پیچیدگی موضوعات دور پنجم مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا، سبب شد با پایان گرفتن این دور از مذاکرات با حسن بهشتیپور، تحلیلگر و کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو بنشینیم که در ادامه میخوانید.
با توجه به اینکه خبر ادامه مذاکرات اعلام شد، برخی چنین تحلیل میکنند که موضوع «غنیسازی صفر» در مذاکرات دور پنجم مطرح نشده، به نظر شما این به چه معناست و نشاندهنده چه تغییری در رویکرد طرف آمریکایی است؟
مسأله غنیسازی صفر را مطرح نکردهاند، چرا که قاعدتا اگر موضوع غنیسازی صفر مطرح میشد، همانجا مذاکرات متوقف میگردید. بنابراین میتوانم نتیجه بگیرم که طرف آمریکایی آنچه را که در رسانهها بیان میکند، با آنچه در روند مذاکرات مطرح میکند، متفاوت است. ازاینرو، اکنون باید ببینیم که در این شرایط، آنان چه ابتکار جدیدی ممکن است روی میز بگذارند. به نظر میرسد با این وضعیت، ادامه مذاکرات روندی طولانی خواهد داشت؛ یعنی هر هفته باید باز هم با اندکی امیدواری بنشینیم، شاید بتوانیم به تدریج به یکدیگر نزدیک شویم.
به نظر من، باید به سمت ارائه یک طرح یا بحث جدید برویم تا بتوانیم این روند را بشکنیم، زیرا در هر حال، طولانی شدن مذاکرات به نفع ایران نیست، بهویژه که باید بهطور دقیق تعیین تکلیف شود که آیا آنان غنیسازی را پذیرفتهاند یا خیر. این مسأله، چون نکتهای کلیدی است، در صورت مشخص نشدن، ایران را با مشکل مواجه خواهد کرد.
در هر صورت، به نظر میرسد با توجه به این موضعگیریها، باید منتظر ماند و دید که آیا دور ششم مذاکرات به نتیجه میرسد یا خیر. اینکه این روند تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، واقعا قابل پیشبینی نیست، اما همانطور که گفتم باید به سمت طرحی نو و سخنی تازه برویم تا بتوان این موضوع را به سرانجامی رساند.
چرا به نظر میرسد روند مذاکرات طولانی شده و این موضوع چه تأثیری بر موضع ایران دارد؟
طولانی شدن مذاکرات به زیان طرف ایرانی است، بهویژه در موضوع اصلی که همان بحث غنیسازی است. تاکنون طرف آمریکایی بهطور رسمی موضع خود را در رسانهها تغییر نداده است، اما ظاهرا در مذاکرات این موضوع را مطرح نکردهاند، به همین دلیل طرف ایرانی همچنان به گفتوگو ادامه میدهد. چراکه پیش از آغاز مذاکرات نیز گفته شده بود که طرف ایرانی برای شنیدن موضع نهایی آنان وارد این مذاکرات شده است تا مشخص شود که آنان بالاخره قصد انجام چه کاری را دارند و برنامهشان چیست.
اهمیت موضوع غنیسازی برای دو طرف در مذاکرات چیست و چرا این مسأله بهعنوان یک مانع کلیدی مطرح شده است؟
این موضوع میتواند دو بخش داشته باشد: بخش اول، اینکه چرا این دو موضوع اهمیت دارند و چرا هر دو طرف به مسأله غنیسازی اهمیت میدهند. یعنی منظور این است که بحث نباید به زمان کنونی محدود شود، بلکه باید گفت که این موضوع از گذشته نیز اهمیت داشته است. سوال دوم این است که چرا اکنون بهعنوان مانعی در مذاکرات مطرح شده، درحالیکه قبلا در یک دوره این موضوع حل شده و عملا این مسأله در زمان دولت اوباما به سرانجام رسیده بود. حالا چرا علیرغم رسیدن به توافق، دوباره این موضوع غنیسازی مطرح شده است؟
واقعیت این است که این یک خط فکری بوده و هست که میخواهد به طرف آمریکایی و همه کسانی که در این مذاکرات نقش دارند، بقبولاند که غنیسازی در ایران یعنی مقدمهای برای تولید سلاح هستهای؛ درحالیکه در واقع، غنیسازی یک نقطه اتصال در چرخه سوخت هستهای است. یعنی چرخه سوخت هستهای بدون غنیسازی معنای خود را از دست میدهد؛ درست مانند یک نخ تسبیح که اگر پاره شود، دانههای تسبیح پخش میشوند و دیگر نمیتوان آن را تسبیح نامید.
