در این راستا، یکی از مسائل مهم و تحلیلبرانگیز این است که ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل فاصله گرفته و به وضوح از سیاستهای اسرائیل در مورد ایران انتقاد کرده است. به نظر میرسد که فشارهای اسرائیل برای جلوگیری از مذاکرات و کشاندن ایالات متحده به جنگ با ایران، که پیشتر مورد تأکید برخی مقامات اسرائیلی بود، با توجه به واکنشهای اخیر آمریکا و تغییر در رویکرد ترامپ، ممکن است بهطور جدی با چالش مواجه شده باشد. این در حالی است که مقامات آمریکایی از روند مذاکرات با ایران ابراز رضایت کرده و به نظر میرسد که این روند به سمت حلوفصل مشکلات موجود در موضوع هسته ای پیش میرود. در این گزارش، به بررسی ابعاد این تغییرات، نقش اسرائیل در سیاستگذاریهای آمریکا و همچنین تحولات اخیر در مذاکرات ایران و آمریکا پرداخته خواهد شد.
در شرایطی که بار دیگر گفتوگوهایی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در حال شکلگیری است، افشای برخی اسناد، مواضع و اظهارنظرها از سوی مقامات رسمی و غیررسمی آمریکا و رسانههای بینالمللی نشان میدهد که تصویرسازیهای پیشین از ایران بهعنوان «تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا»، بیش از آنکه بر واقعیتهای میدانی و امنیتی استوار باشد، بر اساس القائات، فشارها و عملیات روانی لابی صهیونیستی در واشنگتن شکل گرفته است. تحولات اخیر حاکی از آن است که حتی در دولت ترامپ که بهطور سنتی دارای مواضع ضدایرانی قلمداد میشود، این درک در حال شکلگیری است که سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران باید بر اساس عقلانیت، منافع واقعی و تعامل راهبردی بازتعریف شود.
اسرائیل؛ معمار فریب ایرانهراسی در واشنگتن
برای چند دهه، رژیم صهیونیستی با استفاده از نفوذ سنگین خود در رسانهها، کنگره و نهادهای امنیتی آمریکا، توانسته است ایران را بهعنوان منشأ تمام بحرانهای خاورمیانه معرفی کند. این روند از ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی با تکرار روایتهایی از «برنامه هستهای ایران»، «دخالت در کشورهای عربی» و «تهدید علیه اسرائیل» به صورت مداوم ادامه داشته است. هدف اسرائیل روشن بود: تبدیل ایران از یک بازیگر مهم منطقهای به یک تهدید جهانی، برای توجیه حمایتهای یکجانبه آمریکا از تلآویو و همچنین جلوگیری از بازگشت ایران به اقتصاد و دیپلماسی جهانی.
اما امروز، با انتشار گزارشهایی از درون دولت ترامپ و رسانههای اسرائیلی، این فریب راهبردی در حال افشا شدن است. روزنامه صهیونیستی «اسرائیل هیوم» در گزارشی تصریح کرد که دونالد ترامپ از فشارهای بنیامین نتانیاهو برای حمله نظامی به ایران به شدت خسته و ناراضی است. این روزنامه نوشت که روابط میان نتانیاهو و ترامپ به پایینترین سطح خود رسیده و رئیسجمهور آمریکا در پی پیشبرد طرحهای خاورمیانهای خود، بدون مشارکت تلآویو است.
****ایران؛ تهدید یا فرصت؟
مشاور پیشین پنتاگون، در اظهاراتی صریح، گفت: «ایران هرگز تهدیدی مستقیم برای آمریکا نبوده است. درگیری با ایران میتواند به جنگی شبیه جنگ جهانی دوم منجر شود.» این موضع نهتنها یک چرخش آشکار در رویکردهای امنیتی ایالات متحده نسبت به ایران است، بلکه بیانگر نوعی درک راهبردی از نقش ایران در منطقه غرب آسیا بهعنوان یک قدرت باثبات و تأثیرگذار است.
