رمانهای اشتاینبک را میتوان بهعنوان رمانهای اجتماعی طبقهبندی کرد که به مشکلات اقتصادی کار روستایی میپردازند؛ اما در کتابهای او رگهای از پرستش خاک وجود دارد که همیشه موافق رویکرد جامعهشناسی واقعی او نیست. پس از طنز خشن و خاکی تورتیلا فلت، او به داستانهای جدیتر که اغلب در ژانر نقد اجتماعی بود، میپردازد. یکی از این رمانها «خوشههای خشم» است. این رمان روایتگر جریانات رکود بزرگ اقتصادی و مهاجرتهای ناشی از طوفانهای بزرگ داست بول در دهه ۱۹۳۰ است و نیز اثری است در محکومیت بیعدالتی و روایت سفر طولانی یک خانواده تنگدست آمریکایی که به امید زندگی بهتر، از ایالت اوکلاهاما به کالیفرنیا مهاجرت میکنند؛ اما اوضاع آنگونه که آنها پیشبینی میکنند پیش نمیرود. در حقیقت شاهکار جان اشتاینبک داستانی است از وحدت و عشق انسانی که نیاز به آرمانهای همکارانه و نه فردگرایانه در دوران سخت را نشان میدهد.
اتفاقات این رمان در دوران رکود بزرگ آمریکا رخ میدهد که از سقوط بازار سهام در اکتبر ۱۹۲۹ تا آغاز جنگ جهانی دوم ۱۲ سال بعد ادامه داشت. در طول این مدت، یک دوره طولانی خشکسالی و بادهای شدید بخشهای وسیعی از میانه غربی آمریکا، از جمله بیشتر ایالت اوکلاهاما را تحت تأثیر قرار داد و بسیاری از مردم در میانه غربی به امید یافتن زمین حاصلخیز برای امرارمعاش به جای دیگری نقل مکان کردند. کتاب داستانی بسیار عمیق از مهاجرتهای امروزی است. این داستان، شرح حال خانوادهای کشاورز به نام «خانواده جود» است که بر اثر هجوم سایر کشاورزان خردهپا و کارگران کشاورزی، زمینهای خود را در اکلاهاما رها میکنند و چون تمامی امید و آرزویشان را از ماندن در آنجا بر باد رفته میبینند، بهسوی سرزمین افسانهای کالیفرنیا روی میآورند. کاروانی بهسوی غرب راه میافتد که در جادهها اردو میزنند و چون هر دم تعداد کارگران فزونی میگیرد، میزان مزدها پایین میآید، کار فقر، انحطاط و کشمکش با پلیس و کارفرمایان بالا میگیرد و وقایعی پیش میآید که خواننده خود باید داستان را صبورانه تا آخر بخواند و درباره ارزش آنها به داوری بنشیند.
پنج نفر از شخصیتهای کتاب هستند که هر کدام نقش تأثیرگذاری بر روند داستان دارند؛ تام جوادز که شخصیت اصلی رمان و پسر دوم خانواده جوادز است. با شروع رمان، او پس از آزادی مشروط از زندان ایالتی مکآلستر، به نزد خانوادهاش باز میگردد. در میان شخصیتهای رمان، تام بیشترین رشد را در تحقق مفهوم وحدت و عشق انسانی نشان میدهد. دیگری جیم کیسی واعظ سابق است. او با توجه به عقاید بحثبرانگیز خود در مورد گناه و مقدس بودن، کشیش بودن خود را کنار گذاشته است. در سفر به کالیفرنیا با خانواده جود، او قصد دارد به حرف مردم گوش دهد و به آنها کمک کند. کیسی سخنگوی نظریههای اصلی نویسنده از جمله مضامین چندوجهی عشق و قدرت در وحدت است. فرد تأثیرگذار دیگر مادر خانواده جود است. ستونی متفکر، قوی و مصمم که دغدغه اصلیاش این است که کانون خانواده شکسته نشود. او تجسم فیزیکی نظریه عشق اشتاینبک است و نیز پدر خانواده جود که یک زارع است و زمینش توسط بانک سلب شده است. او که تا حدودی گم و ضعیف شده است، خانوادهاش را در جستوجوی کار به کالیفرنیا میبرد و آخرین نفر رز شارون بزرگترین دختر جود. رز شارون باردار است و با «کونی ریورز» ۱۹ ساله ازدواج کرده است. او که در بارداری خود فرو رفته است، برنامهها و رؤیاهای زیادی برای زندگیشان در کالیفرنیا دارد و در پایان رمان، نماینده نیروی حیاتبخش میشود. هر یک از این افراد در طول سفر خود تجربیات تلخ و شیرینی را کسب میکنند. زیبایی این رمان در این است که تجربههای خانواده جود، بیانگر تجربیات هزاران خانواده دیگر نیز است که به امید یک زندگی بهتر به سوی غرب سفر میکنند. چنین تجربههای مشترکی در زمینههای تاریخی هم دیده میشود که در همان آغاز رمان نمود پیدا میکند و در ساختار خود رمان نیز حضور دارد.
