sobhe-no.ir
2095
سه شنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
4

صبح نو

سعید خزاعی در گفت‌وگو با «صبح نو»: جنگ نمی شود، مذاکره ادامه پیدا می کند


 سعید خزاعی، آینده‌پژوه و تحلیلگر مسائل آمریکا در گفت‌وگو با «صبح نو» به مسائل پیش روی مذاکرات با آمریکا و همچنین تأثیر فاکتورهای سیاست داخلی و خارجی بر این موضوع پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
پس از برکناری والتز، رسانه‌ها میزبان تحلیل‌هایی در خصوص اختلاف داخلی بین جمهوری‌خواهان، خصوصا جناح سنتی و نئوکان‌ها بودند. این اختلافات داخلی تا چه حد بر موضوع گفت‌وگوها با ایران تأثیر دارند؟
آمریکا تحت تأثیر نیروهایی است؛ یکی لابی صهیونیستی آیپک و دیگری نئوکان‌ها که خود شما هم به آن اشاره کردید. از طرفی، دموکرات‌ها نیز منتظرند تا به‌ قول نیوزویک، همین که ترامپ توافقی انجام دهد، بگویند: «خب، این همان برجام بود.» در نتیجه، از این جهات تحت فشار قرار دارد. حتی در درون کارگروه خودش نیز افراد تندرویی حضور دارند که معتقدند ایران ممکن است پس از رسیدن به توافق، هر لحظه بخواهد مخفیانه دوباره سطح غنی‌سازی را بالا ببرد.
آنها می گویند اگر ایران نیاز به اورانیوم داشته باشد، حتی برای مصارف آزمایشگاهی، باید آن را از خارج وارد کند. استدلال ایران این است که این مسأله به ابزاری برای فشار تبدیل می‌شود؛ چراکه هر زمان درخواست اورانیوم کند، با مشکلاتی در سطح بین‌المللی و تحت فشارهای آمریکا روبه‌رو خواهد شد.
در اینجا موضوع به چالش کشیده می‌شود. نتانیاهو خواهان اجرای مدل لیبی بود و اکنون هم صحبت‌هایی در همین راستا مطرح می‌شود. یعنی به‌گونه‌ای خواهان آن هستند که ایران کلا غنی‌سازی نداشته باشد. یکی دیگر از موضوعات برجسته که به نقل از مسئولان آمریکایی مطرح شده، این است که ایران تنها کشوری است که ادعا می‌کند سلاح هسته‌ای ندارد، ولی می‌خواهد غنی‌سازی داشته باشد که از نگاه آن‌ها این موضوع بی‌معناست.
این مسائل باعث شده مذاکرات وارد فاز جدیدی شود. البته شاید فقط همین موضوعات مطرح نباشد؛ تغییراتی در تیم مذاکره‌کننده و جابه‌جایی احتمالی آقای ویتکاف نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر بوده است. بعد از این اتفاق، 6 یا هفت روایت بسیار متفاوت مطرح شد. ایران اعلام می‌کرد که به دلیل تحریم‌ها و صحبت‌های ویتکاف مذاکرات را به تعویق انداختیم تا نشان دهد تعیین‌کننده ما هستیم. برخی مثل عمان اشاره کردند که موضوعات لجستیکی دلیل تعویق بوده و برخی رسانه‌ها گفتند که وزیر خارجه فرانسه به نمایندگی از تروئیکای اروپا و در کنار آقای گروسی که در سخنرانی هم حضور داشت، تلاش‌هایی داشته‌اند و خواستار به تعویق افتادن مذاکرات شده‌اند تا مسائل روشن شود.
روایت‌های مختلف، باعث نوعی فلج اطلاعاتی در جامعه شده است. اما واقعیت این است که شاید اساسی‌ترین دلیل، تغییر در تیم مذاکره‌کننده باشد، چراکه شتاب و عجله‌ای که ترامپ و دستگاه دیپلماسی‌اش دارند، مشهود است. وگرنه در رسانه‌ها حتما می‌شنیدیم که چرا ایران مذاکرات را تعطیل کرده یا شاهد هیاهو و تهدیدات بیشتری بودیم.
از طرفی در همین اثنا برخی موضوعات جدید هم مطرح می‌شوند. اما من فکر می‌کنم علت اصلی عمدتا همین دو مورد اخیر بوده باشد.
 
