استاد صدرالدین زاهد، بازیگر، مترجم و کارگردان تئاتر ایرانی است. او در دهه50 هجریشمسی کار خود را با عنوان بازیگر از کارگاه نمایش شروع کرد و تجربه حضور در نمایش «اورگاست»، اثری از کارگردان بزرگ انگلیسی، «پیتر بروک» را نیز دارد؛ نمایشی که در سال1351 اجرا شد.
با وقوع انقلاب اسلامی روند هنر و نمایش در کشور ما تغییرات اساسی یافت که از یکی از این تغییرات تعطیل شدن کارگاه نمایش بود. پس از این اتفاق، زاهد به فرانسه سفر کرد. در فرانسه او در دانشگاه سوربن تحصیل کرد، یک گروه تئاتر فرانسوی را نیز تشکیل داد و کارهای هنریاش درزمینه تئاتر را به زبان فرانسه ادامه داد. او همچنین در زمینه تئاتر فارسی فعالیت دارد و در نمایش «زهره و منوچهر» به کارگردانی شاهرخ مشکینقلم اقتباسشده از اثر ایرجمیرزا بازی کرده است. زاهد به کارهای صادق هدایت علاقهمند بود و برخی از آثار او را هم به روی صحنه آورده است. صدرالدین زاهد در تئاتر «تراستوره» با نمایش «برصیصا، اسطوره بزرگ» در سال۱۹۸۱ در رم به صحنه رفت. سپس سال۱۹۸۳ در تئاتر شهر پاریس نمایش «مارگریت و استاد» را به کارگردانی آندره شربان بازی کرد و با کارگردانی سه نمایش کوتاه از مارک کولمار، هلن کونتی و استاماتیس گارگالینوس به صحنه تئاتر «اوورت، ژاردن دی وِر» ۱۹۸۶ راه یافت. در همان سال برای «مرکز تجربیات تئاتری» رم، نمایش «داستانهای کوتاه ایرانی» را کارگردانی و بازی کرد. آخرین کار نمایشی او ترجمه نمایشنامه «افسانه ببر» از
«داریو فو»، نمایشنامهنویس ایتالیایی و کارگردانی و اجرای آن در شهرهای مختلف اروپا و همچنین در ایران در حالحاضر اجراست.
داریو فو، نمایشنامهنویس ایتالیایی
«داریو فو» از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایتالیا بود که علاوهبر نویسندگی، به کارگردانی تئاتر، طراحی صحنه و لباس، بازیگری و آهنگسازی، سرایش ترانه، نقاشی و فعالیت سیاسی چپ نیز میپرداخت. او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال۱۹۹۷ بود. وی اغلب طراح صحنه، لباس، آهنگساز و بازیگر نمایشهای خودش بود. این نمایشها، همگی واکنشهایی به رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایتالیای معاصر هستند. فو در بازیگری از ژاک لکوک (مدرس فرانسوی بازیگری و خلاقیت)، در کارگردانی از استره لر (کارگردان ایتالیایی)، در اندیشه از آنتونیو گرامشی (متفکر فلسفه سیاسی) و بیشتر از همه از کمدی هنرمندان الهام گرفته است. او نویسندهای است که در سپتامبر2016 دولت ترکیه اجرای آثارش را به همراه ویلیام شکسپیر و آنتوان چخوف ممنوع اعلام کرد. داریو فو در پاسخ به این حرکت گفت: «اگر ثابت شود کل بحران ترکیه تاثیر من بوده، بهخصوص که من تنها نویسنده زنده در میان این غولها هستم، این را نوبل دومی برای خود میدانم.» اواسط دهه1980 دولت آمریکا از دادن روادید به او و همسرش برای اجرای آثارشان خودداری میکرد و کلیساهای ایتالیا به جایزه نوبل او در سال1997 اعتراض داشتند. از مهمترین آثار او میتوان به نمایشنامه «مرگ تصادفی یک آنارشیست» و «این زن عرب حرف نمیزند» اشاره کرد. این نویسنده در اکتبر سال2016 در 90سالگی در ایتالیا درگذشت.
نمایش «افسانه ببر»
در خلاصه این نمایش آمده است: «این نمایش تکنفره که اثری درباره رابطه انسان و طبیعت است به ارتباط یک سرباز زخمی چینی و یک ببر میپردازد که در این رابطه هر دو آنها به یکدیگر کمک میکنند.
یک سرباز چینی با شرکت در راهپیمایی بزرگ چین از منچوری حرکت میکند، اما در میانه راه در درگیری با سربازان دشمن زخمی شده و از ادامه مسیر بازمیماند و از دوستان خود جدا میشود. او درگیر سیلاب عظیمی شده و بهسختی میتواند جان خود را نجات دهد. به امید نجات به غاری پناه میبرد اما آنجا با ببری روبهرو میشود و...»
همان طورکه در خلاصه نمایش نوشته شده سرباز با سختی خود را به غاری میرساند تا در آنجا پناه بگیرد و روایت اصلی تازه شروع میشود. این غار محل زندگی مادهببری به همراه تولهاش است و اتفاقاتی که برای این سرباز میافتد یکی از جذابترین برخوردهای یک انسان و حیوان در داستانها و افسانههاست.
درباره نمایش
شاید مواجهه یک انسان و یک ببر روی صحنه تئاتر برای بسیاری از مخاطبان این علامت سوال را به وجود بیاورد که چگونه؟! چگونه میشود یک ببر را به روی صحنه نشان داد؟ چگونه میشود رابطه یک انسان و ببر را روی صحنه زنده تئاتر به نمایش گذاشت؟ اولین پیشبینی مخاطب پیش از دیدن نمایش ممکن است این باشد که احتمالا از انسانی دیگر در لباس ببر یا از عروسک استفاده خواهد شد اما صدرالدین زاهد نشان میدهد که میتوان واقعیترین ببر را آفرید بیآنکه نیاز به حضور فیزیکیاش روی صحنه باشد و اینجاست که قدرت تصویرسازی و تخیل مخاطب خودش را نشان میدهد؛ قدرتی که هنرمند میتواند با توصیفات خود آن را به نمایش بگذارد.
او صحنه نسبتا خالی تئاتر را به جنگلی شبیهسازی میکند که در آن مادهببری به همراه توله خود در غار زندگی میکند و سربازی تنها و زخمخورده خود را اسیر این شرایط میبیند. تصویری ترسناک که درنهایت شیرین و دوستداشتنی میشود، تا حدی که مخاطب نیز دوست دارد مانند اهالی روستایی که باز هم نمیبیندشان، ببر و تولهاش را نگه دارد. ببری که رفتهرفته به خانوادهای برای سرباز تبدیل میشود. نمایش «افسانه ببر» برای مخاطبان یک کلاس درس است. یک نمایش تمام و کمال که تنها بازیگر آن بهخوبی میتواند 90دقیقه مخاطب را محو بازی خود کند. این نمایش کلاس بیان، بدن، تخیل و خلاقیت است. انرژی این هنرمند 75ساله روی صحنه تئاتر مخاطب را به شگفتی میآورد و ارتباط درستی که او با مخاطب در لحظه مناسب میگیرد باعث جذب شدن بیشتر او به نمایش میشود. «افسانه ببر» نمایشی است از قدرت، خلاقیت، بدنی پرانرژی، بیانی عالی، تصویرسازی درست، ترکیب درست عناصر تئاتری و همه آن چیزی که یک نمایش برای بهتر بودن نیاز دارد.
این نمایش تکنفره که اثری درباره رابطه انسان و طبیعت است به ارتباط یک سرباز زخمی چینی و یک ببر میپردازد