نمایش «گردن» از بیستوپنجم خرداد در تالار اصلی سالن مولوی به روی صحنه رفته و تا هفدهم تیرماه هر روز ساعت18 روی صحنه خواهد بود. در این نمایش به نویسندگی و کارگردانی آرمین حمدیپور، شراره منصورآبادی، محمد مطهریپور، پوریا احمدی، رعنا شبانکاره و شاداب مهدییار بازی میکنند. «گردن» بهترین تئاتر به انتخاب منتقدان و مخاطبان اولین جشنواره تئاتر هامون نیز بوده است.
داستان این نمایش در یک مهدکودک رخ میدهد. کبودی گردن آوا که ظاهرا ازسوی پسربچهای به اسم امیرعلی ایجاد شده، نقطه شروع داستان است که به نظر میرسد اتفاقی قطعی است اما داستان اصلی، در لایههای زیرین آن و در پسزمینه فرایند زندگی تکتک شخصیتهای آن یعنی والدین بچهها و مربی مهد نهفته است. روایتهای مستقلی که همه به یک حادثه ختم میشوند و آن هم کبودی گردن آواست. رفتهرفته با به تصویر کشیده شدن واقعیتها و شواهدی دیگر، علت این واقعه قطعی مبهمتر و عامل آن در نظر مخاطب تغییر میکند. «گردن» روایت خشونت میان دو کودک نیست، روایت بسیاری از مسائل و تضادهای خانوادگی میان زن و شوهر، والدین و فرزندان، خشونت خانگی، تضاد میان شهروندان یک جامعه، برخی مسائل اخلاقی مانند بهوجودآمدن گرایشهای جدید، تاثیر آن بر خانواده و... است.
به گفته فاطمه درخشان، نمایش «گردن» راوی سرخوردگیها و ناکامیهای اجتماعی، روانی و جنسی شخصیتهای داستان از دوران کودکی است که برآیند آن در جلسه گفتوگویی ظاهرا متمدنانه میان والدین کودکان و در خلال دیالوگهای ردوبدل شده و کنشها و واکنشهای شخصیتها متبلور میشود. تضاد میان والدین، فرزندان و ضعف در سیستم تربیتی آنها بهدلیل ناکامیها و تجربیات تلخ دوران کودکی والدین از گذشته تا به امروز در این نمایش تصویر میشود. تکتک دیالوگها و حتی مونولوگها دارای بار معنایی هستند و نشاندهنده تنشها، چالشها و نقاط ضعف و فروپاشی شخصیتها هستند که در طول زندگی خود تجربه کردهاند.
مواجههای حسی، انرژیبخش و بدیع
«اینجا همه میترسند از مردن، میترسند از تمام شدن، باید راه نجاتی وجود داشته باشد...
تعدادی از شخصیتهای مارتین مکدونا به اقامتگاهی اسرارآمیز دعوت شدهاند تا مهمترین دارایی جهان را پیدا کنند؛ نجاتدهندهای که در یکی از اتاقها مخفی شده است.»
این خلاصهای از داستان نمایش «اتاق شماره سه» به نویسندگی و کارگردانی سعید عسگریان است که از بیستوششم خرداد تا هفدهم تیر هر روز ساعت 19:45 در سال اصلی تالار مولوی روی صحنه است. در این نمایش سهند برادران، آیدا آقاخانی، شیده غفاریان و... بازی میکنند.
ناصر آقاخانی درباره این نمایش چنین نوشته است: «نمایش «اتاق شماره سه» تلفیقی از آثار مارتین مکدونا را تا حد قابلقبولی باتوجه به امکانات موجود به صحنه آورده است. نویسنده همانند مکدونا زبان و هویت انسان را، در قالبی واقعگرا و انضمامی بازآفرینی کرده، واقعیت را به سبب یافتههای فلسفی قرن بیستم امری متصل به ذهنهای جداافتاده دیده و در شخصیتهای درخودفرورفته و بیمارگونه به چالش کشیده است. همچنین تصویری کلی از جهان میسازد، از سنتی التقاطی و بیاصالت. او در تراژیکترین یا تلخترین لحظات حسی، دست از ایجاد موقعیتهای کمیک یا بازیهای زبانی پر از پرخاش و خندهآور دست برنداشته است. نویسنده تناقضات یک انسان را در وجوه مختلف ذهنی و زیستیاش نشان میدهد و تناقضهایی را که بین افراد وجود دارد نیز برجسته کرده است. اما آنچه در آثار مکدونا موجب خنده میشود در اصل خشونتی آزاردهنده، کلامی پرخاشگر و رنجی گران است. به همین علت خنده در مجموعهای از رخدادها و کنشهای دشوار و گاه هراسناک بر لب مینشیند.
