علی بیگدلی، کارشناس مسائل آمریکا در گفتگو با «صبح نو» در خصوص تشکیل حزب مستقل توسط ایلان ماسک گفت: تأسیس یک حزب جدید در ساختار سیاسی ایالات متحده، از نظر حقوقی مانعی ندارد. قانون اساسی آمریکا اجازه شکلگیری احزاب مستقل را میدهد، بنابراین اقدام ایلان ماسک برای راهاندازی «حزب آمریکا» از نظر حقوقی امکانپذیر است. وی افزود: با این حال، یک مانع مهم در مسیر شخصی ماسک برای تصدی مناصب عالی سیاسی، بهویژه ریاستجمهوری، وجود دارد: او متولد آفریقای جنوبی است و طبق قانون اساسی آمریکا، تنها افرادی که در خاک ایالات متحده متولد شدهاند میتوانند به مقام ریاستجمهوری برسند. البته اگر هدف ماسک تنها تأثیرگذاری بر سیاستهای آمریکا از طریق پارلمان یا انتخابات میاندورهای باشد، چنین محدودیتی وجود ندارد.
تابعیت ایلان ماسک و مانعی جدی برای ریاستجمهوری
این کارشناس مسائل آمریکا مطرح کرد: نکته مهمتر، قدرت مالی و نفوذ اجتماعی ماسک است. او با اتکا به ثروت هنگفت و شبکه گستردهای از طرفداران، میتواند در انتخابات کنگره، بهویژه در حوزههایی با رقابت نزدیک میان جمهوریخواهان و دموکراتها، نتایج را تغییر دهد. حتی اگر تنها ۲۰ نامزد مورد حمایت او وارد کنگره شوند، تعادل قوا میان دو حزب اصلی ممکن است به هم بخورد.
تفاوتهای سیاسی میان ماسک و ترامپ
بیگدلی با بیان اینکه اختلافات اخیر میان ماسک و ترامپ نیز جالبتوجه است، ادامه داد: با اینکه هر دو در برخی ارزشهای اقتصادی و انتقاد از نخبگان سیاسی اشتراک دارند، ولی حالا بهنظر میرسد مسیرشان جدا شده است. اگر الگوی سیاسی ماسک به دیگر سرمایهداران یا چهرههای تأثیرگذار سرایت کند، ممکن است ساختار سنتی سیاست آمریکا که بر پایه دو حزب بنا شده، وارد مرحلهای جدید شود.
وی خاطرنشان کرد: ماسک منتقد هزینههای سنگین دولت فدرال است و معتقد است میتوان بخشهایی از ساختار حکومت را کوچک کرد. او پیشنهاد داده که با کاهش مالیات صاحبان صنایع و کاهش هزینههای غیرضروری، بتوان اقتصاد را تقویت کرد و سرمایهگذاری در تولید را افزایش داد. این دیدگاهها در تضاد با بخشی از سیاستهای کنونی دموکراتها قرار دارد.
این کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به اینکه شرایط فعلی حاکی از تشدید شکاف در سیاست آمریکا است؛ یادآور شد: جامعهای که به سوی دوقطبی شدن پیش میرود و ممکن است با گسترش نارضایتی عمومی، وارد دورهای از بیثباتی سیاسی شود. هنوز برای قضاوت نهایی زود است، اما تحولات اخیر را نمیتوان ساده گرفت.
ورود ماسک به سیاست؛ یک تهدید برای نظام دوحزبی؟
بیگدلی عنوان کرد: با اینکه از نظر حقوقی تأسیس حزب سیاسی در ایالات متحده مانعی ندارد، و قانون اساسی نیز چنین امکانی را برای شهروندان فراهم کرده، مسئلهای که در مورد ایلان ماسک مطرح میشود، نه صرفاً حقوقی بلکه ساختاری و سیاسی است.
وی تاکید کرد: ماسک، که متولد آفریقای جنوبی است، طبق قانون اساسی آمریکا واجد شرایط ریاستجمهوری نیست، چرا که تنها افرادی که در خاک آمریکا به دنیا آمدهاند، میتوانند به این مقام برسند. اما این مانع لزوماً او را از بازی قدرت سیاسی کنار نمیزند؛ در واقع، او میتواند با تکیه بر نفوذ اقتصادی و رسانهای خود، وارد معادلات سیاسی شود و تأثیرگذار باشد، حتی اگر خود نتواند رئیسجمهور شود.
نظام سیاسی آمریکا حزب سوم را برنمیتابد
این کارشناس مسائل آمریکا تصریح کرد: اگر در آینده، دیوان عالی یا کنگره تفسیری ارائه دهند که موانع قانونی را کمرنگتر کند یا استثنائاتی در نظر بگیرند (که احتمال آن کم است)، این مسیر برای ماسک هموارتر خواهد شد. ولی حتی بدون آن هم، او با تشکیل «حزب آمریکا» میتواند بر ترکیب و تعادل سیاسی کشور تأثیر بگذارد. بهویژه اگر در انتخابات میاندورهای موفق شود تعدادی از نامزدهای مورد حمایت خود را روانه کنگره کند، توازن سنتی میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به هم خواهد خورد. بیگدلی اظهار داشت: ماسک از لحاظ گفتمانی، گرایشهایی به حزب جمهوریخواه و دیدگاههای ترامپ دارد، ولی به نظر میرسد علاقهای به وابسته شدن کامل به هیچکدام از دو حزب سنتی ندارد. او میخواهد نقشی مستقل و موثر ایفا کند؛ نه به عنوان بازیگر فرعی، بلکه به عنوان یک بازیگر مرکزی در قدرت سیاسی.
