sobhe-no.ir
2094
سه شنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
4

صبح نو

موشک یمن قلب سرزمین اشغالی را هدف گرفت

وسط بن گوریون


هم‌زمان با نبرد با آمریکا، یمنی‌ها نقش فعالی در محور مقاومت علیه اسرائیل ایفا کرده‌اند. حمله موشکی به فرودگاه بن‌گوریون آخرین نمونه آن است. روز گذشته موشک یمنی از چهار لایه پدافند هوایی رژیم صهیونیستی عبور کرد و به قلب فرودگاه خورد. رسانه‌های اسرائیلی گزارش دادند در پی حمله موشکی یمن به اسرائیل، آژیر خطر در سرزمین‌های اشغالی به صدا درآمد و سبب شد ساکنان این منطقه به پناهگاه‌ها فرار کنند. یمن امروز صرفا صحنه یک جنگ نظامی نیست، بلکه آزمایشگاه استقامت یک ملت در برابر ماشین جنگی امپراتوری آمریکاست. درحالی‌که واشنگتن از حمله به یمن هدف سیاسی تثبیت قدرت در منطقه را دنبال می‌کرد، آنچه به دست آورده، فرسایش اعتبار، آشکارشدن ناتوانی نظامی و تقویت جبهه مقاومت است.
در یک جمله، یمن امروز نماد آن چیزی است که رسانه‌های غربی هرگز نمی‌خواستند باور کنند: ملت‌های منطقه اگر متحد، صاحب اراده و مسلح به ایمان باشند، حتی در برابر قوی‌ترین ارتش دنیا هم عقب نمی‌نشینند.
یمن؛ دومین شکست راهبردی آمریکا در یک دهه
دخالت نظامی مستقیم آمریکا در جنگ یمن، عملا آغاز دومین شکست راهبردی واشنگتن در این کشور در کمتر از یک دهه است. نخستین شکست، به دوره ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ بازمی‌گردد؛ جایی که آمریکا با حمایت اطلاعاتی، لجستیکی و تسلیحاتی از ائتلاف سعودی، قصد داشت در کمتر از چند ماه، جنبش انصارالله را سرنگون و دولت مورد نظر خود را در صنعا مستقر کند. اما ۱۱ سال حمایت مستمر از ائتلاف سعودی و اماراتی، به بهای هزاران کشته، میلیون‌ها آواره و نابودی زیرساخت‌ها انجام شد؛ با وجود این حمایت‌ها، پایتخت همچنان در کنترل انصارالله باقی مانده و دولت مورد حمایت آمریکا، حتی در عدن نیز ثبات نداشت.
از سوی دیگر در سال ۲۰۲۳، آمریکا مجبور به عقب‌نشینی تدریجی شد و بسیاری از تحلیلگران، این پروژه را «ویتنامِ سعودی» برای غرب دانستند.  حالا در دولت دوم ترامپ، با حملات مستقیم آمریکا به یمن، اشتباه راهبردی دوم رقم خورده است. این‌بار آمریکا بدون واسطه به میدان آمده، ولی باز هم با همان نتیجه قبلی:
ناتوانی در شکستن اراده مقاومت، گسترش دامنه جنگ و بی‌اعتبار شدن روایت رسانه‌ای خود.
 