اشتاینبک بین فصلهایی که به جزئیات زندگی اعضای خانواده جود و فصلهایی که به شکلی کلیتر به مهاجران میپردازد، در گذار است. در این فصلهای رمان به رخدادها، جریانات و گرایشات وسیعتری پرداخته میشود و تجربیات مشترک مردم در این میان نمود پیدا میکند. بخشهای روایی رمان به شکل خاصی در ارتباط با این مضمون مؤثر واقع میشوند، چون این فصلها همیشه مقدمهای برای فصلهایی هستند که با جزئیاتی بیشتر به زندگی خانواده جود میپردازند. در اصل آنها زمینه را برای جنبههای خاصی از زندگی این خانواده آماده میکنند. به این صورت، تجربیات مشترک اهمیت و جاذبهای به «خوشههای خشم» میبخشد و آن را در میان آثار ماندگار و بزرگ ادبیات آمریکا جای میدهد.
رمان با باران سیلآسا پایان مییابد که آخرین وسایل خانواده را از بین میبرد و آنها را مجبور میکند در انباری با مردی گرسنه و فرزندش پناه ببرند. مشهورترین تصویر در «خوشههای خشم»، تصویر پایانی رمان است که در آن رز شارون جود که نوزادش بهتازگی مرده به دنیا آمده، به مردی بیمار و گرسنه در کف انباری قدیمی شیر میدهد. در این تصویر، اشتاینبک بهشدت وضعیت ناامیدانه کارگران مهاجر دوران رکود را که نویسنده احساس میکرده است توسط جامعه رها شدهاند، نمایش میدهد.
عبارت «خوشههای خشم» را میتوان هم در مکاشفه یوحنا و هم در سرود جنگ جمهوری نوشته جولیا واردهوی پیدا کرد. هر دوی این اشارات، همانطور که از محتوای رمان اشتاینبک درک میشود، فریادی هستند نسبت به قدرتهای بالاتر برای رسیدگی به ظلم و ستمهایی که قدرتها نسبت به کشاورزان فاقد زمین روا داشتهاند. طمع زمینداران ثروتمند از ابتدای رمان تا پایان آن نشان داده شده است، آنها تند و بیرحم هستند و برای به دست آوردن سود و ثروت بیشتر به هر کاری دست میزنند. بهطور کلی میتوان گفت «خوشههای خشم» حول این محورها در گردش است: تجربههای مشترک، حرص و طمع شرکتها، صنعتی شدن، ارتباط انسانها با زمین، امید در برابر ناامیدی.
این مضمون هم در فصلهای روایت کلی و هم در فصلهایی که بهصورت ویژه به جادهها و روابط مسقیمشان با دیگران میپردازد، مشهود است. به خاطر حرص و طمع زمینداران، مردمانی همچون خانواده جود زندگی غمانگیز و سختی را میگذرانند. آنها به سختی میتوانند با درآمد روزانهشان شکم خود را سیر کنند. با شرایطی سخت و مشقتبار از زندگی روبهرو میشوند. صدها هزار از مردم در رنج و زحمت هستند فقط به این خاطر که چند شرکت قدرتمند بتوانند پول بیشتری از یک جعبه هلو یا یک کیلو کتان جمع کنند. زیر فشار این وضعیتهای سخت و دشوار، «خوشههای خشم» کارگران به جوش میآید، رشد میکند و شدت میگیرد.
ارتباط کشاورزان و انسانها با زمینهایشان یکی از مضامین مهم در رمان «خوشههای خشم» است؛ اما مهمترین مفهوم در کتاب شاید امید در برابر ناامیدی باشد. وقتی که خانواده جود از روستایشان سفر میکنند، هنوز مطمئن نیستند که وقتی به کالیفرنیا برسند با چه چیزی مواجه خواهند شد. هر یک از آنها به شکل متفاوتی با این تردید روبهرو میشوند؛ البته بدون توجه به اینکه آنها در مورد آینده به بحث میپردازند یا سکوت میکنند، نشانهای از امید در تمامی اعضای خانواده دیده میشود. آنها بر این باورند که سفری را به سوی یک زندگی جدید و بهتر آغاز میکنند. مردان امیدوارند که شغلی پیدا خواهند کرد، شخصیت مادر (یکی از مهمترین و قویترین شخصیتهای داستان) امیدوار است که خانهای سفید خواهد داشت، رز شارون امید دارد که در شهری زندگی خواهد کرد با یک کمد سرما و دسترسی آسان به سینما. در واقع همه اعضای خانواده جود این حس از امیدواری را حفظ میکنند، با اینکه در جهانی زندگی میکنند که دلایل اندکی برای خوشبین بودن ارائه میدهد. با مشکلات زیادی در زندگی روزانهشان روبهرو میشوند، کار پیدا کردن آسان نیست، غذا گران است و دائما مجبور میشوند از جایی به جایی دیگر نقلمکان کنند، با این حال این نگرش خوشبینانهشان را حفظ میکنند.