میتوانید چرخه سوخت هستهای و نقش غنیسازی را برای ما توضیح دهید و بگویید توقف غنیسازی چه تأثیری بر صنعت هستهای ایران دارد؟
چرخه سوخت هستهای یعنی از مرحله استخراج سنگ اورانیوم از معدن آغاز میشود، سپس آن را به اکسید اورانیوم تبدیل میکنند. این اکسید اورانیوم که اصطلاحا به آن «کیک زرد» گفته میشود، بازفرآوری شده، ناخالصیهایش گرفته میشود و برای ارسال به مجتمع یو.سی.اف اصفهان آماده میشود. در آنجا این ماده به گاز هگزافلوراید تبدیل میشود. این گاز برای تزریق به سانتریفیوژها آماده میشود، جایی که ایزوتوپ اورانیوم-۲۳۵ که قابلیت تبدیل شدن به انرژی را دارد، از اورانیوم جدا میشود.
هرچه درصد اورانیوم-۲۳۵ افزایش یابد، اصطلاحا میگویند غنیسازی بیشتر شده است. حالا ممکن است این درصد ۰.۶۷، ۵، ۱۰، ۲۰ یا ۶۰ درصد باشد. منظور این است که در این فرآیند که در آبشارهای هستهای انجام میگیرد، درصد اورانیوم-۲۳۵ نسبت به اورانیوم-۲۳۸ افزایش پیدا میکند.
مثلا وقتی به ۶۰ درصد برسد، میگویند «اورانیوم ۶۰ درصدی» غنی شده است.
سپس این اورانیوم مجددا به اصفهان بازمیگردد و به قرص هستهای تبدیل میشود که بهعنوان سوخت قابل استفاده است؛ مانند تأسیسات تهران که برای تولید ایزوتوپهای دارویی از آن استفاده میشود. این سوخت پسماندی نیز دارد که آن پسماند نیز قابل استفاده است. این مجموعه را «چرخه سوخت هستهای» مینامند.
حال در این میان، اگر بگویند غنیسازی باید متوقف شود، کل این فرایند بیخاصیت میشود. آن مثال معروف را به یاد آورید: گروهی در جایی لولهگذاری میکردند، عدهای دیگر همانجا را مجددا پر میکردند؛ حالا اگر آن کسی که لولهگذاری میکرده نیاید، بقیه کار بیهوده انجام میدهند. در اینجا نیز اگر غنیسازی متوقف شود، صنعت هستهای نیز باید متوقف گردد.
طرف آمریکایی هم این را به خوبی میداند، اما بااینحال این موضوع را - حداقل در رسانهها - مطرح کرده است. مذاکرات امروز نیز نشان میدهد که این موضوع دستکم در سطح مذاکرات مطرح شده است. بنابراین، اصرار طرف آمریکایی بر توقف غنیسازی به این دلیل است که میگوید اگر کشوری بتواند بهطور بالقوه غنیسازی ۵ درصدی انجام دهد، پس میتواند با تکرار این فرآیند، به ۱۰ درصد، ۲۰ درصد، ۶۰ درصد و حتی ۹۰ درصد برسد و اورانیوم ۹۰ درصدی یعنی آمادگی برای تولید بمب هستهای.
اما این یک مغلطه است. چرا؟ درست است که یکی از مسیرهای تولید بمب هستهای، غنیسازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد است. اما راه دیگر آن استفاده از پلوتونیوم است که اسرائیلیها سالهاست از این مسیر بمب میسازند. در طبیعت پلوتونیوم وجود ندارد، اما از سوخت مصرفشده هستهای میتوان آن را استحصال کرد.