اشتباه راهبردی آمریکا
یکی از اشتباهات اصلی دستگاه امنیتی آمریکا، ناتوانی در درک ماهیت مقاومت یمن است. انصارالله یک گروه صرفا نظامی یا سیاسی نیست، بلکه جنبشی ایدئولوژیک - اجتماعی با ریشه‌ در ساختارهای قبیله‌ای و هویت دینی یمن است که توانایی بازتولید قدرت و مشروعیت دارد.
تحلیلگران غربی اکنون اذعان دارند که هرگونه جنگ مستقیم با این گروه، نه‌تنها به شکست ختم می‌شود، بلکه باعث تشدید انسجام درونی آن و افزایش مشروعیت خارجی‌اش خواهد شد. آمریکا با نادیده گرفتن این واقعیت، درگیر جنگی شده که نه دستاورد فوری دارد، نه چشم‌انداز پیروزی و نه حمایت افکار عمومی داخلی یا منطقه‌ای.
نکته قابل تأمل این است که هزینه‌ هر دو شکست آمریکا در یمن تنها نظامی نیست، بلکه ژئوپلیتیکی است. در هر دو مقطع، یک هدف اصلی دنبال می‌شد. یعنی حذف بازیگران مستقل از ساختار قدرت منطقه‌ای و تحکیم نظم مطلوب واشنگتن.
اما نتیجه این شد که انصارالله در هر دو مرحله قوی‌تر، مشروع‌تر و خطرناک‌تر برای نظم غرب‌ساخته ظاهر شده است.
در این زمینه، Foreign Affairs در تحلیلی در فوریه ۲۰۲۵ نوشت: «جنگ یمن در حال تبدیل شدن به باتلاقی برای آمریکا است که بدون پیروزی نمی‌تواند خارج شود و با ادامه آن، تنها اعتبار و بازدارندگی خود را بیشتر از دست می‌دهد.»
 یمن؛ آینه تمام‌نمای خطای شناختی غرب از تحولات منطقه‌ای
دومین شکست آمریکا در یمن، بیش از هر چیز، نشانگر خطای شناختی عمیق واشنگتن نسبت به جوامع غرب آسیاست. تصور اینکه حمایت هوایی، محاصره اقتصادی و عملیات‌های سایبری می‌توانند جنبش‌هایی ریشه‌دار را به زانو درآورند، نه‌تنها ساده‌انگارانه، بلکه ویرانگر برای منافع استراتژیک آمریکاست. یمن امروز، نماد زنده‌ای از این واقعیت است که عصر مداخله‌گری بی‌هزینه به پایان رسیده و بازیگران منطقه‌ای اکنون به موازنه‌گران مستقل و مقاوم در برابر فشار خارجی بدل شده‌اند.
 
