یک قرن از تأسیس حوزه علمیه قم میگذرد؛ نهادی که در طول صد سال گذشته، تحولات عظیمی را از سر گذرانده و در مقاطع حساس تاریخ معاصر ایران بهویژه در شکلگیری انقلاب اسلامی، نقشآفرینی محوری داشته است، اما اکنون در آستانه قرن جدید حیات خود، بار دیگر در معرض یک بازتعریف راهبردی قرار گرفته است. پیامی که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، به مناسبت صدمین سال بازتأسیس این حوزه صادر کردند، واجد چنان عمق و ابعاد راهبردی است که میتوان آن را بهمثابه منشور تحول تمدنی حوزههای علمیه تلقی کرد.
یکی از نقاط محوری پیام رهبر انقلاب، تأکید بر حرکت پیشروانه حوزه است: «حوزه باید بهروز باشد؛ بهطور دائم با زمان پیش برود، بلکه حتی جلوتر از زمان حرکت کند.» این جمله نهتنها مسئولیت حوزه را در فهم تحولات اجتماعی، علمی و فرهنگی برجسته میسازد، بلکه از حوزه میخواهد که در مقام پیشبینیکننده و راهبر جامعه در مسیر تمدنسازی نیز ایفای نقش کند. این خواسته، در نقطه مقابل حوزهای ایستا و انفعالی است که صرفا مصرفکننده میراث گذشته است.
این نگاه، ناظر به رسالتی جدید برای حوزه است؛ رسالتی که با تفسیر سنت، پایان نمیپذیرد، بلکه با نوآفرینی معنای سنت در بستر زمانه آغاز میشود و برای تحقق این هدف، حوزه باید خود را به ابزارهای شناختشناسی و روششناسی روز مجهز کند؛ چه در فهم متون دینی، چه در تحلیل پدیدههای اجتماعی، چه در مواجهه با چالشهای نوظهور.
رهبر انقلاب در پیام خود از حوزه میخواهند که «نیروهای مجاهد فرهنگی مهذّب و نوآور» تربیت کند. این تعبیر کوتاه، حاوی یک دگرگونی در تعریف طلبه تراز است. نیرویی که قرار است در میدان اجتماعی عمل کند، نیازمند دانش صرف نیست؛ بلکه باید از روحیه جهادی، تقوای اخلاقی و جسارت نوآفرینی برخوردار باشد. چنین فردی، نمیتواند محصول یک سیستم آموزشی صرفا متنمحور و محفوظاتی باشد. اینجا سخن از بازمهندسی نظام تربیت در حوزه است؛ نظامی که باید عقل، اخلاق، مهارت و مسئولیت اجتماعی را توأمان در طلاب پرورش دهد.
اگر روزگاری فقیه، تنها مرجع پاسخگویی به مسائل عبادات و معاملات فردی بود، امروز همان فقیه باید بتواند از حقوق خانواده تا ساختار بانکداری اسلامی، از مناسبات بینالملل تا حکمرانی رسانهای نظر بدهد و حتی الگو ارائه کند. حوزه برای چنین مأموریتی، نیازمند طلبهای است که هم سنتگرا و هم زمانآگاه باشد؛ هم اهل تحقیق و هم اهل حضور در عرصه.
بخش قابل تأمل دیگر پیام، تأکید بر نقش حوزه در طراحی نظامات اداره جامعه است؛ عبارتی که نشان میدهد حوزه نهتنها باید احکام شرعی تولید کند، بلکه باید برای ساختارهای کلان جامعه اسلامی نیز تفکر و برنامه ارائه دهد. از اقتصاد اسلامی تا عدالت اجتماعی، از اخلاق در فناوری تا فقه محیط زیست، همه از حوزه انتظار پاسخ دارند. در این معنا، اجتهاد کلاسیک دیگر کافی نیست، مگر آنکه بتواند در نسبت با علوم انسانی مدرن و واقعیتهای اجتماعی بازتولید شود.
اینجا جایی است که حوزه باید خود را از جزیرهنشینی علمی بیرون بکشد و با دانشگاهها، مراکز سیاستگذاری، نهادهای اجتماعی و حتی نخبگان تکنولوژیمحور وارد گفتوگو شود. تحول در فقه، جز از مسیر تعامل علمی، امکانپذیر نیست. اینجاست که پیام رهبری، حوزه را به همکاری با دانشگاهها و آشنایی با یافتههای روز جهانی فرا میخواند.
رهبر انقلاب در پیام خود بر «حضور فضلای حوزه در میان مردم» تأکید دارند. این بخش از پیام، هم ریشه در سنت حوزه دارد و هم پاسخی است به نگرانیهای امروز درباره نوعی فاصلهگیری حوزه از متن جامعه. حوزهای که مردم آن را نبیند، سخن او را نیز نخواهد شنید. امروز، مردم با چالشهای روزمره پیچیدهای مواجهاند؛ از سبک زندگی دیجیتال گرفته تا بحران هویت نسل جدید. طلبهای که این واقعیتها را نشناسد، چگونه میخواهد در آن مؤثر باشد؟
رهبر انقلاب با یادآوری این نکته، حوزه را به نوعی خروج آگاهانه از انزوا دعوت کردهاند و این بدان معناست که حوزه، برای ایفای نقش تمدنی خود، باید نهتنها در متن مناسبات فکری و فرهنگی جامعه حضور داشته باشد، بلکه قدرت تحلیل، ارتباط، گفتوگو و هدایت اجتماعی را نیز بهعنوان بخشی از مأموریت خود تعریف کند.
پیام رهبر انقلاب، به وضوح فراتر از یک توصیه گذراست. این پیام، نقشه راهی برای آینده حوزه علمیه است؛ آیندهای که در آن، حوزه نه فقط حافظ سنت که معمار تمدن نیز خواهد بود، اما این مسیر، با توصیه طی نمیشود. نیازمند عزم مدیریتی، بازاندیشی ساختاری، تحول در نظام آموزش و تربیت و مهمتر از همه، اعتماد به نسل جوان حوزوی است.
اگر مدیران حوزه، این پیام را بهمثابه منشور تحول بپذیرند و نه صرفا پیامی مناسبتی، حوزه میتواند در قرن جدید، نقشآفرین اصلی پروژه تمدنسازی اسلامی باشد و اگر این فرصت از دست برود، بیتردید، فاصله حوزه با تحولات جامعه بیش از پیش خواهد شد.