ایران اما اساسا به فناوری استحصال پلوتونیوم برای تولید بمب دست نیافته و چنین چیزی را در اختیار ندارد. بنابراین تنها مسیر باقیمانده برای ایران - اگر فرضا بخواهد بمب تولید کند - غنیسازی اورانیوم است. حال حتی اگر ایران بتواند اورانیوم با غنای ۹۰ درصد تولید کند، باز هم کار تمام نمیشود. برای ساخت بمب، ایران باید اورانیوم فلزی، چاشنیهای انفجاری و فناوریهای پیشرفتهتری نیز تولید کند.
حالا اگر همه این مراحل را هم انجام دهد، تازه باید بمبی را بسازد که بتواند آن را در شرایط امن نگهداری کند. منظور از «امن» این است که خود ایران از آسیب آن در امان باشد. یعنی بمبی تولید کند که ایمن بماند و استفاده از آن موجب نابودی خود کشور نشود. این هم نیازمند فناوریهایی است که ایران، تا آنجا که من اطلاع دارم - که البته اطلاعاتم بر پایه گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی است و دسترسی محرمانه ندارم - هنوز در اختیار ندارد.
مرحله بعدی این است که حالا فرض کنیم ایران بمب را نیز ساخته باشد. در این صورت، گام پیشرفتهتری لازم است؛ اینکه این بمب بتواند در یک کلاهک هستهای قرار گیرد و بر سر یک موشک یا هواپیما نصب شده و در زمان و مکان معینی فعال شود. این هم نیازمند فناوری بسیار پیشرفتهتری نسبت به دو مرحله قبلی است. درحالیکه طرفهای مقابل ما میدانند که ایران هنوز چنین فناوری را در اختیار ندارد.
پس چگونه است که اینچنین بر موضوع غنیسازی تأکید میکنند؟
دلیلش این است که غنیسازی تنها بهانهای است برای مخالفت با اصل صنعت هستهای در ایران. چراکه صنعت هستهای موجب ارتقای علمی کشور شده و جایگاه رشتههایی چون فیزیک، شیمی، فیزیک هستهای، لیزر، الکترونیک و فناوری اطلاعات (IT) را ارتقا داده است. برای ساخت سانتریفیوژ، باید به مجموعهای از علوم و دانشهای پیشرفته مجهز بود؛ زیرا این فناوری به تخصصهای متعدد نیاز دارد.
بنابراین، بحث اصلی این است که با وجود آگاهی طرفهای مقابل از ناتوانی ایران در دستیابی به فناوریهای تسلیحاتی نهایی، هدف آنان مخالفت با صنعتی است که موجب رشد علمی و ارتقای جایگاه ایران در سطح بینالمللی شده است. در واقع، هدف اصلی، جلوگیری کلی از ادامه این صنعت در ایران است. آنان میدانند که توقف غنیسازی، عملا به معنای بیخاصیت کردن کل صنعت هستهای ایران است.
این نکته که میگویند ایران باید اورانیوم غنیشده را از خارج وارد کند تا برای صنعت اصلی خود استفاده کند، پیشتر نیز امتحان شده است. در دوره شاه، ایران قراردادی با شرکت UDF فرانسه بسته بود، اما پس از انقلاب، طرف فرانسوی حاضر نشد اورانیوم غنیشده را به ایران تحویل دهد و سوخت مورد نیاز را تأمین کند. همچنین آمریکاییها که خودشان رآکتور امیرآباد شمالی را در ایران ساخته بودند، پس از انقلاب حاضر به همکاری نشدند و ایران مجبور شد سوخت خود را از آرژانتین تأمین کند. نمونههای متعدد دیگری وجود دارد که نشان میدهد ایران واقعا نمیتواند به طرفهای خارجی اعتماد کرده و نمیتواند به واردات اورانیوم غنیشده از خارج اکتفا کند.
