حکایتی از ایستادگی
داستان درباره سانتیاگو، پیرمردی ساده و فقیری بوده که ۸۴روز است که هیچ ماهیای صید نکرده است. مانولین شاگرد اوست، پسری که به اجبار والدینش، مجبور به کارکردن در کنار ماهیگیرهای دیگر شده چون والدینش، سانتیاگو را آدمی بدشانس و بدبیار به حساب میآورند. بااینحال مانولین مانند خانوادهاش فکر نمیکند. او پیرمرد را دوست دارد و در تمام مدتی که سانتیاگو دست خالی از دریا برمیگردد هر شب به کلبه او سر میزند، برایش غذا میبرد، وسایلش را مرتب میکند و با او مشغول گپوگفت میشود. رابطه پیرمرد و پسر فراتر از چیزی است که دیگران بتوانند آن را درک کنند. یک شب بالاخره پیرمرد به پسر میگوید که مطمئن است دوران بدشانسیاش به پایان رسیده و به همین دلیل میخواهد روز بعد قایقش را بردارد و برای صید ماهی تا دل آبهای دور راهی دریا شود. پیرمرد اعتقاد دارد که میتواند ماهیای با خودش بیاورد که یک خروار وزنش باشد. هنگامی که با پیرمرد در دریا تنها میشویم با ریز و درشت شخصیت و افکار او آشنا شده و متوجه میشویم که او یک ماهیگیر حرفهای و کارکشته است و تمسخر دیگر ماهیگیران فقط بهخاطر بدشانسی او در صید است و نه چیز دیگری. کمی بعدتر چیزی به قلاب پیرمرد گیر میکند که یک ماهی عادی نیست، بلکه یک ماهی غولپیکر است. حال وقت آن رسیده که پیرمرد از همه توان و تجربهاش برای گرفتن ماهی استفاده کند.
بازندهای قهرمان
رمان «پیرمرد و دریا» درباره تلاش و شکستناپذیری است. اینکه بعضی انسانها ممکن است از بین بروند اما شکست نخواهند خورد، زیرا برای شکست ساخته نشدهاند. میتوان گفت ماهی دیگر هدف پیرمرد نیست، بلکه جزئی از وجود اوست، وجود باشکوهی از طبیعت که اکنون با او در جدال است. پیرمرد تا لحظه آخر میجنگد و هیچچیزی بهعنوان حسرت برای او باقی نمیماند.
نجف دریابندری در قسمت دیگری از مقدمه خود درباره شخصیت اصلی کتاب ارنست همینگوی مینویسد: «با آفرینش سانتیاگو، قهرمان پیرمرد و دریا، همینگوی به مرتبه تازهای از آگاهی میرسد. پیش از این او از ضعف و زخمپذیری آدمهای سرسخت سخن میگفت، اکنون از سرسختی یک پیرمرد ضعیف سخن میگوید؛ پیش از این قهرمان او روشنفکر حساسی بود که از جنگ میگریخت، اکنون قهرمانش ماهیگیر سادهای است که هر روز به جنگ طبیعت میرود؛ پیش از این قهرمان او میکوشید «فکرش را نکند» و احساسات خود را بروز ندهد، اکنون سانتیاگو مدام فکر میکند و حتی با دریا و پرنده و ماهی حرف میزند.»
پرطرفدار در ایران
«پیرمرد و دریا» بهترین کتابی است که میتوان همینگویخوانی را با آن شروع کرد. این کتاب که دو فیلم نیز از روی آن ساخته شده است در ایران ازسوی مترجمان زیادی ترجمه و ازسوی نشرهای مختلفی به چاپ
رسیده است که از نمونه آنها میتوان به ترجمه نجف دریابندری ازسوی انتشارات خوارزمی، ترجمه محمدتقی فرامرزی ازسوی انتشارات نگاه، ترجمه نازی عظیما ازسوی انتشارات افق و ترجمه احمد کساییپور ازسوی انتشارات هرمس اشاره کرد.
نشر نگاه همچنین مجموعه داستانهای کوتاه همینگوی را در قالب کتابی با عنوان «بهترین داستانهای کوتاه همینگوی» به چاپ رسانده است. این کتاب نیز شروع خوبی برای آشنا شدن با سبک و نوشتار این نویسنده آمریکایی و البته جهانی است. نشر نگاه در این مجموعه داستانهایی از نویسندگان بزرگ دیگری مانند چخوف، مارکز و جویس را نیز به چاپ رسانده است. «وداع با اسلحه» هم یکی از دیگر از رمانهای معروف همینگوی است که براساس تجربیات واقعی او در ارتش ایتالیا در جنگجهانیاول نوشته شده است. این کتاب ازسوی نشر نیلوفر، علمی و فرهنگی، افق، امیرکبیر و چند انتشارات دیگر در ایران به چاپ رسیده است.