نبود سابقه سیاسی، برگ برنده یا نقطهضعف؟
وی با بیان اینکه اینکه تا چه حد در این مسیر موفق خواهد شد، هنوز روشن نیست، اضافه کرد: اما بدون شک ورود فردی با این سطح از نفوذ اقتصادی، تکنولوژیک و رسانهای به عرصه سیاست، ساختار سنتی دوحزبی آمریکا را به چالش میکشد.
این کارشناس مسائل آمریکا در پاسخ به این سوال که آیا سیستم سیاسی آمریکا او را خواهد پذیرفت؟ آیا مردم از حزب او حمایت خواهند کرد؟، گفت: پاسخ این پرسشها به زمان و بهویژه به نتایج انتخابات میاندورهای سال آینده بستگی دارد. باید منتظر ماند و دید که آیا ماسک صرفاً یک بازیگر بیرونی خواهد ماند، یا به یک وزنهی تعیینکننده در سیاست ایالات متحده تبدیل میشود.
بیگدلی یادآور شد: تحقق پروژهی سیاسی ایلان ماسک، در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد و احتمال اینکه به طور کامل محقق شود، کم است. اما با توجه به توانمندیهای اقتصادی گستردهای که ماسک دارد، ممکن است بتواند برخی موانع را برطرف کرده و به اقدام خود رسمیت ببخشد. بهویژه اگر موفق شود مسئله تابعیت و محل تولدش—که آفریقای جنوبی است—را از مسیر خود کنار بزند یا بیاثر جلوه دهد.
وی افزود: در این صورت، حتی اگر نتواند به بالاترین مناصب سیاسی مثل ریاستجمهوری برسد، میتواند بهعنوان یک بازیگر موثر سیاسی در عرصه داخلی آمریکا ظاهر شود. این کارشناس مسائل آمریکا مطرح کرد: ماسک هیچ پیشینه سیاسی ندارد و برخلاف سیاستمداران سنتی، از درون ساختار حزبی یا انتخاباتی بالا نیامده است. با این حال، او ممکن است با تکیه بر نفوذ اقتصادی و رسانهای خود، نوعی قدرتنمایی سیاسی از خود بروز دهد و حتی حزب جدیدی را تأسیس کند. اما اینکه چنین حزبی بتواند به صورت رسمی به ثبت برسد و در ساختار سیاسی آمریکا جا باز کند، فعلاً دور از ذهن است.
آیا ماسک علیه ترامپ اقدام خواهد کرد؟
بیگدلی ادامه داد: از سوی دیگر، گمانهزنیهایی درباره رویکرد انتقامجویانه او نسبت به ترامپ مطرح شده، اما این تحلیل نیز به نظر اغراقآمیز میرسد. بعید است ماسک بخواهد یا بتواند سیاستی فعال علیه ترامپ اتخاذ کند، بهخصوص که او در بسیاری از مسائل به دیدگاههای جمهوریخواهان نزدیک است.
وی خاطرنشان کرد: در مجموع، اگرچه توانمندی اقتصادی ماسک غیرقابل انکار است، اما ورود او به سیاست از مسیر تأسیس یک حزب رسمی و تأثیرگذاری گسترده، در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد. باید منتظر ماند و دید که در عمل، چگونه عمل خواهد کرد و آیا میتواند از نقش اقتصادی خود، یک نقش سیاسی جدی بسازد یا نه.
این کارشناس مسائل آمریکا یادآور شد: در ایالات متحده آمریکا، هیچ منع قانونی برای تشکیل حزب جدید وجود ندارد، اما سنت سیاسی حاکم و ساختار قدرت، عملاً مانع بزرگی برای ظهور احزاب تازه است. شکلگیری نظام دوحزبی در آمریکا ریشه در تاریخ مهاجرت و ساختار سیاسی اولیه این کشور دارد. مهاجران انگلیسی با گرایشهای محافظهکارانه، به تدریج دو حزب عمده جمهوریخواه و دموکرات را پایهگذاری کردند، و این تقسیمبندی سنتی تا امروز ادامه پیدا کرده است.
بیگدلی اظهار داشت: با اینکه تشکیل حزب جدید از نظر حقوقی ممکن است، اما در عمل، کسانی که حتی بضاعت فکری، مالی یا اجتماعی لازم را دارند، بهسختی میتوانند حزبی تأثیرگذار ایجاد کنند. نمونههایی مانند حزب سبز یا حزب لیبرتارین، گرچه بهصورت رسمی وجود دارند، اما در بدنه قدرت سیاسی آمریکا جایگاه قابلتوجهی ندارند. تفکرات این احزاب—مثلاً گرایشهای سوسیالیستی حزب سبز—در تعارض با نظام اقتصادی و سرمایهدارانه آمریکا هستند و همین باعث محدود شدن نفوذ آنها شده است.
وی افزود: این وضعیت، حتی در اروپا هم مورد توجه است و گاهی بهعنوان یک نقطه ضعف دموکراسی آمریکایی تلقی میشود؛ زیرا اجازه نمیدهد تنوع واقعی سیاسی در ساختار حکمرانی ظهور پیدا کند. با این حال، کسانی که در کنگره آمریکا حضور دارند، عمدتاً وابسته به همین دو حزب سنتی هستند، و طبیعی است که تمایل یا اجازهای برای قدرتگیری یک حزب سوم نداشته
باشند.
این کارشناس مسائل آمریکا در پایان خاطرنشان کرد: به همین دلیل، هرچند امکان قانونی تشکیل حزب وجود دارد، اما تحقق آن در عمل بسیار دشوار است و احتمال تأثیرگذاری واقعی یک حزب سوم در نظام سیاسی آمریکا، بعید به نظر میرسد.