بلندپروازی رامبد
«صبحنو» در گزارشی فصل اول «کارناوال» را بررسی کرده است
محمد عنبرسوز/ فصل نخست «کارناوال» با کارگردانی و اجرای رامبد جوان، پنجشنبه گذشته با پخش قسمت اختتامیه، به پایان راه خود رسید؛ مسابقهای که از همان روزهای ابتدایی، تکانی تازه به حوزه سرگرمی اضافه کرد و نشان داد فرمت رقابتی و زنده، اگر با خلاقیت و دقت در اجرا همراه شود، میتواند زیر سایه هنر، هیجان جمعی ایجاد کند. «کارناوال» برخلاف بسیاری از برنامههای سرگرمی، تنها بر طنز یا اجرای کمدی تمرکز نکرد؛ بلکه سعی کرد بستری باشد برای تجربههای جدید، ترکیب هنرهای گوناگون در ژانرهای مختلف.
در طول فصل نخست، شرکتکنندگان مختلفی در قالب دوازده گروه، با زمینههای تخصصی گوناگون و هنرهای تجربه نشده در فضای رسمی (مثل رپ) روی صحنه رفتند؛ صحنهای که میتوانست میزبان ترکیبی از روایت، موسیقی و حرکت باشد. همین تنوع اجراها باعث شد رقابت شکلی پیشبینیناپذیر و پر از شگفتی به خود بگیرد. هر شرکتکننده پس از اجرا، در برابر جمع بزرگ مخاطبان حاضر قرار میگرفت و همین واکنش مستقیم مردم، «کارناوال» را از قالب تلنتشوهای پرتعداد و معمولی فراتر برد؛ نوعی آزمون واقعی صحنه که هنرمند را با ضرباهنگ نفسِ مخاطب روبهرو میکرد.
برگزاری همین بخش «دفاعیه» بود که رنگی تازه به برنامه داد و تبدیل شد به نقطه عطفی برای گفتوگو، توضیح ایدهها و گاهی حتی بازاندیشی درباره هنر اجرا. «کارناوال» به این ترتیب تلاش کرد رقابتی بسازد که صرفا سرگرمکننده نباشد، بلکه فضایی مبتنی بر گفتوگو و الهامبخش هم ایجاد کند.
آخر هفته گذشته، پس از نوزده هفته رقابت فشرده و اجراهایی که هرکدام طرفداران خاص خودشان را پیدا کرده بودند، فصل نخست «کارناوال» با یک اختتامیه گرم به پایان رسید. در میان چهرههای جوان و مستعدی که تا آخرین لحظه در رقابت ماندند، این سینا ساعی بود که توانست با اجرایی پر انرژی، روایتمند و سرشار از خلاقیت، رأی و توجه حداکثری مخاطبان را به دست آورد و عنوان قهرمان فصل اول را از آن خود کند.
«کارناوال» در فصل نخست خود تنها یک مسابقه نبود؛ تلاشی بود برای بازگرداندن جریان زنده و مشارکتی به سرگرمی ایرانی. رامبد جوان با پشتوانه تجربه سالها کار تلویزیونی، این بار وارد فضایی شد که کمتر توسط رسانههای داخلی تجربه شده: رقابت هنر زنده با داوری واقعی مردم. نتیجه این جسارت، برنامهای رنگارنگ و قابلتوجه شد که میتواند مسیری تازه برای نسل جدید استعدادهای طنز و اجرا باز کند.
اجراهای جذاب، لابهلای پیامهای بازرگانی
«کارناوال» بهعنوان یکی از پرهزینهترین و پرسروصداترین تولیدات تازه سرگرمی در شبکه نمایش خانگی، با تمام نقاط قوت و ضعفش، توانست توجه طیف وسیعی از مخاطبان را جلب کند. برنامهای که اهداف بلندپروازانهای داشت: ایجاد تجربهای فراتر از سرگرمی صرف؛ اما آنچه در مسیر پخش فصل نخست بسیار مورد انتقاد واقع شد، طولانی بودن زمان برنامه بود؛ عاملی که بیش از هر چیز دیگری به تجربه مخاطبان لطمه زد و مانع شکلگیری رابطهای کامل و بیواسطه بین بیننده خانگی و «کارناوال» شد.
