sobhe-no.ir
1736
یکشنبه، ۲۳ مهر ۱۴۰۲
5

انسان، گرگ انسان؟

بهزاد مولایی/ سریال «زخم کاری» از جمله سریال‌های شبکه نمایش خانگی بود که با استقبال گسترده مخاطبان مواجه شد. همین استقبال باعث شد که فصل دوم این سریال هم تحت عنوان «زخم کاری: بازگشت» ساخته شود که هم‌اکنون در حال پخش در پلتفرم تولیدکننده اثر است. فصل دوم «زخم کاری» نسبت به فصل اول این سریال تغییراتی داشته که یکی از این تغییرات، اضافه‌شدن بازیگران جدید و مساله دیگر افزایش نقش زنان و جنگ قدرت بین این زنان است. در گفت‌وگو با آرش فهیم، منتقد سینما، فصل دوم «زخم کاری» را مورد نقد و بررسی قرار دادیم.

احسان رستگار روزنامه نگار

زخم بر «زخم کاری»

صبح نو

احسان رستگار روزنامه نگار

زخم بر «زخم کاری»

دستش به خون چهار، پنج نفر آلوده است و برای رسیدن به قدرت و ثروت، هر جرم و گناهی را مرتکب شده؛ مثلا همسرش با اطلاع او، تن به رابطه با حاج عمو قبل از کشتنش داده؛ اما همین مالک مالکی، از دستمالچی با بازی سید جواد هاشمی - که مثلا یک مأمور است اما با مختصات شغلی و سازمانی نامعلوم - غیورتر و ناموس‌دوست‌تر رفتار می‌کند. 
عملا گویی نه ناموس مالک و نه بسیاری قواعد شرعی - که شوخی‌بردار نیستند هم -برای این افسر که مالک را در خانه‌ای امن نگه داشته و به دیگران وانمود می‌کند که او کشته شده، خیلی موضوعیتی ندارند و دغدغه‌ اصلی و اولویت‌دارش، فقط به‌دام‌انداختن طلوعی (با بازی کامبیز دیرباز) و بالادستی طلوعی است. 
این مأمور مالک را به خویشتن‌داری و صبر دعوت می‌کند، حال آن‌که تشویش و به‌هم‌ریختگی مالک، کاملا منطقی، عقلانی، اخلاقی و شرعی محسوب می‌شود و اینجا این سوال به ذهن خطور می‌کند که چرا دستمالچی، این‌قدر ماجرا را از لنز سکولاریستی و همچون یک مأمور امنیتی سی‌آی‌ای و غیر ایدئولوژیک می‌بیند؟
در قسمت پنجم شاهدیم که مالک، دستمالچی را مجبور می‌کند به دفترخانه‌ رسمی مراجعه کنند و طلاق غیابی، در شناسنامه‌ او، قانونا ثبت شود؛ گرچه دستمالچی مخالف است.
فارغ از اینکه سمیرا، زنی ناپاک و پلید است؛ اما مساله‌ جدی این است که چرا مناسبات شرعی و در رابطه بودن زنی که شوهرش در قید حیات است (و او گمان می‌کند کشته شده)، این‌قدر برای مسوول یک پرونده‌ فساد، بی‌اهمیت انگاشته شود؟ چرا حقوق طبیعی و شهروندی و حدود شرعی و دینی، باید نادیده گرفته شوند تا دستمالچی بتواند به بالادستی طلوعی برسد؟ 
این نکات در ابتدای فصل دوم «زخم کاری» ذکر شد تا احتمال قوی ادامه‌دارشدن این سریال و فلسفه‌ ساخت فصل دوم «زخم کاری»، قدری برجسته‌تر و واضح‌تر شود؛
فصل اول «زخم کاری» اگر الهام‌گرفته از مکبث و اقتباسی از کتاب بیست زخم کاری تلقی شود؛ اما الهام‌گرفتن از مکبث در «زخم کاری دو»، ادعای گزافی بیش نیست؛ چراکه تمام اتفاقاتی که در فصل اول با روال منطقی رخ می‌داد، در فصل دوم، نه‌تنها باعث تعلیق یا وحشت مخاطب نمی‌شوند، بلکه ناخودآگاه مخاطب را وادار به خندیدن می‌کنند. فصل دوم «زخم کاری»، دچار این سراب شده که دارد روی اسب برنده‌ «زخم کاری» شرط‌‌بندی می‌کند، درحالی‌که «زخم کاری؛ بازگشت» اسب برنده نیست؛ اسب تروی (تروا) است.
