خبرگزاری رویترز گزارش داد که ترامپ در پاسخ به خبرنگاران گفته است: «میخواهم پاپ باشم. این انتخاب شماره یک من خواهد بود.» او بلافاصله افزود که در بین نامزدهای احتمالی جانشینی پاپ هیچ اولویتی ندارد، هرچند «کاردینالی از نیویورک» را گزینهای بسیار خوب دانست. این کاردینال همان تیموتی دولان، اسقف اعظم نیویورک است. چند ساعت پس از این سخنان، ترامپ یک تصویر ساخته شده با هوش مصنوعی از خود در لباس کامل پاپ را در حساب کاربریاش منتشر کرد که در فضای مجازی جنجالآفرین شد. در این تصویر، ترامپ با جامه و عمامه سفید در حال اشاره به آسمان دیده میشود. اکثر ناظران این اظهارات را بهعنوان یک شوخی یا نمایشی کاملا طنزآمیز تلقی کردند. برای نمونه، نسخه اروپایی روزنامه پلیتیکو در تیتر خود نقل کرد که ترامپ «احتمالا شوخی میکرد.» بااینحال، برخی رسانهها نیز بر جنبههای نمادین و شخصی این اظهارات تأکید کردند. بهعنوان مثال، روزنامه تایمز او ایندیا نوشت این شوخی «سریعا در شبکههای اجتماعی ویروسی شد و واکنشهایی از خنده تا خشم و سردرگمی برانگیخت.» در مجموع، این اظهارات ترامپ، حتی اگر صرفا از سر طنز بوده باشد، توجه جهانی را به جاهطلبی و اعتمادبهنفس فراوان او جلب کرده است. نشریات مختلف به سرعت آن را پوشش دادند: خبرگزاریها عینا جملات ترامپ را گزارش کردند و سپس به تحلیل انگیزهها و واکنشها پرداختند.
جاهطلبی و خودمحوری دونالد
تحلیلگران روانشناختی ترامپ را فردی «بسیار جاهطلب، رقابتجو و خواهان قدرت» توصیف کردهاند. بهطور مثال، مؤسسه هگان (Hogan) در گزارشی شخصیت ترامپ را «بسیار جاهطلب» خوانده که «رقابت میکند، میخواهد پیروز شود و فرمانده باشد.» خود ترامپ نیز سابقا به تمایل قوی خود برای رقابت اذعان کرده است؛ در سال ۱۹۸۷ وقتی از او پرسیدند آیا ترجیح میدهد بدون کارزار انتخاباتی رئیسجمهور شود، پاسخ داد: «فکر میکنم خود جستوجوی [کرسی ریاستجمهوری] است که عاشقش هستم.» این جمله نشان میدهد او از فرایند رقابت و کسب قدرت بهطور مستقلی لذت میبرد. ترامپ همچنین تمایل دارد خود را در ابعاد بسیار بزرگ و تأثیرگذار تصور کند. در سال ۲۰۱۳ همزمان با آغاز پاپی فرانسیس، او در توئیتر نوشت: «پاپ جدید مردی متواضع است، خیلی شبیه من است» جملهای که بازتاب خودشیفتگی و تشابهطلبی او را نشان میدهد. این ویژگیها باعث شده ترامپ بارها اهدافی بلندپروازانه مطرح کند (از دیوار مرزی تا توافقات جهانی) که گاه تحقق آنها ناممکن به نظر میرسد. ابراز تمایلش برای پاپ شدن را نیز میتوان در چارچوب همین شیفتگی به قدرت و مرکز توجه دانست؛ نکتهای که برخی تحلیلگران آن را نشانهای از نگرش غیرواقعبینانه و متکبرانه وی توصیف کردهاند.
بازنگری مواضع ترامپ در سیاست خارجی
در ماههای اخیر، ترامپ چندین مورد عقبنشینی یا تغییر لحن آشکار در سیاست خارجی خود نشان داده است. مهمترین آنها در مواجهه با سه پرونده استراتژیک عبارتاند از:
ایران
پس از خروج یکجانبه از برجام در دوره اول ریاستجمهوری، ترامپ پیش از این مذاکره مستقیم با ایران را ممنوع اعلام میکرد؛ اما در بهار ۲۰۲۵ ناگهان رویکرد دیپلماتیک در پیش گرفت. رسانهها از «چرخش» ترامپ شگفتزده شدند؛ رویترز نوشت این طرح جدید تا حد زیادی «هسته برجام ۲۰۱۵» را حفظ میکند، گویی ترامپ مجددا به توافقی نزدیک میشود که خودش آن را بدترین توافق تاریخ خوانده بود.
