جنگ ۱۲ روزه ائتلاف صهیونیستی - آمریکایی علیه ملت ایران به خوبی نقلقولها از مقامات و اندیشمندان غربی و شرقی در خصوص سکانداری بینظیر و شناخت عمیق رهبر انقلاب اسلامی از معادلات داخلی و جهانی را هویدا کرد. شاهد صحنهای کمنظیر از مدیریت بحران و رهبری راهبردی در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی بودیم. این نبرد فراتر از یک رویارویی نظامی، نمونهای عملی از تلفیق هوشمندانه عناصر قدرت ملی در قالب یک راهبرد منسجم بهشمار میآید. راهبردی که ریشه در چند دهه هدایت حکیمانه دارد. بررسی اثرگذاری حضرت آیتالله خامنهای در این بحران، پنج الگوی مهم رهبری را برجسته میکند.
۱. مدیریت اطلاعات راهبردی
یکی از نخستین نشانههای رهبری کارآمد در این جنگ، نحوه مدیریت اطلاعات و اولویتبندی پیامها و اقدامات بود. در شرایطی که با حجم انبوهی از اطلاعات پیدا و پنهان ضدونقیض مواجه شوید، تفکیک و شناخت دقیق ماهیت پیامها مؤلفهای مهم در اتخاذ تصمیمات راهبردی است؛ تصمیماتی که با کوچکترین ضریب خطا، مسیر متفاوتی را نمایان میکند. در فضای شدید جنگ روانی و اطلاعاتی، روایت موفقیتهای عملیاتی و نقاط ضعف دشمن بهگونهای طراحی شد که هم افکار عمومی داخلی تقویت شود و هم محاسبات دشمن دچار اختلال گردد. رویکردی حساب شده که نهتنها جنگ روانی دشمن را باطل میکند، بلکه هراس از عملیات جدید و ضربه سهمگین به دشمن را نیز از بین میبرد. انتخاب زمان و محتوای اطلاعرسانیها در قالب سه پیام تصویری با محتواهایی میدانی، تحلیلی و عمیق به شکلی هدفمند، باعث ایجاد موج روانی قدرتمند در داخل و خارج کشور شد.
۲. کشف و افشای مقاصد دشمن
رهبر انقلاب در بحران با تحلیل دقیق رفتار و گفتمان طرف مقابل، موفق به برملا کردن اهداف پنهان دشمن شد. تسلیم ایران که همواره در ذهنیت مقامات آمریکایی وجود داشته است، همواره در اشارات فرمانده کل قوا وجود داشته و همواره با عتاب نسبت به این رویکرد، واکنش نشان دادهاند؛ موضوعی که در مواضع آشکار ترامپ در روزهای گذشته هویدا شد و با موضع محکم و انذار و هشدار مواجه شد. افشای اینکه هدف واقعی طرفهای متخاصم نه صرفا فشارهای موشکی و تحریمی، بلکه وادار کردن ایران به تسلیم کامل بود، موجب تغییر زمین بازی شد. این رویکرد بهطور مستقیم بر هوشیاری عمومی و انسجام داخلی تأثیر گذاشت و باعث شد مردم و نخبگان، تهدید را دقیقتر درک کنند. به میدان آمدن آحاد مردم از اقشار مختلف محاسبات ذهنی دشمن را دگرگون کرد و این مؤلفه دست ایران را در مقابل دشمن پرتر کرد. در این شرایط بود که تشت رسوایی دشمن به زمین افتاد و نهتنها به جایی نرسید، بلکه با مشخص شدن اهداف و انگیزههایش، راهبردهای بعدیاش به شکست انجامید.
۳. ترکیب قدرت سخت و نرم
در طول جنگ، استفاده همزمان از قدرت نظامی و ظرفیتهای نرمافزاری کشور به خوبی مشهود بود. عملیاتهای موشکی دقیق و همزمان، همراه با تحرکات گسترده رسانهای، فرهنگی و اجتماعی در داخل کشور، فضایی خلق کرد که در آن دشمن هم در میدان نبرد و هم در میدان افکار عمومی متحمل شکست شد.
افکار عمومی ایران و جهان و حتی مردم محصور در سرزمینهای اشغالی، فضا را برای نتانیاهو و شرکایش سنگین کرد. مدیریت هوشمندانه این تلفیق، به تثبیت پیروزی و افزایش بازدارندگی کمک کرد.
۴. مدیریت روحیه ملی و انسجام داخلی
حفظ انسجام اجتماعی و تقویت روحیه ملی در شرایط فشار، از برجستهترین ابعاد این رهبری بود. با هدایت دقیق فضای روانی کشور، مردم با احساس مشارکت مستقیم در دفاع از کشور و عزت ملی، به عاملی فعال در معادله قدرت تبدیل شدند. این انسجام، علاوه بر پشتیبانی عملیاتی، عمق استراتژیک تصمیمات نظامی را افزایش داد.
در شرایط بحرانی افرادی که نسبت به وضع موجود انتقاد داشتند نیز به میدان دفاع از ایران و نظام آمدند و این برآمده از شناخت دقیق و احترام عمیق به فرهنگ ایرانی - اسلامی است.
علیرغم اینکه بنگاههای سخنپراکنی و مقامات غربی در سالهای گذشته، شکافهای متعددی را به جامعه ایرانی نسبت میدادند، بحران اخیر بیپایه و اساس بودن این تحلیلها را به نمایش گذاشت. شکاف های اجتماعی - سیاسی ادعایی در عرض یک روز به انسجام و وحدت پیرامون ایران و نظام سیاسی مستقر تبدیل شد.
۵. تعیین قواعد جدید بازدارندگی
یکی از مهمترین نتایج این مدیریت، شکلگیری یک معادله بازدارندگی جدید بود. با تغییر موضع از واکنشپذیری به ابتکار عمل، جمهوری اسلامی ایران توانست هزینههای حمله به خود را برای دشمن به شدت افزایش دهد. تخریب گسترده زیرساخت ها و مراکز نظامی و دولتی خوانش تئوریسینهای دفاعی - امنیتی رژیم صهیونی و غربی را نسبت به ایران تغییر داد.
این تغییر، قواعد بازی در منطقه را به نفع ایران بازنویسی کرد و پیامدهای آن بر محاسبات راهبردی دشمنان همچنان ادامه دارد.
رهبری حضرت آیتالله خامنهای در جنگ ۱۲ روزه، نمونهای از مدیریت چندسطحی، واقعگرایانه، هوشمند و آیندهنگرانه بود که عناصر مختلف قدرت ملی را در یک چارچوب استراتژیک هماهنگ ساخت. تجمیع قدرت نرم و سخت موجب شد ایران چنان سیلی را به دشمن بزند که دیگر تحمل وضعیت را نداشته باشد.
این تجربه، الگویی کاربردی برای مدیریت بحرانهای ژئوپلیتیکی در جهان امروز بهشمار میآید. تقابل ایران با ائتلاف صهیونیستی - آمریکایی و ضربه محکم که منجر به له شدن آرزوها و برنامههای آن شد، امروز به الگویی برای جهانیان تبدیل شده است.