طراحی کرده بودند، نه دنبال دموکراسی بودند و نه توسعه. هدف روشنتر از آن است که نیاز به پردهبرداری داشته باشد؛ حذف نقش ایران و روسیه، تغییر نقشه امنیتی در جنوب، ایجاد یک کمربند حائل دائمی برای اسرائیل و بازگرداندن سوریه به جایگاه کشوری ضعیف، وابسته و کاملا قابل مدیریت، اما محصولی که تحویل جامعه سوری دادهاند، از آن هم بدتر شده؛ کشوری که مرزهایش با شلیک توپ و پیشروی ستونهای زرهی تعیین میشود و منابع انرژیاش دست هر نیرویی هست جز دولت رسمی.
جای خالی دولت ملی؛ جای پر اسرائیل
نخستین نتیجه سقوط اسد، فرو ریختن دیوار بازدارندگی در جنوب بود. ظرف چند هفته، اسرائیل بدون مانع از آسمان و زمین وارد سوریه شد. بیش از هزار حمله هوایی، انهدام زیرساختهای دفاعی، تخریب انبارهای مهمات، فرودگاهها و مراکز ارتباطی و حالا پیشروی در خاک سوریه تا عمق دهها کیلومتر.
حرکت اسرائیل فقط یک «جنگ مقطعی» نیست؛ تثبیت حضور بلندمدت است. سه پایگاه نظامی جدید در داخل خاک سوریه، تثبیت کنترل بر جبلالشیخ و تلاش برای قطع اتصال سوریه و لبنان یعنی بازطراحی ژئوپلیتیک منطقه. اسرائیل در عمل همان کاری را میکند که سالها میگفت میخواهد انجام دهد، اما نمیتوانست: تشکیل کمربند امنیتی گسترده، بیهزینه و رسمی نشده.
گروههایی که مدعی بودند «میخواهیم ایران و روسیه را بیرون کنیم تا کشور مستقل شود» امروز باید جواب بدهند که جای آن دو را چه کسی پر کرده؟ پاسخ روشن است: اسرائیلی که نه فقط اراضی سوریه، بلکه عزت و اقتدار این کشور را نیز زیر آتش توپخانهاش میگذارد.
در ادبیات مخالفان اسد، جولانی و دولت انتقالی او نماد «سوریه آزاد» معرفی میشد. اما واقعیت یک سال گذشته نشان داده این ساختار نه توان حکمرانی دارد، نه امنیت میتواند برقرار کند، نه ظرفیت مذاکره پایدار دارد.
در جنوب، اسرائیل بدون ترس از هرگونه پاسخ، پیشروی میکند. در شمال و شرق هم نیروهای کردی، محلی و ائتلاف آمریکایی هر کدام بخشی از کشور را اداره میکنند. قدرت مرکزی در دمشق که باید «جایگزین دولت گذشته» میشد، عملا به اداره چند خیابان محدود شده است.
چرا؟ چون این ساختار هیچ ریشه اجتماعی ندارد. وقتی جوانان جنوب بدون انتظار از دولت جدید علیه اسرائیل میایستند و دولت انتقالی در مقابل تنها کاری که میتواند کند محکومیت لفظی است، معلوم میشود که مسأله فقط «سقوط یک دولت» نبود؛ مسأله از بین رفتن مفهوم دولت بود.
هزینهای که مستقیم از جیب مردم پرداخت میشود
اگر میدان سیاست و امنیت درهمریخته است، وضعیت اقتصادی از آن هم تلختر است. آزادسازی افسارگسیخته واردات، حذف یارانهها، افزایش چندبرابری قیمت انرژی و ارتباطات، اخراج هزاران کارمند و توقف کامل پروژههای صنعتی کشور را به مرز فروپاشی رسانده است.
میدانهای نفت و گاز همچنان خارج از کنترل دولتاند. دمشق برای تأمین گاز به آذربایجان متکی شده، آن هم درحالیکه در شرق کشور چاههای نفت توسط نیروهای همپیمان آمریکا اداره میشوند و سودش به هیچیک از نیازهای مردم نمیرسد. در چنین وضعیتی، مردم با یک سوال ساده روبهرو شدهاند: اگر هدف سقوط اسد این بود که «اقتصاد سوریه نجات پیدا کند»، پس چرا زندگی هر روز سختتر از دیروز است؟
هیأت شورای امنیت وقتی وارد دمشق و بیروت شد، پیامش روشن بود؛ جامعه جهانی نگران است که سوریه از هم بپاشد. در چنین وضعی، بحث «بازسازی»، «ثبات» و «حکمرانی فراگیر» بیشتر شبیه پیشنهادهایی است که روی کاغذ خوباند، اما روی زمین با هیچ واقعیتی همخوانی ندارند.
وقتی پنج استان از کنترل دولت مرکزی خارج است، وقتی اسرائیل آزادانه عملیات میکند، وقتی آمریکا عمق شمال شرق را اداره میکند و وقتی کردها ساختار مستقل خودشان را پیش میبرند، طرحهای شورای امنیت بیشتر شبیه تسکیندهندههایی است که قرار است از بروز انفجار اجتماعی جلوگیری کند؛ نه راهحلی برای بازگرداندن سوریه به وضعیت قبل از ۲۰۱۱.
تلاش اسرائیل برای قطع محور مقاومت
پیشروی اسرائیل در قنیطره و مناطق غرب دمشق فقط یک هدف دارد: جدا کردن سوریه از لبنان. اگر اسرائیل موفق شود فاصله جغرافیایی با مرز لبنان را گسترش دهد، عملا ارتباط دمشق با حزبالله قطع خواهد شد. این همان هدفی است که سالها تلاش کردند، اما در دوران اسد نتوانستند به دست آورند.
امروز اما با نبود دولت مرکزی مقتدر، این پروژه هزینه کمتری دارد. نقشه عملیات اسرائیل کاملا روشن است: پیشروی از شمال قنیطره به سمت جباثاالخَشب، حرکت به سوی غرب دمشق و سپس بستن کامل محورهای ارتباطی. اگر این سناریو کامل شود، جنوب سوریه به منطقه حائل دائمی تبدیل خواهد شد.
سوریه بعد از اسد، میدان بازی دیگران شده است. ساختار دولت انتقالی نه توان بازسازی دارد، نه امنیت برقرار میکند. اسرائیل به جای عقبنشینی، جلو آمده و نیمی از قنیطره را در دست دارد. هدف اصلی پروژه سقوط اسد بریدن دست ایران و روسیه بود؛ اما نتیجه این شده که اسرائیل آمده و خطوط مرزی را خودش تعریف میکند. این وضعیت نه پایدار است، نه قابل قبول برای مردم و دیر یا زود یک موج جدید مقاومت در جنوب شکل خواهد گرفت.
احمد، پژوهشگر و دانشجوی متولد سوریه توضیح میدهد: «ما بیش از هزار حمله از سوی اسرائیل را در یک سال تحمل کردیم. اسرائیل از نبود دولت مرکزی سوءاستفاده کرده و تلاش میکند شرایط را بهگونهای پیش ببرد که حضورش در جنوب عادی شود. هیچکدام از شعارهایی که درباره آزادی و دموکراسی داده شد محقق نشده. مردم نه امنیت دارند، نه نان دارند، نه آینده. کشور باید دوباره نهادمند شود، وگرنه خطر تجزیه واقعی است.»
ادامه در صفحه 8