جالب آنکه ترامپ بلافاصله پس از تهییج لحن خود درباره حمله نظامی احتمالی به ایران، وارد مذاکره شد و تلاش کرد کاری کند که محدودیتهای مشابه برجام برقرار شود. این رفتوبرگشت لحن، عقبنشینی آشکاری از سیاست «فشار حداکثری» قبلی است و پس از آن هم که با تغییر موضعی دوباره که ناشی از ناهماهنگی مواضع تیم سیاست آمریکا است، مذاکرات به تعویق افتاده و این گام هم باعث شد تا ترامپ تیک یکی دیگر از اهداف ناکامش را
بزند.
روسیه و بحران اوکراین
ترامپ پیشتر وعده داده بود در ۲۴ ساعت اول بازگشت خود به قدرت جنگ اوکراین را پایان دهد، اما در عمل به شیوهای متفاوت برخورد کرده است. او در گفتوگو با تایم گفت که «کریمه برای همیشه متعلق به روسیه خواهد ماند.»؛ موضعی که عملا اشغال آن منطقه را قطعی میداند. بعدها منابع رویترز فاش کردند هیأتی که ترامپ برای مذاکرات صلح میفرستد، پیشنهادهایی از قبیل به رسمیت شناختن الحاق کریمه و واگذاری حدود 20درصد خاک اوکراین به روسیه را مطرح کرده است. در همین حال ترامپ به ندرت متعرض حملات روسیه به اوکراین شده است؛ هرچند یکبار این حملات را «وحشتناک» خواند که خود نشانهای نادر از انتقاد او از پوتین بود. این تغییر موضع به وضوح با سیاستهای دوران قبل ترامپ و همچنین دیدگاه رسمی غرب تفاوت دارد.
پیش از این ترامپ تمایل داشت نقش مکملی در مذاکرات بین روسیه و اوکراین ایفا کند؛ اما اکنون عملا از رویکرد «نرمش» طرف روسی حمایت میکند. بهطور خلاصه او عقبنشینی خود از مواضع تند سابق (تحریمها و حمایت بیقیدوشرط از اوکراین) را نشان داده و به گرایشی معطوف شده که خواستار مذاکره با روسیه و پذیرش برخی خواستههای آن است. ناگفته نماند که بعدتر ترامپ در واکنش به نرسیدن به اهدافش در خصوص اوکراین نسبت به اظهارات قبلی خود، گفت که «شوخی کردم!»
عقبنشینی ترامپ از سیاستهای بینالمللی تهاجمی
دولت ترامپ بارها و بارها سیاستهای خارجی جنجالبرانگیز خود را تغییر داده یا عقبنشینی کرده است. بهعنوان مثال، پس از اعلام تعرفههای سنگین بر واردات، ترامپ ناگهان بیشتر این تعرفهها را تا ۱۰ درصد کاهش داد و تنها تعرفههای مربوط به چین را افزایش داد. کارشناسان میگویند تکرار این «رویکرد ناپایدار» باعث سردرگمی آشفتگی بازارها شده است.
تعرفههای تجاری
پس از اعمال تعرفههای سنگین بر دهها کشور، ترامپ کمتر از ۲۴ ساعت بعد بسیاری از این تصمیمات را کنار گذاشت. از دید ناظران بینالمللی، این تغییر مکرر سیاستها که خود ترامپ آن را «انعطافپذیری» توصیف کرد («You have to be flexible») بیثباتکننده بوده و اقتصاددانان را نگران کرده است.
مذاکرات صلح اوکراین
ترامپ با فشاری قوی بر اوکراین برای قبول توافق سریع به میدان آمد؛ اما نهایتا اعلام کرد اگر ظرف چند روز آینده نشانهای از پیشرفت مشاهده نشود، همه چیز را رها میکند. او در کنفرانس مطبوعاتی گفت به پوتین هم مهلت داده است تا هرچه سریعتر جلو بیاید؛ در غیر این صورت ممکن است «بگوییم شما دیوانهاید و این مذاکرات را رها کنیم».