در واقع، ایران بهعنوان یک کشور با زیرساختهای مستقل نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، هیچگاه آغازگر جنگ یا تجاوز نظامی نبوده و سیاستهای منطقهای آن عمدتا در چارچوب مقاومت در برابر سلطهطلبی و توسعهطلبی قدرتهای خارجی تعریف شده است. حتی حضور ایران در بحرانهایی نظیر سوریه یا عراق، در پاسخ به درخواست دولتهای مشروع این کشورها و در راستای مقابله با تروریسم بوده است؛ واقعیتی که اکنون حتی برخی از تحلیلگران آمریکایی نیز بر آن صحه میگذارند.
یکی از نتایج ملموس اعترافات اخیر مقامات آمریکایی، اعتراف به ناکارآمدی پروژه فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران است. این سیاست که در دوره ترامپ با محوریت تحریمهای فلجکننده، جنگ روانی، ترور شخصیتها و تحریک همسایگان دنبال شد، نهتنها به شکست انجامید، بلکه به تقویت توان داخلی ایران، افزایش وابستگی آمریکا به اسرائیل و بیاعتباری بیشتر کاخ سفید در نظام بینالملل منجر شد.اکنون، با آغاز مذاکرات جدید، نشانههایی از بازگشت واقع گرایی به سیاست آمریکا دیده میشود. «ونس»، معاون رئیسجمهور ایالات متحده اخیرا اظهارکرد: «از نحوه پاسخدهی ایران به برخی نکاتی که مطرح کردیم، بسیار راضی بودیم؛ تا اینجای کار، مذاکرات با تهران در مسیر درستی قرار دارد.» او همچنین افزود: «فرصتی برای بازگرداندن ایران به اقتصاد جهانی وجود دارد.» این سخنان، بیانگر آن است که ایران نهتنها عامل بیثباتی نیست، بلکه یک شریک بالقوه برای نظم منطقهای و توسعه اقتصادی جهانی است.
کارشکنی تلآویو در مسیر دیپلماسی
با وجود این تغییرات مثبت، رژیم صهیونیستی همچنان در تلاش است تا روند مذاکرات را از مسیر طبیعی خود خارج کند. این اقدامات شامل انتشار اطلاعات غلط، تحریک افکار عمومی آمریکا، فشار بر سناتورها و حتی عملیات روانی علیه دیپلماتهای ایرانی و غربی است.
اما تفاوت اکنون در آن است که حتی درون دولت آمریکا نیز این کارشکنیها مورد شناسایی قرار گرفتهاند. ترامپ به صراحت اعلام کرده که خواهان جنگ با ایران نیست و از تأثیرگذاری بیش از حد اطرافیان خود (که بسیاری از آنها وابسته به لابی اسرائیل هستند) ابراز نارضایتی کرده است.
ابعاد مذاکرات ایران و آمریکا و دلایل شکست فشار حداکثری
جمهوری اسلامی ایران در چارچوب حقوق بینالملل بهویژه معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) منشور ملل متحد و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، از حقوق مسلمی برخوردار است. فعالیتهای هستهای صلحآمیز ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام میگیرد و بارها در گزارشهای رسمی، عدم انحراف آن تأیید شده است. خروج یکجانبه آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریمها، نهتنها نقض تعهدات بینالمللی واشنگتن است، بلکه اصل حسن نیت در دیپلماسی بینالملل را زیر پا گذاشته و مشروعیت اقدامات تقابلی ایران را تقویت کرده است. افزون بر این، جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصل دفاع مشروع (ماده ۵۱ منشور ملل متحد) حق دارد با تهدیدهای خارجی مقابله کند، بهویژه هنگامی که متحدان آمریکا (مانند اسرائیل) به تهدیدات علنی نظامی علیه ایران میپردازند. برخلاف روایتسازیهای غربی، ایران نقش کلیدی در مبارزه با تروریسم در منطقه غرب آسیا داشته است. بدون مداخله ایران در سوریه و عراق، گسترش داعش میتوانست کل خاورمیانه را بیثبات کرده و به مرزهای اروپا نیز برسد. حمایت از دولتهای قانونی از جمله دولت سوریه و کمک به شکلگیری نیروهای مقاومت در برابر افراطگرایی، سیاستی مسئولانه و مورد تأیید بخش مهمی از مردم منطقه بوده است.