میانگین سه ساعت پخش هفتگی (در دو قسمت پشت سر هم در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هر هفته) فرم روایی «کارناوال» را بهنوعی تحت تأثیر قرار داده بود. بخشی از مخاطب امروز، حتی اگر به تماشای یک اثر مشتاق هم باشند، ممکن است این میزان زمان برای تماشای یک رئالیتیشو را نداشته باشند. مهمترین دلیل بروز این نقیصه در «کارناوال»، حجم بسیار بالای پیامهای بازرگانی بود؛ تبلیغاتی که در دل ساختار برنامه ادغام شده بودند و بعضا تلاشهایی برای جذابیت بخشیدن به آنها صورت گرفته بود، اما آنقدر حجیم بودند که زمان برنامه را طولانی و ریتم آن را کند میکردند. نتیجه حضور این مهمانهای ناخوانده، قطع و وصل دایمی هیجان بود؛ گسستی که به وضوح فضای «کارناوال» را تحتالشعاع قرار میداد و مانع از درگیر شدن یکپارچه مخاطب با آن میشد.
بااینحال، پیکره اصلی کارناوال یعنی اجراهای شرکتکنندگان و بخشهای دفاعیه، توانستند بر این محدودیت فائق آیند و بهویژه در فضای مجازی مورد توجه جدی قرار گیرند. بسیاری از مخاطبان ترجیح میدادند برنامه را جلو بزنند، تبلیغات را حذف کنند و مستقیم به سراغ اجراهای گرم «کارناوال» بروند. این نشان میدهد که هسته خلاقانه برنامه چقدر پرظرفیت و هیجانانگیز بوده، درحالیکه پوستهاش ملالآور و نچسب از آب درآمده است.
بخش دفاعیه - که ساختاری کمسابقه در برنامههای ایرانی داشت - یکی از پرطرفدارترین قسمتهای هر هفته تبدیل شد. همین گفتوگوهای کوتاه، اما پرتنش و توضیحات گاه و بیگاه هنرمندان، دستمایه دهها کلیپ پربازدید در شبکههای اجتماعی شد و به دیده شدن هرچه بیشتر مسابقه کمک کرد.
نکته مهم اینجاست که بخش وسیعی از این توجه، مستقل از ساختار کلی و بدون اتکا به فرم طولانی برنامه رخ داد؛ یعنی محتوا چنان جذاب بود که حتی با وجود اشکالات فرمی توانست مسیر خود را به مخاطب پیدا کند. این همان نقطه قوتی است که آینده «کارناوال» را تضمین میکند. در بسیاری از موارد، وقتی مخاطب به وضوح تبلیغات را دور میزند و همچنان پیگیر تماشای اجراهاست، یعنی برنامه هستهای دارد که ارزش حفظ و تقویت دارد.
در کنار این چالشها، موضوع هزینه چشمگیر تولید نیز در گفتوگوهای رسانهای به نقطهای برای تمرکز اهالی مطبوعات تبدیل شد. رقم نزدیک به سیصد میلیارد تومانی که از سوی تهیهکننده اعلام شد، انتظارها را بسیار بالا برده و طبیعی بود که چنین بودجهای باید به کیفیتی منتهی شود که با استانداردهای تولید حرفهای همخوان باشد. هرچند حجم بالای تبلیغات نشان میداد تیم تولید تحت فشار بازگشت سرمایه قرار گرفته است، اما خوشبختانه این موضوع به بخشهای اصلی اجرا لطمه اساسی نزد. کیفیت صحنه، طراحی نور، موسیقی، تدوین اجرای زنده و تنوع شرکتکنندگان نشان میداد که این هزینه در بخش قابلتوجهی از ساختار برنامه به شکلی مؤثر مصرف شده است.