با این اوصاف پرسش اصلی به ادامه مذاکرات منعطف می‌شود. آیا مذاکرات ادامه خواهند داشت یا این موانع داخلی سبب یک دستور بی‌پایان دیگر برای دولت ترامپ می‌شوند؟ عده‌ای هم احتمال درگیری نظامی را بر اساس اظهارات برخی از مقامات آمریکایی مطرح می‌کنند، چشم‌انداز شما چیست؟
یک مسأله کاملا آشکار است: مذاکرات ادامه خواهد یافت. من دو سناریوی اصلی را متصورم. یکی اینکه مذاکرات به نتیجه برسد. ترامپ به دلیل اینکه به فدرال رزرو دسترسی ندارد و این نهاد مستقل عمل می‌کند، باید خزانه‌داری آمریکا را مدیریت کند. همین حالا هم به دلیل هزینه‌هایی که برای جنگ با حوثی‌ها انجام می‌شود - که بیش از یک میلیارد دلار هزینه برداشته - نگران و شاکی هستند. آغاز یک جنگ بزرگ‌تر می‌تواند قیمت نفت را به‌ شدت افزایش دهد. ترامپ باید اشتغال را افزایش دهد و هزینه‌ها را کاهش دهد تا تورم پایین بیاید و نرخ بهره فدرال رزرو را کاهش دهد. بنابراین جنگ اصلا گزینه مناسبی برای او نیست.
افزون بر این، او می‌خواهد کاندیدای جایزه صلح نوبل شود و همچنین تمایل دارد به یک دستاورد اقتصادی دست یابد. ایران نیز در چنین شرایطی، اگر مورد حمله قرار بگیرد، می‌تواند بسیاری از تأسیسات نفتی و نظامی منطقه را هدف قرار دهد که این امر باعث افزایش ناگهانی و انفجاری قیمت نفت خواهد شد و پیامدهای بسیار بدی در پی دارد.
در نتیجه، این گزینه نه برای آمریکا و نه برای ایران پسندیده نیست و هر دو طرف سعی می‌کنند از آن اجتناب کنند. ایران نیز با درک همین موضوع، بر این باور است که غنی‌سازی باید حفظ شود. البته ادامه یا عدم ادامه آن بسته به نتیجه مذاکرات دارد.
اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، تصور من این است که ممکن است تحرکات نظامی یا حتی حملات محدودی صورت گیرد تا ایران تحت فشار قرار گیرد، چون ایران می‌داند که مکانیزم ماشه یا اسنپ‌بک پیش روی آن قرار دارد که اروپایی‌ها هم در آن موضوع جدی هستند.
با توجه به وضعیت اقتصادی، این شرایط می‌تواند اعمال شود و ما با هزینه‌ بیشتری وارد مذاکره شویم. در هر دو صورت، گمان من این است که تا خردادماه، از نظر افکار عمومی وضعیت‌مان مشخص می‌شود که به کدام سمت می‌رویم و اگر توافقی صورت نگیرد، باز در میانه مهرماه - که زمان مکانیزم ماشه است - همه چیز تعیین خواهد شد. تعلیق 6 قطعنامه سازمان ملل، در آن صورت، برای ما بسیار گران تمام خواهد شد.
در این بازی قمار، هر دو طرف می‌دانند چه برگه‌هایی در دست طرف مقابل قرار دارد. شاید بلوف‌زنی فقط در حد این باشد که آیا مسائل هسته‌ای، مانند غنی‌سازی باقی بماند یا نه، یا اینکه برد موشک‌ها مطرح باشد که ایران آن را حداقل به شکل رسمی نپذیرفته.
 
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به فاکس نیوز چنین مطرح کرده که ترامپ برای تعامل با ایران ایده جدیدی به نام توافق دائمی دارد. این ایده تا چه حد به واقعیت نزدیک است و امکان‌پذیری این ایده و کلیت آن مورد سوال ماست.
وقتی می‌گوییم «توافق دائمی» شاید بهتر باشد بگوییم «توافق بلندمدت» طرح اولیه‌ای که در دور سوم مذاکرات مطرح شده بود، ناظر به چنین توافقی بود. یعنی منظورشان این بود که یک فاز ۲۵ ساله در نظر گرفته شده بود. در آن توافق پیش‌بینی شده بود که به‌طور موقت توافقی صورت گیرد تا طی آن راستی‌آزمایی‌ها و اقدامات لازم انجام شود و در نهایت، به توافق دائمی برسند.
در نتیجه، یکی از نکاتی که ترامپ می‌خواهد از آن به‌عنوان تفاوت با برجام یاد کند، همین دائمی بودن توافق است که بر آن تأکید دارد. در مقابل، ایران نیز خواهان لغو تحریم‌ها و در واقع آزادسازی دارایی‌هایش است. این بخشی از خواسته‌های طبیعی ایران است.
اما نکته مهم دیگر این است که ترامپ - حتی آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه هم به‌طور ضمنی به آن اشاره کرده‌اند - معتقد است که رهبری ایران با سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران مخالفتی ندارد. حتی برخی رسانه‌های بین‌المللی گزارش دادند که پیشنهاد اولیه‌ای در زمینه سرمایه‌گذاری آمریکا در صنایع معدنی و برخی صنایع زیرساختی ایران ارائه شده که فاز اول کار به‌شمار می‌رود.
ترامپ فردی است که به ‌دنبال سود است و ایران می‌تواند - به گفته آقای مرعشی - بیش از دو هزار میلیارد دلار (یا حتی بیشتر از هزار میلیارد دلار در فاز اول) طی چند سال، نه به ‌صورت فوری، بستری برای سرمایه‌گذاری مناسب غرب و به‌ویژه آمریکا باشد. اما یک چالش نیز با اروپایی‌ها وجود دارد؛ اینکه آن‌ها خود را در این سرمایه‌گذاری‌ها سهیم نمی‌بینند. این هم یکی از عواملی است که آمریکا را از ورود به فاز جنگ بازمی‌دارد.
چنین توافقی می‌توانست شرکت بوئینگ را از رکود خارج کند، همچنین شرکت‌های خودروسازی آمریکا که در آمریکا و کانادا، میدان رقابت را به میتسوبیشی و تویوتا واگذار کرده‌اند. از سوی دیگر، صنعت نفت، گاز و پتروشیمی ایران - که هنوز در نسل اول و دوم است - می‌تواند به کمک فناوری غرب از وضعیت فعلی خارج شود.
در مقابل، یوزانس (تأمین مالی خارجی) می‌تواند برای هر دو کشور بسیار سودمند باشد. بعد از بیش از ۴۵ سال، در بسیاری از حوزه‌ها از جمله صنایع ریلی، جاده‌ای، زیرساخت‌ها، صنعت مس و سایر بخش‌ها، امکان سرمایه‌گذاری و سود دوطرفه وجود دارد. این همان چیزی است که برای خود ترامپ نیز بسیار اغواکننده و جذاب است.
 