ظهور والتز و پرونده یمن
مایکل والتز، نماینده پیشین جمهوری‌خواه از فلوریدا و از افسران سابق نیروهای ویژه، پس از پیروزی مجدد ترامپ در سال ۲۰۲۴ به‌عنوان مشاور امنیت ملی منصوب شد. او برخلاف مشاوران پیشین مانند مک‌مستر یا بولتون، نه سابقه دیپلماتیک داشت و نه گرایش به موازنه در سیاست خارجی؛ بلکه با رویکردی صریح و نظامی‌محور، خواهان «بازگرداندن قدرت قهری آمریکا» به صحنه جهانی بود.
در پرونده یمن، والتز نقشی کلیدی در تغییر راهبرد از پشتیبانی به مداخله مستقیم ایفا کرد. او در یادداشتی داخلی که در ژانویه ۲۰۲۴ به ترامپ ارائه داد، هشدار داده بود که اگر آمریکا مستقیما وارد عمل نشود، ایران از طریق انصارالله مسیر دریای سرخ را به‌طور کامل در اختیار خواهد گرفت. اما تصمیمات والتز با مخالفت جدی از سوی برخی فرماندهان ارشد پنتاگون و همچنین تحلیلگران جامعه اطلاعاتی مواجه شد. اسناد منتشرشده توسط واشنگتن پست در (نوامبر ۲۰۲۴) نشان می‌دهند که ژنرال اریک کورلا، فرمانده وقت سنتکام، در جلسات متعدد نسبت به «ریسک بالای درگیری مستقیم با انصارالله» هشدار داده و تأکید کرده بود که این گروه برخلاف تصور اولیه، دارای توانمندی عملیاتی پیچیده، تسلیحات بومی پیشرفته و شبکه اطلاعاتی مؤثر در منطقه است. همچنین، اداره اطلاعات ملی آمریکا در گزارشی محرمانه که بخشی از آن افشا شد، تصریح کرده بود که ورود مستقیم آمریکا به جنگ یمن، نه‌تنها انصارالله را تضعیف نخواهد کرد، بلکه باعث مشروعیت‌بخشی به آن در سطح منطقه خواهد شد. مایکل والتز این هشدارها را «محافظه‌کاری مفرط» خواند و در دفاع از راهبرد خود گفت: «اگر اکنون نجنگیم، باید در خلیج مکزیک با پهپادهای انصارالله روبه‌رو شویم.»
با آغاز حملات مستقیم آمریکا به مواضع یمن در تابستان و پاییز ۲۰۲۴، نه‌تنها وضعیت بهبود نیافت، بلکه پاسخ‌های قدرتمند یمن از جمله حمله به کشتی‌های آمریکایی و انهدام پهپادهای MQ-9، بحران را تشدید کرد. رسانه‌های آمریکایی مانند CNN و NBC گزارش دادند که ترامپ به‌ شدت از «وعده‌های نادرست والتز» در ارزیابی توان دشمن و میزان اثربخشی عملیات‌ها ناراضی شده است. در یکی از جلسات شورای امنیت ملی در دسامبر ۲۰۲۴ که خلاصه آن هم افشا شد، ترامپ خطاب به والتز گفته است: «تو گفتی این یک عملیات محدود خواهد بود؛ حالا پای ما گیر کرده و حتی نمی‌دانیم هدف بعدی چیست.» افزایش انتقادات رسانه‌ای، فشار دموکرات‌ها در کنگره و نارضایتی درون کاخ سفید، سرانجام ترامپ را به تصمیمی واداشت که به‌طور ناگهانی در فوریه ۲۰۲۵ اعلام شد: برکناری مایکل والتز و جایگزینی او با سناتور مارکو روبیو. این تغییر، اگرچه با هدف مهار بحران و بازسازی اعتبار امنیتی دولت صورت گرفت، اما عملا به ‌منزله اعتراف تلویحی به شکست در پرونده یمن بود. در بیانیه رسمی کاخ سفید هیچ اشاره‌ای به یمن نشد، اما منابع داخلی گفته‌اند که اختلاف اصلی میان والتز و ترامپ، نه درباره اهداف، بلکه درباره برآورد نادرست از هزینه‌ها، واکنش دشمن و فشار افکار عمومی بوده است.
 
بازسازی نظم یا تعمیق بحران؟
انتصاب سناتور مارکو روبیو به ‌جای مایکل والتز از جهات مختلف قابل تحلیل است. روبیو از چهره‌های برجسته حزب جمهوری‌خواه با گرایش‌های نئومحافظه‌کارانه است که سال‌ها در کمیته روابط خارجی سنا نقش پررنگی در سیاست‌های ضدایرانی، ضدچینی و حمایت از مداخلات خارجی ایفا کرده است. درعین‌حال، او برخلاف والتز، فاقد پیشینه نظامی است و بیشتر به‌عنوان معمار فشار دیپلماتیک و اقتصادی شناخته می‌شود.
ترامپ با این انتخاب، چند هدف را هم‌زمان دنبال می‌کرد.
یکی از اهداف مدیریت بحران رسانه‌ای و سیاسی داخلی است. روبیو چهره‌ای متعادل‌تر از والتز در افکار عمومی محسوب می‌شود و می‌تواند نارضایتی فزاینده از وضعیت یمن را با لحن نرم‌تر و محاسبه‌گرانه‌تر مهار کند.
هدف دوم تغییر تاکتیک بدون تغییر راهبرد کلان است. ترامپ به‌ دنبال خروج از یمن یا کاهش حضور نیست، اما نیاز دارد راهبرد عملیاتی کم‌هزینه‌تر و با قابلیت کنترل رسانه‌ای بیشتر اتخاذ کند؛ روبیو می‌تواند این مسیر را طراحی کند.
تقویت هم‌پیمانان سنتی در کنگره هم هدف سوم است. روبیو ارتباطات عمیقی در سنا دارد و می‌تواند حمایت جمهوری‌خواهان مردد را از تداوم سیاست‌های امنیتی ترامپ جلب کند.
مارکو روبیو بارها در مواضعش از فشار چندلایه علیه دشمنان آمریکا (به‌ویژه ایران و متحدانش) حمایت کرده، اما در مقایسه با والتز، کمتر گرایش به درگیری نظامی مستقیم نشان داده است. او در سخنرانی سالانه خود در بنیاد محافظه‌کار Heritage (سپتامبر ۲۰۲۳) گفت: «دیپلماسی با قدرت معنا دارد؛ اما قدرت لزوما به معنای توپ و تانک نیست.»
 نقش اسرائیل در راهبرد جدید روبیو
یکی از محورهای مهم در تغییر رویکرد ترامپ تحت تأثیر روبیو، افزایش نقش اسرائیل در معادله یمن است. روبیو که از حامیان سرسخت تل‌آویو است، معتقد است اسرائیل می‌تواند به‌عنوان بازوی امنیتی غیررسمی آمریکا در دریای سرخ، به مقابله با تهدیدهای یمن بپردازد.
تحلیل روزنامه جروزالم پست (مارس ۲۰۲۵) نشان می‌دهد که وزارت دفاع اسرائیل در حال بررسی استقرار سامانه‌های دفاعی در جزایر اریتره و همکاری با امارات برای عملیات مشترک اطلاعاتی در دریای سرخ است؛ پروژه‌ای که گفته می‌شود با چراغ سبز ترامپ و پیشنهاد مستقیم روبیو آغاز شده است.
 