نتیجه این تجربه حجیم و پرهزینه، رضایت ۸۶ درصدی مخاطبان پلتفرم پخشکننده بود؛ عددی که برای برنامهای با این میزان حاشیه، نقد، توقع و همچنین حجم تبلیغات، رقمی قابل تأمل و حتی موفقیتآمیز بهشمار میرود. این رضایت بالا نشان میدهد که «کارناوال» در بخشهایی که درست عمل کرده، بسیار درست عمل کرده است: اجراهای زنده گیرا، رقابت واقعی، حضور استعدادهای تازه و ایجاد لحظاتی که ارزش اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی را داشتند.
اکنون که فصل نخست «کارناوال» به پایان رسیده، فرصت مناسبی فراهم شده تا تیم سازنده با ارزیابی دقیق مسیر طیشده، به اصلاحات لازم فکر کند: کاهش مدت هر قسمت، مدیریت بهینه تبلیغات، باز شدن پای چهرههای جدید و فرمهای اجرایی تازهتر به برنامه، طراحی ریتم روایی چابکتر و تقویت جنبههای مشارکتی مخاطب. اگر این اصلاحات در فصلهای آینده اعمال شود، «کارناوال» میتواند به یکی از ستونهای اصلی سرگرمی در شبکه نمایش خانگی تبدیل شود؛ برنامهای که هم جسارت رقابت واقعی دارد، هم ظرفیت سرگرمی فراگیر و هم توان معرفی نسل جدیدی از چهرههای اجرا و طنز.
خلاقیتی که مسیر را میسازد
رامبد جوان طی سه دهه فعالیت در تلویزیون، سینما و شبکه خانگی، یکی از چهرههایی بوده که نامش همواره با انرژی، نوآوری و تجربهگرایی گره خورده است. او از نخستین حضورهایش در قاب تلویزیون - از «خانه سبز» و «کت جادویی» گرفته تا ساخت مجموعههایی چون «مسافران» - توانست برای خود هویتی مستقل بسازد؛ هویتی مبتنی بر نگاه خلاق، توجه به ریتم و تلاش برای خلق لحظههای تازه. در سینما نیز چند اثر را تجربه کرد و در نهایت با «ورود آقایان ممنوع» به نقطهای از توفیق عمومی دست یافت که بیش از پیش نامش را تثبیت کرد. هرچند این موفقیت بیش از هر چیز بر دوش فیلمنامه هوشمندانه پیمان قاسمخانی و بازی پخته رضا عطاران استوار بود.
بااینحال، مرور کارنامه رامبد جوان نشان میدهد او هرگز کارگردانی با امضای هنری یا فیلمسازی «ششدانگ» در معنای کلاسیک و سینمایی آن نبوده است. حتی در مقام بازیگر نیز، با وجود نقشهای محبوب، بهعنوان یک بازیگر «درجه یک» تثبیت نشده؛ نه بهخاطر ضعف، بلکه به این دلیل که تمرکز حرفهایاش هیچگاه بر مسیر بازیگری یا کارگردانی سینمای نخبهگرا قرار نداشته است. دنیای جوان، جهان دیگری است: جهان قالبهای تازه، فرمتهای جذاب و تجربههایی که در مرز میان سرگرمی عامهپسند و ایدههای خلاقانه حرکت میکند.
همین خلاقیت درونی، اما، نقطه قوت اصلی کارنامه جوان است. چه در «مسافران» که در زمان خود توانست قالب یک کمدی ایرانی را ارتقا ببخشد و چه در «خندوانه» که به روشنی نشان داد او قدرت حیرتانگیزی در تشخیص ایدههای اثرگذار دارد. بخشهایی مانند مسابقات «استندآپ کمدی» یا «خندانندهشو» نهتنها جریانساز شدند، بلکه خود به محلی برای کشف استعدادها و تعریف استانداردهای تازه در سرگرمی تلویزیونی مبدل شدند. این توانایی ویژه در «انتخاب ایدهای که جواب میدهد»، کلید شناخت جهان رامبد جوان است.
