سایه غزه بر یوروویژن
پس از آنکه مجمع عمومی اتحادیه پخش اروپا (EBU) نهادی که مسابقات بین المللی سالانه یوروویژن را سازماندهی میکند خبر از حضور رژیم صهیونیستی در این رقابتها داد، برخی از کشورهای اروپایی با تحریم این رقابتها، اعلام کردند که در یوروویژن ۲۰۲۶ شرکت نخواهد کرد. برهمین اساس شبکه تلویزیونی RTVE اسپانیا اعلام کرد که در صورت شرکت رژیم اسرائیل در مسابقات ۲۰۲۶، از این مسابقات کنارهگیری خواهد کرد. همچنین شبکه تلویزیونی RTÉ ایرلند هم اعلام کرد که احساس میکند با توجه به بحران انسانی در غزه که همچنان جان بسیاری از غیرنظامیان را در معرض خطر قرار میدهد، مشارکتش در این مسابقات همچنان نامعقول است. هلند و اسلوونی و ایسلند نیز در اعتراض به حضور رژیم صهیونیستی، مسابقه موسیقی یوروویژن ۲۰۲۶ را تحریم کردند. اما در ادامه موج تحریمها، تصمیم اخیر «نیمو» خواننده سوئیسی و برنده مسابقه یوروویژن ۲۰۲۴، مبنی بر بازگرداندن جایزه خود به اتحادیه اروپایی رادیو و تلویزیون، رویدادی است که فراتر از یک اتفاق هنری، بهعنوان یک حرکت اخلاقی و فرهنگی در سطح بینالمللی مطرح شده. او در پیامی شفاف، اعلام کرد در شرایطی که بحران انسانی در خاورمیانه نگرانی جهانیان را برانگیخته، احساس میکند که نگه داشتن این جایزه با ارزشهای فردی و اخلاقیاش همخوانی ندارد. این تصمیم به ظاهر ساده و فردی، در واقع نشانهای از تغییر رویکرد هنرمندان نسبت به نقش اجتماعی خویش است؛ تغییری که هنر را از پوسته سرگرمی محض به جایگاه یک ابزار مؤثر برای بیان اعتراض و دفاع از شأن انسانی ارتقا میدهد. علاوه بر این، تکرار سلسلهوار واکنشهای هنرمندان به رواج ظلم و جنایت در سطح جهان توسط سیاستمداران، حاکی از این امر است که پیمانه جنایات خودکامهها پر شده و هنرمندان، در خط مقدم واکنش به فجایع انسانی دنیا، دیگر تاب تحمل و بیتفاوت ماندن نسبت به فجایع جهانی را ندارند.
فراتر از یک جایزه: نماد مسئولیت اخلاقی
بازگرداندن یک جایزه هنری معمولا اتفاقی حاشیهای تلقی میشود، اما در این مورد، اهمیت نمادین این اقدام از خود جایزه پیشی گرفته است. نیمو با کنار گذاشتن افتخاری که میتوانست تا سالها برایش بهعنوان یادگار موفقیت حرفهای باقی بماند، در عمل نشان داد که وجدان فردی گاهی از دستاوردهای هنری مهمتر است. در شرایطی که بخش بزرگی از جامعه جهانی نسبت به تلفات انسانی و پیامدهای جنگ دچار حساسیت و نگرانی عمیق شده، چنین حرکتهایی بهنوعی نشان میدهند که هنر نمیتواند نسبت به درد انسانها بیطرف بماند.
از سوی دیگر، این تصمیم این پرسش بنیادین را دوباره مطرح میکند: مسئولیت هنرمند در جهان امروز چیست؟ آیا هنرمند صرفا تولیدکننده اثر هنری است یا بخشی از صداهای مهمی که باید در بزنگاههای تاریخی از ارزشهای انسانی دفاع کنند؟ اقدام نیمو پاسخی است روشن به این پرسش؛ او میگوید زمانی که اصول اخلاقی آسیب میبینند، صِرف تماشاگر بودن کافی نیست و بر هنرمند فرض است که در برابر فجایع انسانی
موضع بگیرد.
صدای وجدان در عصر بحرانها
در دهههای اخیر، نقش هنرمندان در شکلدهی به افکار عمومی جهانی بیش از گذشته پررنگ شده است. با گسترش شبکههای اجتماعی و سرعت گردش اطلاعات، هنرمندان بهطور مستقیم و بیواسطه با میلیونها مخاطب ارتباط دارند و هر موضعگیری آنها میتواند موج گستردهای از گفتوگو، پرسش و تحلیل ایجاد کند. بسیاری از هنرمندان برجسته از نقاط مختلف جهان - از سینما و موسیقی گرفته تا ادبیات و هنرهای تجسمی - در مواجهه با بحرانهای انسانی اخیر، بالاخص آنچه در غزه رخ داده، با انتشار بیانیهها، برگزاری کمپینها یا حتی کنارهگیری از پروژهها نشان دادهاند که نمیخواهند تنها نقش نظارهگر داشته باشند. خروج هنرمندان از انفعال به فعال بودن را میتوان نشانهای امیدبخش از وجدان بیدار جهانی
تلقی کرد.
ریشه این واکنشها را باید در ماهیت هنر جستوجو کرد. هنر، برخلاف سیاست رسمی یا گزارشهای خشک رسانهای، ابزاری عاطفی و ارتباطی است که میتواند رنج انسانها را ملموستر و قابل درکتر کند و لایههای اخلاقی تصمیمات سیاسی را به مردم جهان مخابره نماید. به همین دلیل، موضعگیری یک هنرمند گاه تأثیری فراتر از مواضع محافظهکارانه سیاستمداران چندین کشور دارد، زیرا دریافت مخاطب از پیام هنری غالبا بیشتر با احساس و وجدان درگیر میشود. اقدام نیمو نیز در امتداد همین موج جهانی است؛ موجی که میخواهد نشان دهد در عصر بحرانهای انسانی، سکوت نهتنها موضع نیست، بلکه نوعی چشمپوشی از مسئولیت اخلاقی تلقی میشود.
