بازاندیشی نسبت اسلام تجدد و سیاستگذاری فرهنگی در ایران
بازاندیشی نسبت اسلام
تجدد و سیاستگذاری فرهنگی در ایران معاصر
مسأله نسبت اسلام و تجدد، بیش از یک قرن است که در کانون مناقشات فکری و فرهنگی ایران قرار دارد؛ مناقشهای که از دوره مشروطه آغاز شد و با فراز و فرودهای تاریخی، تا امروز نیز در ساحت فرهنگ، سیاست و حکمرانی امتداد یافته است. کتاب «مسألهشناسی فرهنگی به روایت جریان مجدد» نوشته فرشاد مهدیپور را میتوان تلاشی روشمند برای بازخوانی این مسأله دیرپا دانست؛ تلاشی که میکوشد با عبور از دوگانهسازیهای رایج، تصویری دقیقتر و تحلیلیتر از مواجهه جامعه ایرانی با امر جدید ارائه دهد. در نشست رونمایی و بررسی این کتاب که عصر دوشنبه ۲۴ آذرماه در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، بر این گزاره محوری تأکید شد که «اسلام تقابلی با تجدد ندارد.» تأکیدی که نه در مقام نفی یا پذیرش کلی تجدد، بلکه در چارچوب یک صورتبندی تاریخی، گفتمانی و سیاستگذارانه مطرح شد و کوشید نشان دهد مسأله اصلی جامعه مسلمان، بیش و پیش از آنکه نزاعی میان سنت و تجدد باشد، ناظر به نسبت اسلام و سکولاریسم است.
فرشاد مهدیپور، نویسنده کتاب، در ابتدای این نشست با اشاره به دغدغه شکلگیری این اثر، اظهارکرد که پرسش از امکان تبیین یک رویکرد بومی به فرهنگ و رسانه، از دوران کارشناسی ذهن او را درگیر کرده است. به گفته مهدیپور، بررسی جریانهای فرهنگی کشور در طول سالهای تحصیل و پژوهش، به تدریج او را به این جمعبندی رسانده است که فهم تحولات فرهنگی ایران، بدون شناسایی جریانهای فکری اثرگذار و منطق درونی آنها، ممکن نیست. بر همین اساس، کتاب حاضر با رویکردی تحلیلی، جریانی را واکاوی میکند که در نهایت به شکلگیری انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی انجامیده است.
مهدیپور با تأکید بر اینکه این کتاب واجد مبنای سیاستگذاری فرهنگی است، افزود: «تلاش کردهام صورتبندی گفتمانی از روند بنانهادن عصر جدید در ایران ارائه دهم؛ روندی که از مشروطه آغاز شد و نیازمند ایدهپردازی و نظریهسازی است.» او همچنین با اشاره به زمان نگارش کتاب - که به سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ بازمیگردد - تصریح کرد اگرچه انتشار اثر با تأخیر صورت گرفته، اما مسألهپردازیهای آن ناظر به شرایط زمانه خود است و میتواند همچنان در تحلیل وضعیت فرهنگی کشور راهگشا باشد.
نویسنده کتاب «مسألهشناسی فرهنگی به روایت جریان مجدد» با اشاره به تکثر روزافزون امر فرهنگی، تأکید کرد که فرهنگ را نمیتوان پدیدهای یکخطی و ایستا تلقی کرد. به گفته او، هرچه جامعه ایرانی پیشتر آمده، لایههای فرهنگی متنوعتری شکل گرفته و همین امر، ضرورت بازنگری مستمر در مطالعات و سیاستگذاریهای فرهنگی را دوچندان کرده است.
در ادامه نشست، حجتالاسلام علی ذوعلم، مسئول دبیرخانه بیانیه گام دوم انقلاب، با نقد دوگانه رایج «سنت و تجدد»، این دوگانه را تصنعی و گمراهکننده دانست و تصریح کرد که مسأله واقعی مسلمانان، نسبت اسلام با سکولاریسم است. او با اشاره به بیانات امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و اندیشههای شهید مطهری، گفت: «اسلام نهتنها تقابلی با عناصر تجدد ندارد، بلکه در مواردی امکان تعامل و اقتباس از آنها را نیز فراهم میکند.
ذوعلم با پرداختن به مفهوم «جریان مجدد» در کتاب مهدیپور، این جریان را جریانی طیفی و پویا توصیف کرد که نه متصلب است و نه ایستا. به گفته او، جریان مجدد در طول زمان رشد کرده، خود را روشنتر تعریف کرده و مفاهیم تازهای به منظومه فکری خود افزوده است. او بازگشت به قرآن، توجه به مفهوم «پیشرفت» و حساسیت نسبت به معنای این پیشرفت را از مؤلفههای اساسی این جریان دانست و تأکید کرد که «بیانیه گام دوم انقلاب» بیان روشن و معاصر نسبت این جریان با مسائل امروز جامعه ایران است. به باور ذوعلم، مدیران، تصمیمگیران و اصحاب فرهنگ و هنر از مخاطبان اصلی این کتاب بهشمار میآیند.
حجتالاسلام حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در سخنانی، این کتاب را فراتر از یک مطالعه توصیفی درباره هویت فرهنگی دانست و آن را نوعی کنشگری فکری ارزیابی کرد که با واقعیت اجتماعی پیوند دارد و میتواند افقگشا باشد. او با اشاره به اهمیت «زمانآگاهی» پس از مشروطه، گفت غفلت از هویت فرهنگی و تاریخی، در چندین سده گذشته به تدریج نهادینه شده و موجب شده است حیات فرهنگی جامعه ایرانی به عادت تبدیل شود؛ عادتی که کمتر مورد بازاندیشی قرار گرفته است.
پارسانیا با تأکید بر ضرورت بازاندیشی در زیست فرهنگی، افزود: متدینان ما با دیانت خود زندگی کردهاند، اما ظرفیتهای فرهنگی این زیست کمتر دیده و تحلیل شده است. به گفته او، در شرایط فعلی، چنین سطحی از مطالعات فرهنگی برای فهم وضعیت موجود و ترسیم افقهای آینده، ضرورتی انکارناپذیر است و کتاب مهدیپور از این حیث، معنابخش اهمیت فرهنگ و واجد بینشی هویتی برای مخاطب است.
در مجموع، «مسألهشناسی فرهنگی به روایت جریان مجدد» را میتوان اثری دانست که میکوشد با فاصله گرفتن از سادهسازیهای رایج و قطبیسازیهای فکری، تصویری دقیقتر از تجربه ایرانی مواجهه با تجدد ارائه دهد؛ تجربهای که همچنان در کانون سیاستگذاری فرهنگی، منازعات نظری و تصمیمسازیهای کلان کشور قرار دارد و بازخوانی آن، شرط لازم فهم اکنون و آینده جامعه ایرانی است.