همین خصیصه محوری در «کارناوال» هم به بار نشست. جوان با اتکا به تجربهاش در عرصه سرگرمی، ساختار این رئالیتیشوی بزرگ را حول محور اجرا، رقابت، نمایش و خلق لحظههای پرهیجان طراحی کرد؛ ترکیبی که در شبکه خانگی، با ذائقه متنوع مخاطبانش، میتوانست یا موفقیتی چشمگیر بسازد یا شکستی کامل را متحمل شود. اما «کارناوال» در نهایت نشان داد که انرژی و شناخت جوان از سازوکار جذب مخاطب همچنان کارآمد است.
ایده محوری «کارناوال» بر پایه خلق یک میدان رقابتی برای هنرمندان و نمایش تواناییهای آنان در قالب اجرایی زنده و مبتنی بر هیجان شکل گرفته بود؛ ایدهای که اگرچه ریشه در تجربههای جهانی داشت، اما در نسخه ایرانیاش با ابتکار و شناخت درست از سلیقه مخاطب، به خوبی بومیسازی شد. طراحی بخشهای مختلف مسابقه، چیدمان روایی برنامه و توجه به جزئیات اجرایی، سبب شد فصل نخست این پروژه بتواند رضایت چشمگیر مخاطبان را جلب کند و جای خود را بهعنوان یکی از مهمترین تلاشهای شبکه نمایش خانگی در حوزه رئالیتیشو تثبیت نماید.
رامبد جوان، در مجموع، بیش از آنکه در قامت یک کارگردان سینمایی با زاویه دید هنری تعریف شود، در نقش یک خلاق جریانساز شناخته میشود؛ کسی که بلد است چگونه یک ایده را تبدیل به تجربهای فراگیر کند. این ویژگی کمیاب، یعنی ترکیب انرژی، هوشمندی رسانهای و شناخت دقیق ذائقه مخاطب، همان چیزی است که او را طی سالها به یکی از چهرههای مؤثر عرصه سرگرمی در ایران بدل کرده و «کارناوال» فقط تازهترین مصداق آن است.
هشدار بزرگ: حفاظت از سلامت رقابت
«کارناوال» با حالتی از «مردممحوری» که در آن رأی، تحلیل و استدلال تماشاگران پایه و ستون اصلی سازوکار رقابت محسوب میشد، به موفقیت ویژهای دست پیدا کرد؛ اما همین ساختار حساس، در میانههای راه، با رفتار امیرحسین رستمی دچار چالش شد؛ چالشی که نشان داد چگونه یک عملکرد نامتعارف میتواند رقابتی متکی بر اراده و استدلال جمعی را در معرض اختلال قرار دهد. حضور رستمی در کارناوال، بهعنوان بازیگری که سالها در دهها سریال و چند فیلم سینمایی حضور داشته و هرگز در شمار بازیگران ممتاز یا جریانساز قرار نگرفته، فرصتی فراهم کرد تا خود را نه در قالب یک رقابت هنری، بلکه در هیأت چهرهای «مظلوم و منتقد» معرفی کند و با استفاده از احساسات عمومی، نتیجه رقابتی مبتنی بر کیفیت آثار هنری را مخدوش سازد.
آغاز ماجرا از همان نخستین حضور او در برابر روزبه حصاری رقم خورد؛ جایی که رستمی در رأیگیری اولیه با اختلاف، از رقیب خود عقب افتاد، اما پس از آنکه یکی از تماشاگران حاضر، از سخنان گذشته او درباره وقایع دوران کرونا تمجید کرد، ناگهان فضا تغییر کرد. رستمی به سرعت دریافت که میدان رقابت هنری را میتوان با افزودن چاشنی گلایه، بغض و یادآوری مظلومیتهای ادعایی، از محور اصلیاش منحرف کرد. آنچه از این لحظه پیش روی چشم مخاطبان قرار گرفت، نه دفاع هنری از یک اجرای عروسکی نه چندان چشمگیر، بلکه صحنهای مملو از بغضهای پیدرپی، کنایهها و کشاندن موضوع به حاشیههایی بود که نسبتی با اصل رقابت نداشتند.