تحلیلی وجود دارد مبنی بر اینکه برخی چنین مطرح می‌کنند که تصور طرف آمریکایی از ایران تصور و انگاره‌ای ضعیف است و درواقع مانند موضوع یمن، آمریکا دچار خطای محاسباتی شده است. این تحلیل را تا چه حد درست می‌پندارید؟
شاید برخی از سیاستمداران غربی این‌گونه باشند، اما در کل واقعا این‌طور نیست. در آنجا، بیش از دو هزار و خورده‌ای اتاق فکر وجود دارد؛ اتاق فکرهایی که بدون شلیک حتی یک گلوله می‌توانند رقیبی در حال شکل‌گیری دوباره مثل روسیه را در منجلاب جنگ گرفتار کنند. همین حالا هم حتی اگر تحریم‌های روسیه برداشته شوند، این کشور از نظر اقتصادی و نظامی بیست تا سی سال عقب افتاده و هیمنه‌اش شکسته شده است. بنابراین، چنین اتاق‌های فکری ساده‌اندیش نیستند.
شاید یک روزنامه یا نشریه با یک نماینده کنگره مصاحبه کند و حرف‌هایی بزند و بسیاری از آن‌ها نقش پلیس خوب و بد را بازی کنند، اما به نظر من عقلانیت در آنجا بیشتر است. اکنون نظم نوینی در جهان در حال شکل‌گیری است و آمریکا در این نظم نوین جهانی نقشی محوری دارد. یکی از اقداماتی که آمریکا در حال انجام آن است، جدا کردن روسیه و چین از یکدیگر است.
آمریکا ارتباطاتی نسبتا مناسب با روسیه برقرار کرده، امتیازاتی داده و حتی درباره آتش‌بس در اوکراین گفت‌وگوهایی صورت گرفته است؛ به‌گونه‌ای که روسیه اکنون مشتاق است ایران با غرب مصالحه کند. این جدایی، کار آمریکا را ساده‌تر خواهد کرد.
ایران نیز طبیعتا در آینده به «هاب منطقه» تبدیل خواهد شد؛ هاب امنیت، هاب انرژی و مسائل شبیه به این. اگر ایران از دید آمریکا یک کشور هنجارپذیر نباشد، همچنان می‌تواند با اعزام چهار نفر، خطوط انتقال گازی که از بندر فاو در عراق به ‌سوی ترکیه و اروپا می‌رود را هرچند ماه یک‌بار منفجر کند. همچنین می‌تواند آرامکو را هدف قرار دهد یا حملات محدودی انجام دهد که با چند گلوله خمپاره، تمام معادلات منطقه به‌هم بخورد و احساس ناامنی گسترده‌ای به‌ وجود آید.
در این معادلات، ایران می‌تواند نقش محوری و کلیدی برای دنیای غرب ایفا کند؛ هم به‌خاطر ثروتش، هم به‌خاطر ثبات و امنیتی که می‌تواند فراهم کند. به همین دلیل من فکر نمی‌کنم آن‌ها درک غلطی از ایران داشته باشند. حداقل مطالبی که می‌بینم، نشان می‌دهد نگاه به جایگاه ایران متفاوت است.
ترامپ هم شاید به‌گونه‌ای دلقک‌وار صحبت کند - مثلاً بگوید «تو چی داری؟»، «این چه لباسیه پوشیدی؟» - اما همین لحن را با همه به کار برده و با ایران این لحن را پیش نگرفته است.
حداقل آن‌هایی که باید بفهمند، خوب می‌فهمند که ایران از نظر ژئوکالچر، ژئواکونومی و ژئوپلیتیک جایگاهی ویژه و خاص دارد. جایگاهی که فقط به قدرت درونی خودش محدود نمی‌شود؛ ایران کلید منطقه است و پتانسیل‌های بسیار زیادی دارد، در حدود چند هزار میلیارد دلار طی چند سال که می‌تواند اقتصاد آمریکا را به ‌شدت تحت‌تأثیر قرار
دهد.

captcha
شماره‌های پیشین