سه سناریو برای آینده یمن
در صورت تثبیت روبیو به‌عنوان چهره مسلط امنیتی در دولت ترامپ، سه سناریوی محتمل برای مسیر آینده آمریکا در یمن وجود دارد.
سناریوی اول تداوم جنگ نیابتی - کاهش مداخله مستقیم است. در این سناریو، آمریکا از عملیات‌های مستقیم خارج می‌شود اما از طریق شرکای منطقه‌ای، گروه‌های محلی و ابزارهای اطلاعاتی، به ‌صورت نیابتی جنگ را ادامه می‌دهد. حضور نظامی به ‌شدت محدود، اما تحرکات سایه‌ای افزایش می‌یابد. احتمالا محبوب‌ترین سناریو نزد روبیو.
سناریوی دوم عقب‌نشینی تدریجی - تمرکز بر دیپلماسی فشار است. در صورت افزایش فشار افکار عمومی و شکست عملیات‌های نیابتی، ممکن است روبیو گزینه کاهش تدریجی حضور و تمرکز بر قطع‌نامه‌های شورای امنیت، تحریم‌ها و فشارهای دیپلماتیک را ترجیح دهد؛ مدلی مشابه سیاست آمریکا در سودان یا سومالی.
سناریوی سوم هم گسترش درگیری - فشار مشترک با اسرائیل و ائتلاف عربی است. این سناریو ریسک‌پذیرتر اما در صورت درگیری بزرگ‌تر با ایران محتمل است. با هدایت روبیو، آمریکا ممکن است راهبردی تهاجمی را با همکاری اسرائیل، عربستان و امارات پی بگیرد و یک جبهه امنیتی دریایی در دریای سرخ شکل دهد.
این سناریو در صورت گسترش جنگ غزه یا تشدید حملات به کشتی‌های غربی، احتمال بیشتری خواهد داشت.
 
بازتاب جهانی شکست آمریکا در یمن
ورود مستقیم آمریکا به جنگ یمن و شکست‌های متوالی آن، نشان‌دهنده پایان دوره‌ای از تاریخ خاورمیانه است که در آن قدرت‌های غربی بدون هزینه، مداخله نظامی انجام می‌دادند. گزارش‌ها تصریح می‌کنند که جنگ یمن، پس از عراق و افغانستان، سومین نمونه‌ای است که در آن مداخله مستقیم واشنگتن نه‌تنها به شکست راهبردی انجامیده، بلکه قدرت چالشگران نظم غرب‌محور را تثبیت کرده است.

captcha
شماره‌های پیشین