مکانیزم «اسنپبک» یا بازگشت قطعنامههای شورای امنیت چگونه کار میکند و چه پیامدهایی برای مذاکرات دارد؟
ترتیبات اجرایی بازگشت 6 قطعنامه تحت فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل که به اصطلاح مکانیزم یا «اسنپبک» نامیده میشود، در برجام به روشنی قید شده است. این مکانیزم شامل چند مرحله مشخص است که باید طی شود تا بازگشت قطعنامهها انجام گیرد. با توجه به پایان زمان برجام در مهرماه سال ۱۴۰۴، اگر اروپاییها این مکانیزم را فعال کنند، به معنای بازگشت اتوماتیک آن 6 قطعنامه تحت فصل هفتم شورای امنیت خواهد بود، اما اگر این مکانیزم فعال نشود، دیگر نمیتوان آن قطعنامهها را به راحتی بازگرداند، زیرا پس از پایان برجام، بازگرداندن قطعنامهها مستلزم رأیگیری جدید است که احتمالا چین و روسیه با آن مخالفت خواهند کرد و مانع تصویب آن میشوند.
مکانیزم اسنپبک طوری طراحی شده که نیاز به رأیگیری جدید ندارد و نقش روسیه در آن بیتأثیر است. اکنون باید دید آیا اروپاییها تا مهرماه این مکانیزم را فعال خواهند کرد یا خیر. فعال کردن آن به معنای گذاشتن سنگ بزرگی در مسیر مذاکرات ایران و آمریکا است و موجب میشود روند مذاکرات به نتیجه نرسد. در صورت عدم فعالسازی، نشان میدهد که اروپاییها تمایل دارند همراه آمریکا باشند، زیرا مواضع اروپا و آمریکا در موضوع هستهای ایران هماهنگ است؛ هرچند در مسائل دیگر اختلاف دارند.
«ماشه پلاس» که اروپاییها خواستار افزودن آن به توافق احتمالی هستند، چه معنایی دارد و چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
از سوی دیگر، رسانههای آمریکایی نقل کردهاند که اروپا خواستار افزودن بندی تحت عنوان «ماشه پلاس» به توافق احتمالی بین ایران و آمریکا است. این بند به این معناست که هر نوع توافقی که به دست آید، امکان فعالسازی مجدد مکانیزم ماشه را برای اروپاییها فراهم کند.
اگر تا مهرماه مکانیزم بازگشت قطعنامهها فعال نشود، ما برنده خواهیم بود و حداقل این 6 قطعنامه ظالمانه به تاریخ خواهد پیوست، اما اگر این مکانیزم فعال شود، دردسرهای جدیدی پیش خواهد آمد. برخی معتقدند که وضعیت ما بدتر از این نمیشود، اما واقعیت این است که اقدامات آمریکا مشروعیت بینالمللی ندارد و بسیاری از اقداماتش خودسرانه است. بااینحال، آنها تلاش میکنند از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بهعنوان مستند علیه ایران استفاده کنند، بنابراین باید مراقب این موضوع باشیم.
انشاءالله که آنها این مکانیزم را فعال نکنند، زیرا در صورت فعال شدن، ما وارد دورهای بسیار پیچیدهتر از وضعیت فعلی خواهیم شد.
نقش و تأثیر لابی صهیونیستی و دولت نتانیاهو در روند مذاکرات ایران و آمریکا چگونه است؟
در خصوص موضوع صهیونیستها و نقش آنها در مذاکرات، باید گفت که در جلسه امروز، آقای ویتکاف با رئیس موساد دیدار داشته و این پیشتر نیز در دور چهارم مذاکرات انجام شده بود. یعنی هماهنگی بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد. آمریکا سعی میکند سیاستهای خود را با طرف اسرائیلی هماهنگ کند که یکی از معضلات مذاکرات ایران با آمریکاست. آمریکاییها به تنهایی تصمیم نمیگیرند؛ لابی صهیونیستی و دولت نتانیاهو نفوذ قابلتوجهی دارند و با اعمال فشار، روند مذاکرات را به بهانههای مختلف به تأخیر میاندازند و اجازه نمیدهند توافق حاصل شود.