جدال دو جناح در واشنگتن؛ از مگا تا نئوکانها
برخی تحلیلگران داخلی به این تغییر جهت واشنگتن اشاره میکنند. از یک سو، طی این دو سال کیمیاگری جدیدی در کابینه ترامپ رخ داده است. طرفداران جنبش «مگا» به ریاست مایک ونس و دونالد ترامپ جونیور اکنون برتری چشمگیری یافتهاند و معتقدند آمریکا باید با «همپیمانان درخشان (نه جنگافروز)» برخورد کند. این افراد - همراه با نفوذ تأثیرگذار ترافیک فکری تام کارلسون و لورا لومر - در برابر جریان سنتی «نیوکانها» (مداخلهجویان جنگطلب) قرار گرفتهاند.
برای مثال، ماجرای بلندمرتبهسازی بر حذف ناگهانی والتز از شورای امنیت ملی، به درگیری بین این دو جناح انجامید؛ جناح ترامپ (مگا) از ویتکاف حمایت کرد و جناح سنتی (استخوانخواران جنگ) او را ناکارآمد دانست.
بخش مگا در دولت ترامپ امروز به همراه ترامپ جونیور، ونس و دیگر یاران او، درباره کاهش مشارکت آمریکا در امور خارجی و حتی نزدیک شدن آمریکا به روسیه اصرار دارد. از سوی دیگر، گروه سنتی بینالمللیگرا که شامل مقامات باسابقهتری چون مایک روبیو و جان راتکلیف میشود، همچنان جایگاه رسمی دارند؛ اما کمتر روی تصمیمات نهایی تأثیر میگذارند.
نقش بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)
در این کشمکش داخلی، بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) نقشی کلیدی ایفا کرده است. این اندیشکده واشنگتنی که با رویکردی سختگیرانه علیه ایران شناخته میشود، طی سالهای اخیر از معماران اصلی تحریمهای ضدایرانی بهشمار میرود.
پژوهشگران ارشد FDD بارها از برنامه هستهای ایران به شدت انتقاد کرده و مخالفت خود را با هرگونه توافقی که امکان ادامه غنیسازی در ایران را فراهم کند اعلام کردهاند.
ازاینرو، رسانهها و مقامات نزدیک به مگا معتقدند FDD در این نبرد «حامی جنگافروزان ابدی» است. بهطوریکه دونالد ترامپ جونیور به تازگی در یک توئیت بنیاد FDD را «متهم به خراب کردن مذاکرات [ایران] ترامپ و خواستار جنگ ابدی بودن» کرد. این درگیری به صحنه رسانهای نیز کشیده شده است. روزنامه نیویورکپست اخیرا مقالهای منتشر کرد که در آن به نقش FDD در انتقاد از «عدم تخصص» استیو ویتکاف در مذاکرات با ایران و روسیه پرداخته بود.
مایک ویتسکف از دوستان قدیم ترامپ است و ترامپ میخواست با استفاده از نفوذ او به دنبال حل صلحآمیز مناقشات باشد؛ اما تحلیلگران FDD او را زیر سوال بردند.
در واکنش، چهرههای جریان مگا مانند چارلی کرک، مؤسس جنبش جوانان محافظهکار، در حسابهای توئیتر خود نوشتند: «بنیاد دفاع از دموکراسیها رهبری عملیات ضدویتسکف را برعهده دارد.
آنها آشکارا میخواهند دولت ترامپ را تضعیف و توافق با ایران را متوقف کنند؛ نیروهای ضدویتسکف ضد مگا هستند.» این موضعگیریها نشان میدهد تیم ترامپ مایل است خود را از تأثیر افراطی فکری FDD جدا کند و به رأیدهندگان سنتی ترامپ (که دغدغه جنگزدایی و منفعت اقتصادی آمریکا را دارند) نزدیکتر باشد.
چرخش پرآشوب
بهطور خلاصه، عقبنشینی ترامپ از مواضع تهاجمی پیشین در قبال ایران و حتی روسیه را میتوان در چارچوب رقابت درونجناحی این دوره تبیین کرد. از یک سو موافقان سرسخت سیاست فشار حداکثری و حمایت از متحدان سنتی (همسو با دیدگاه FDD و حزب جنگطلب جمهوریخواه) قرار داشتند و از سوی دیگر طیف جدید «مگا» تلاش میکند ترامپ را به مسیر مذاکرات و دیپلماسی بازگرداند.
انتقاد ترامپ و تیمش از FDD و تبیین مذاکرات با تهران و مسکو به منزله سازش، نشان میدهد سیاست خارجی ترامپ در سال 2025 بیش از هر زمان دیگری موضوع منازعه و تغییر رویکردهای بنیادی
است.