مشخص است که تحریک مخاطب هدف اصلی نویسنده بوده و مساله سرگرمکردن یا تاثیر صرف نیست. او مخاطب را با مواجههای پررنگتر روبهرو میکند؛ مواجههای که حسی، انرژیبخش و بدیع است. بازیگران نیز در این نمایش با بازی خوب خود جان کلام را بیان کردند.»
داستان یک خلبان نیروی هوایی ارتش
«ماجرای فریدون» به نویسندگی اروین گالستیان و کارگردانی محمدرضا زمانی از روز یکشنبه 22خردادماه اجراهای خود را در سالن کوچک تئاتر مولوی آغاز کرد و تا چهاردهم تیرماه هر روز ساعت19 روی صحنه خواهد بود. نمایش «ماجرای فریدون» به روایت یکی از شهدای ارتش در جنگ تحمیلی میپردازد و اروین گالستیان این نقش را بازی میکند.
این نمایش موفق شده است با همه نقاط مثبت و منفی خود همذاتپنداری بسیاری از مخاطبان را برانگیزد تاحدیکه یکی از آنها درباره این نمایش چنین میگوید: «شخصیت نمایش، یک خلبان ساختگی نیست. او «خلبان فرسیابی»ست، شخصیتى حقیقى که مصاحبههایش موجود است.
دیدن نقاط و احساسات پنهان این خلبان ازجمله ترس که از احساسات اولیه و بدیهى انسانى است (حتى از باتلاق، از جانوران مرداب و...) نهتنها جذاب، که دلیل همراه شدن مخاطب با نمایش است. همه ما خلبانها و رزمندههایى را میشناسیم که دستنیافتنىاند و بىگره و ضعف در صداوسیما خاطراتشان را بازگو میکنند. با توجه به دور باطلى که خلبان فرسیابى در آن افتاده، تنهایى این فرد بسیار زیاد غمانگیز است، همینطور بازگو کردن خاطرات براى خود و دوربین...»
یکی دیگر از مخاطبان نیز درباره این نمایش چنین نوشته است: «عموما نمایشهایی که در باب دفاعمقدس به روی صحنه میرود، تلاش اساسی بر آن است که از طریق تحرک و شلوغکاریهای بیش از اندازه، ضرباهنگ نمایش را بالا و بالا ببرند به این نیت که این بالارفتن بتواند مخاطب را تحریک کند یا احساساتش را به غلیان آورد؛ چیزی همیشه تکراری و منطقا بیفایده.
اما «ماجرای فریدون» در وهله نخست از این بازیها به دور است، قصد شلوغکاری و جنگ اعصاب را برای مخاطب ندارد. این موضوع نمایش را تاملپذیر کرده است. در وهله دوم ماده خام خوب نمایش است. داستان درباره مرگ یک خلبان نیروی هوایی ارتش است که ویژگیهای دارد که او را از خلبانان دیگر متمایز میکند. این عناصر و روایت خوب قصه، باعث میشود نمایش ساده، روان و بیتکلف باشد.»
تالار مولوی همیشه همراه است با تجربههایی نو. از خلاقانهترین آثار را میتوان در این تالار دید تا کسلکنندهترین نمایشها. از نمایشهایی که مخاطب را در بهت فرومیبرد تا نمایشهایی که مخاطب چیزی از آن متوجه نمیشود. تالار مولوی تماشاخانهای است که بیشک هر دوستدار تئاتری باید آن را نه یکبار که چندین بار تجربه کند، زیرا تجربه این نمایشها را برای مدتی معمولا طولانی همراه خود خواهد داشت.
تالار مولوی همیشه همراه است با تجربههایی نو. از خلاقانهترین آثار را میتوان در این تالار دید تا کسلکنندهترین نمایشها