آزمون افکار عمومی
یکی از ویژگیهای بارز جهان کنونی افزایش حساسیت عمومی نسبت به مسائل انسانی است. تلفات غیرنظامیان، آوارگی گسترده، تخریب زیرساختهای حیاتی و فشارهای روانی و اجتماعی ناشی از جنگ، اکنون به سرعت در سطح جهانی دیده و تحلیل میشوند. مردم، حتی در کشورهای دور از میدان جنگ و بحران نیز خود را نسبت به سرنوشت انسانهای گرفتار در جنگ و آتشافروزی مشتی جنگافروز دیوانه، بیتفاوت نمیدانند. به همین دلیل، افکار عمومی جهانی از نهادهای هنری، ورزشی و فرهنگی انتظار دارد که تصمیمهایشان در هماهنگی با اصول انسانی باشد و نه صرفا رفتارهایی پیشبینیپذیر و منطبق با قواعد سازمانی و مناسبات رایج بین نهادهای قدرت و چهرههای مشهور.
در چنین بستری، اقدام نیمو تنها یک اعتراض فردی نیست؛ بلکه نوعی همصدایی با دغدغههای جهانی محسوب میشود. او همان احساسی را بیان کرده که میلیونها نفر در سراسر جهان تجربه میکنند: اینکه هنر و فرهنگ باید از اصول انسانی حمایت کنند. به عبارت دیگر، حرکت او انعکاس فشار افکار عمومی بر نهادهای فرهنگی را تشدید میکند تا آنها نیز نسبت به پیامدهای انسانی تصمیمات خود حساستر باشند و در قالبهایی که در آنها تخصص دارند، بازنمایانده احساسات انسانی باشند؛ یعنی همان چیزی که قالب مفهوم «حقوق بشر» لقلقه زبان سیاستمدارانی شده که مطلقا دغدغه بشر و حقوقش را ندارند.
پشتصحنه فرهنگی یک تصمیم جسورانه
از منظر فرهنگی، اقدام نیمو نقطهای قابل تحلیل بهشمار میرود. این رفتار جسورانه، از یک سو یادآور این نکته است که نهادهای هنری بینالمللی نمیتوانند خود را از تأثیر فضای سیاسی و اجتماعی پیرامونشان برکنار بدانند و با محافظهکاری و عافیتطلبی، نسبت به آنچه در جهان رخ میدهد، بیتفاوت باقی بمانند. تصمیمهایی که به ظاهر ماهیتی صرفا اداری یا عملیاتی دارند، گاهی پیامهای سیاسی و اخلاقی بسیار گستردهای در خود نهفته دارند. از سوی دیگر، این حرکت نشان میدهد که هنرمندان میتوانند در برابر این نهادها نقش اصلاحگر داشته باشند و با تصمیماتی شخصی، اما قدرتمند، افکار عمومی را به سمت پاسخ دادن و مطالبهگری به سوالهای مهمی هدایت کنند که طرح آنها چندان به مذاق رهبران جهان خوش نمیآید.
این موضوع همچنین بیانگر این حقیقت است که جوایز و افتخارات هنری، هرچقدر هم معتبر باشند، تنها زمانی ارزش واقعی پیدا میکنند که با ارزشهای اخلاقی سازگار باشند. نیمو با برگرداندن جایزهاش چنین پیامی را به صورت صریح منتقل کرد: ارزش هنری بدون همسویی با ارزش انسانی، تهی و ناقص است. این پیام، چه از سوی نهادهای فرهنگی پذیرفته شود و چه زیر استبداد رسانهای و دستگاههای عریض و طویل دستکاری افکار عمومی کمبازخورد باقی بماند، باز هم گفتوگویی جهانی درباره مسئولیتهای اخلاقی برگزارکنندگان رویدادهای فرهنگی ایجاد کرده است.
هنر برای انسان
اقدام اخیر خواننده سوئیسی، نمونهای است از آنچه هنر میتواند در بزنگاههای حساس تاریخی انجام دهد. ممکن است این تصمیم به تنهایی تغییری فوری در ساختار رویدادهای بینالمللی ایجاد نکند و فایده محسوسی برای مردم مظلوم غزه به دنبال نداشته باشد، اما در عرصه فرهنگ و اخلاق، بار معنایی تعیینکنندهای دارد. این حرکت نشان میدهد که هنرمندان همچنان میتوانند صدای وجدان بیدار جوامع باشند و در برابر رنج انسانها، نقش هشداردهنده و حساسیتآفرین ایفا کنند.
در جهانی که سرعت تحولات و تراکم بحرانها گاه انسانها را دچار بیحسی و احساس تکافتادگی میکند، چنین کنشهایی دوباره یادآوری میکنند که ارزشهای انسانی نباید پشت موجهای خبری بزرگ گم شوند. هنر، زمانی که در کنار عدالتخواهی و همدلی انسانی قرار میگیرد، میتواند پیامهایی را منتقل کند که مرزهای جغرافیایی و سیاسی را درمینوردند و در نهایت، هدف اصلیاش را محقق میکند: پاسداشت انسان، فارغ از هرگونه مرز، نژاد، مذهب و دستهبندیهای تفرقهافکنانه.