رمان در مدت پنج ماه نوشته شده است. این کتاب در ابتدا نارضایتی سرمایهداران و زمینداران آمریکایی را در پی داشت و در آمریکا ممنوع اعلام شد. سرمایهداران این کتاب را برای کشاورزان که اغلبشان بیسواد بودند؛ بهعنوان کتابی ضد کلیسا و ضد مذهب معرفی کردند. آنان به دروغ به کشاورزان میگفتند که این کتاب، کشاورزان را مردمی خشن معرفی کرده است. همین امر باعث شد کشاورزان ناآگاه به کتابخانهها رفته و آن را آتش بزنند. تهدید به مرگ بهواسطه نوشتن این کتاب باعث شد مدتی افبیآی، جان اشتاینبک را تحت نظر قرار دهد. جالب آنکه این کتاب در روسیه نیز توسط حزب کمونیست حاکم تحریم شد. برخی از مناطق محلی از جمله شهرستان کرن، کالیفرنیا، جایی که خانواده جوادز در آن ساکن شدهاند، این کتاب را افتراآمیز خواندهاند و حتی نسخههایی از آن را سوزاندند و آن را در کتابخانهها و مدارس ممنوع کردند.
این کتاب بهسرعت به یک فیلم مشهور هالیوودی با همین نام در ۱۹۴۰ به کارگردانی جان فورد و با هنرنمایی هنری فوندا در نقش «تام جود» تبدیل شد. قسمت اول نسخه فیلم، بهطور دقیقی از کتاب پیروی میکند؛ با این حال نیمه دوم و پایان آن، تفاوت قابل توجهی با کتاب دارد. فیلمنامه اقتباسی از این رمان را نانالی جانسون نوشته است که در مجموعهای با عنوان «بهترین فیلمنامههای قرن بیستم» با ویرایش جان گاسنر و دادلی نیکولز در ۱۹۴۳ منتشر شده است.
«خوشههای خشم» از زمان انتشار با بحثهای زیادی از جمله ممنوعیت کتاب و چالشهای دیگر به دلایل مختلف سیاسی و مذهبی در ایالات متحده و سایر کشورها روبهرو بوده است. تلاشهای اولیه برای سرکوب و سانسور کتاب، بهطور مستقیم الهامبخش انتشار منشور حقوق کتابخانه توسط انجمن کتابخانه آمریکا شد. با این وجود کتاب در سال ۱۹۳۹ منتشر و در سال 1940 برنده جایزه پولیتزر شد.
در زمان انتشار، رمان «خوشههای خشم» پدیدهای در مقیاس یک رویداد ملی بود. کتاب توسط شهروندان آشکارا سوزانده میشد، در رادیو ملی مورد بحث قرار گرفت؛ اما مهمتر از همه خوانده شد. طبق گزارش نیویورک تایمز، این کتاب پرفروشترین کتاب سال ۱۹۳۹ بود و تا فوریه ۱۹۴۰، چهارصدوسی هزار نسخه از آن چاپ شده بود. در همان ماه با رأی اعضای انجمن کتابفروشان آمریکا، بهعنوان کتاب داستانی مورد علاقه سال ۱۹۳۹ انتخاب شد. خیلی زود، بعد از برنده شدن جایزه پولیتزر (معتبرترین جایزه روزنامهنگاری در آمریکا (برای داستان، نسخه خدمات مسلح) کتابهای کوچک کاغذی داستانی و غیرداستانی که در طول جنگ جهانی دوم در ارتش آمریکا توزیع شدند نیز دو بار چاپ شد.
ناگفته نماند که این اثر که هماکنون جزو چهل اثر کلاسیک سده بیستم بهشمار میآید و مجله تایم نیز این رمان را در فهرست صد رمان برتر انگلیسیزبان از سال 1923 تا سال 2005 جای داده است، در سال 1379 با ترجمه شاهرخ مسکوب - عبدالرحیم احمدی توسط نشر امیرکبیر روانه بازار چاپ شد.