پیام فساد ستیزانه در چارچوب منظومه‌ فکری -ارزشی جمهوری اسلامی ایران، چطور ممکن است در ظرف و قالبی از نظر محتوایی اروتیک و ناپاک و از حیث هنری، ضعیف و سمبل‌کاری شده منتقل شود؟!
تحلیل نگارنده این است که «زخم کاری» در فصل اول تمام شد و بعد از دو سال، بعضی افراد، دیگران را قانع کردند که فصول دوم و سوم آن نیز ساخته شود. بانیان این سریال گمان می‌کنند چون «زخم کاری»، تعداد فراوانی از مردم را با خود همراه کرده، ولو در بستر خشونت و شهوت، می‌توانند مخاطب را هیپنوتیزم و پیام‌های مدنظرشان را به‌طور نامحسوس و زیرپوستی، به تماشاگر القا کنند، درحالی‌که این سوء‌تفاهم بزرگ، از آنجا نشأت می‌گیرد که آنها به این اصل توجه نکرده‌اند که وقتی ظرف و مظروف اثر، تشکیل شده از سمیرا و تکرار سمیراها و سر تا پای مجموعه، پر شده از زنان اغواگر - که به‌خاطر پول و قدرت حاضرند خود را همچون کالایی جنسی، تحت عناوین مختلف، در اختیار افراد مختلف قرار دهند - در واقع یک سبک زندگی آلوده و شیطانی دارد رواج می‌یابد و دیگر امکانی برای انتقال زیرپوستی یا روپوستی پیام‌های مستتر یا کاشت بذرهای فکری مدنظر کارفرماهای مهدویان، مهیا نخواهد شد. 
فصل دوم «زخم کاری»، نه الهام‌گرفته از مکبث است، نه انتقال‌دهنده‌ مضامین بلکه به‌مثابه یک دستمال آلوده عمل می‌کند که ادعای زدودن ناپاکی‌ها و ستیز با فسق و ستیز با فساد اقتصادی را دارد، گرچه چون روز روشن است که با افکاری معیوب فسادستیزی اقتصادی را از طرق فساد اخلاقی و فساد زیربنایی مجاز می‌دانند، نه می‌شود فصل دوم «زخم کاری» را به سرانجامی رساند، نه فصل سومش را بر سرمنزل مقصود. 
 «زخم کاری؛ بازگشت» علاوه بر اینکه یک زخم کاری به‌شمار می‌رود، بر هنر رو به افول و تکرار مهدویان، زخمی کاری است بر پیکر منظومه‌ فکری - ارزشی، آن هم توسط دار و دسته‌ای مشکوک و عجیب‌وغریب که انگار بسیاری مسائل اخلاقی برایشان کم‌اهمیت و بلکه بلاموضوع است و مانند دستمالچی، حتی وقتی پای حریم‌های اخلاقی، مسائل شرعی و ناموس به میان بیاید، ممکن است به‌جای آنکه خون‌شان به جوش آید، در کمال خونسردی، لبخند ژکوند زنان و گاه قهقهه‌زنان، با نگاه عاقل اندر سفیه، به ریش همه بخندند و بعد هم با عتاب، این‌طور دیگران را نصیحت کنند و بگویند «که ما در فکر طراحی عملیات انهدام فلان مافیای اقتصادی هستیم و شما با رفتارهایی هیجانی، درصدد رعایت مسائل اخلاقی و شرعی و می‌خواهید این‌گونه، مزاحم اجرای نقشه‌های دقیق و حساب‌شده‌ ما شوید؟!» «زخم کاری» به یک کمدی تبدیل شده و تلاش مهدویان برای ساخت یک 

captcha
شماره‌های پیشین