در دو دفاعیه طولانی، رستمی کوشید اینگونه القا کند که در مسیر حرفهایاش نادیده گرفته شده و بهرغم تلاشها و نقدهای اجتماعیاش، حق او ادا نشده است. اما این رویکرد، چیزی بیش از تلاش برای پنهان کردن ضعف اجرای هنری نبود؛ تلاشی برای آنکه قضاوت بر اساس کیفیت اثر، جای خود را به رأی بر پایه احساسات بدهد. فضای سالن نیز، ناخودآگاه، تحت تأثیر همین بازی احساسی قرار گرفت و در نهایت، برخلاف نتیجه اولیه، رستمی برنده معرفی شد؛ نه با اثر هنریاش، بلکه به مدد فضاسازی عاطفی.
رفتار او در مرحله بعد تشدید شد؛ هنگامی که در مواجهه با یکی از تماشاگران منتقد، از عوامل برنامه خواست میکروفن او را قطع کنند. این حرکت نهتنها با روح گفتوگومداری برنامه در تضاد بود، بلکه معنایی روشن داشت: او نه در پی شنیدن نقد، بلکه در پی کنترل فضا بود. واکنش فوری رامبد جوان (با آن تذکر صریح که «چرا فکر میکنی هرکس با تو مخالف است از طرف ماست؟») نشان میداد که او به خوبی میداند که سلامت رقابت تنها با حفظ توازن میان شرکتکننده و مردم برقرار میماند.
با این همه، فشار فضای احساسی همچنان اثرگذار بود و رستمی بار دیگر صعود کرد. پخش نشدن اجرای بعدی او (به دلیل مسائل فنی و محتوایی) هم بهانهای تازه به دستش داد تا بار دیگر نقش «قربانی» را ایفا کند و از ایجاد موجی جدید در افکار عمومی بهره ببرد. این دوگانهسازی، همان نقطهای بود که رقابت را از مسیر طبیعی خارج کرد و نشان داد که چگونه میتوان ساحت هنر را به میدان نزاعهای شخصی و احساسی کشاند.
در مقابل چنین رفتارهایی، نمونههای حرفهایتری نیز در برنامه دیده شد. هنرمندانی مانند وحید آقاپور با فروتنی نقدها را شنیدند، از خطاهایشان گفتند و حتی پس از حذف، بیحاشیه صحنه را ترک کردند. این تضاد رفتاری، خود به خوبی نشان میدهد که «کارناوال» چگونه میتواند محکی برای سنجش منش هنری افراد باشد؛ اینکه چه کسی حقیقتا اهل رقابت سالم است و چه کسی ترجیح میدهد با ابزار احساسات خود را پیروز نشان دهد.
اکنون، مهمترین نکته برای رامبد جوان این است که اجازه ندهد چنین رفتارهایی، ساختار رقابتی برنامهاش در فصلهای بعدی را از مسیر اصلی خارج کند. برنامهای که بر پایه رأی، تحلیل و استدلال مردم بنا شده، اگر با جنجالهای احساسی و خودنماییهای فردی مخدوش شود، هویت واقعیاش را از دست خواهد داد. پاسداشت سلامت این فضا، بیش از هر چیز به صلابت میزبان بستگی دارد؛ به توان او برای جلوگیری از آنکه افراد، صحنه رقابت را به میدان نمایش شخصی بدل کنند و به دنبال آن باشند که برای خودشان اعتباری ساختگی دستوپا کنند.
رامبد جوان، در فصل دوم «کارناوال» احتمالا باز هم با آزمونی جدی و مشابه روبهرو خواهد شد: آزمون حفظ روح رقابت در فضایی بدون سوگیریهای خارج از متن؛ آزمونی که اگر به درستی از آن عبور کند، نهتنها برنامهاش، بلکه رابطه میان هنر و مردم نیز از آن منتفع خواهد شد.