ایران در لبنان، یمن و عراق نیز نقش یک بازیگر مهارکننده بیثباتی ایفا کرده و برخلاف برخی ادعاها، از مداخلات مستقیم اجتناب کرده است. این در حالی است که متحدان آمریکا بهویژه عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی، با حملات مداوم خود موجب بیثباتی در یمن و فلسطین شدهاند. با افول تدریجی هژمونی آمریکا و ظهور چین، روسیه و دیگر قدرتهای منطقهای، جهان به سوی نظمی چندقطبی در حرکت است. جمهوری اسلامی ایران با عضویت در سازمان همکاری شانگهای، انعقاد قرارداد همکاری راهبردی ۲۵ ساله با چین و تعمیق روابط با روسیه، موقعیت ژئوپلیتیکی خود را بهعنوان یک پیونددهنده آسیا، خلیج فارس و اوراسیا تثبیت کرده است.
در چنین نظمی، تحریمهای آمریکا کارآمدی خود را از دست داده و تلاش برای منزویسازی ایران بینتیجه خواهد ماند. این موضوع باعث شده که حتی تحلیلگران آمریکایی نیز به بازنگری در سیاستهای فشار حداکثری و بازگشت به دیپلماسی واقعی با ایران فراخوان دهند.
ایران با دارا بودن منابع عظیم نفت و گاز، موقعیت جغرافیایی استراتژیک، نیروی انسانی متخصص و بازار ۸۰ میلیونی، میتواند شریک مهمی برای اقتصاد جهانی باشد. آمریکا، اروپا و حتی کشورهای منطقه، با کنار گذاشتن سیاست تقابل، میتوانند از ظرفیتهای ایران در حوزه انرژی، ترانزیت، فناوری و صادرات استفاده کنند.
همکاری با ایران میتواند به تنشزدایی پایدار در منطقه منجر شود و برای اقتصاد جهانی ثبات و امنیت فراهم آورد. در واقع، ادامه فشارها تنها سبب واگذاری این فرصتها به رقبا بهویژه چین و روسیه خواهد شد.
در شرایطی که فشار حداکثری آمریکا شکست خورده، ایران توانسته با تقویت زیرساختهای دفاعی، توسعه صنایع داخلی و حفظ انسجام اجتماعی، نشان دهد که تسلیم تهدید نمیشود. پیشرفتهای چشمگیر در حوزه موشکی، فضایی، فناوریهای نوین و حتی تولیدات دارویی و علمی، سبب شده که ایران در موضع قدرت وارد مذاکرات شود.
این ایستادگی و پیشرفت، پیام روشنی برای آمریکاست: اگر خواهان توافقی پایدار است، باید احترام به استقلال و اقتدار ایران را بپذیرد. امروز بسیاری از افکار عمومی در کشورهای مستقل، آمریکا و حتی اروپا، نسبت به سیاستهای دوگانه و جنگطلبانه آمریکا آگاه شدهاند. روایت ایران از مقاومت، صلحطلبی و عدالتخواهی، بهویژه در جهان اسلام، آفریقا و آمریکای لاتین طنینانداز شده است.
شکست رسانههای غربی در انحصار روایت، یکی از دلایل اصلی عقبنشینی تدریجی واشنگتن از برخی مواضع خود است. رسانههای مستقل، شبکههای اجتماعی و دیپلماسی عمومی ایران در این عرصه تأثیرگذار ظاهر شدهاند.