فؤاد البطاينه تحلیلگر اردنی/ وقت قضاوت و نقد نیست اما باید بدانیم که جنگ هنوز پایان نیافته است. ایران با عظمت خودش از جهان آزاد دفاع میکند و از شرف امت با تاریخ و ارزشهای مدفون در دل دوران انحطاط محافظت میکند.
وقتی جنگ علیه ایران آغاز شد، آمریکا خط مشیاش تغییر کرد و عقبنشینی کرد؛ زیرا ایران به جای دفاع صرف، حمله به عمق دشمن را آغاز کرد. تفاوت بسیار است بین کسی که به سرزمینی با مردمی ریشهدار حمله میکند و کسی که به اشغالگران در مستعمرهای حمله میکند که ساکنانش وارداتی و با وعدههای امنیت و ثبات حفاظت میشوند. اگر اشغالگران به کشورهای خودشان بازگردند، پروژه اشغال شکست میخورد و طرح تبدیل آن مستعمره به دولت باطل میشود و نقشهها بیاثر میگردد.
حمله متقابل ایران برای دشمن پیشبینی نشده بود و ادامه جنگ برای آنها فاجعهبار شد، زیرا این تهدید وجود داشت که ساکنان مستعمره این خاک را ترک کنند. آتشبس بدون اصول معمول سازمان ملل و میانجیگری انجام شد و بیشتر شبیه تسلیم تاکتیکی دشمن برای بازسازی و تجدید ارزیابی سیاسی، امنیتی و نظامی بود. این وقفه میتواند هفتهها یا ماهها طول بکشد و همه چیز به شرایط میدانی و پیشرفت برنامه هستهای ایران بستگی دارد.
جنگ مجدد علیه ایران ممکن است، زیرا دشمن که هنوز شوک عظیم را هضم نکرده، اکنون دچار ترس و سردرگمی شده است. آمریکا نیز نمیتواند مسئولیت فروپاشی مستعمره را رها کند. اگر جنگ دوباره آغاز شود، نتیجه آن بستگی به واکنش ایران و مواضع کشورهای ذینفع در شکست یا پیروزی ایران دارد. این کشورها نه دولتهای عربی که خود جزو عملیات نظامی و تبلیغاتی علیه ایران هستند.
استقامت ایران ماندگار است و در نهایت پیروز خواهد شد.
من، به عنوان یک عرب اردنی، با صداقت و واقعبینی میپرسم: چه کسی بدون حمایت ایران در کنار فلسطین و مقاومتش خواهد ایستاد؟ و کی مردم ما از سکوت در برابر حکامشان، که یا ناتواناند یا همدست، رها خواهند شد؟
برنامه هستهای بازدارنده ایران بخشی از توازن امنیتی است که اکنون با تمام دلایل عقیدتی، سیاسی و ملی آغاز شده است. این پروژه مربوط به هر مسلمان و عرب است و درهای اشغال فلسطین و مسجد الاقصی و تسلط بر ملتهای عرب را میبندد. اگر این پروژه شرط پایداری و پیروزی ایران در برابر قدرت ظالمانه است، پس تنها مربوط به ایران نیست. روسیه و چین نیز در پایداری ایران نقش مهم دارند، و مقاومت ایران در برابر نفوذ آمریکا برای آنها اهمیت حیاتی دارد.
باور ندارم که سیاستمداران نادان یا ترسو اجازه دهند تهران به محلی برای گفتگو و جلوگیری از سقوط انسانیت تبدیل نشود. جنگ آتی علیه ایران بدون حمایت یا موضع روسیه و چین، جنگی آمریکایی صرف خواهد بود که نتایج سیاسی دارد و مقدمات جنگ جهانی سوم بدون سلاح هستهای را رقم میزند.
تسلط آمریکا در ایران به معنای محروم کردن روسیه از آخرین دروازه به منطقه و باز کردن مسیر شرق به روی آمریکا در جنگ سرد با چین است و نظام بینالمللی جدیدی را شکل میدهد که چندقطبی بودن را تمام میکند و حاکمیت کشورها را امری نسبی و نمادین میداند و آمریکای صهیونیستی خود را قاضی فاسق و پلیس احمق جهان معرفی میکند.
اگر چنین باشد، چگونه نمیتوان گزینه هستهای را با پیامدهایش بر همه کشورها پذیرفت؟ و چگونه چین و روسیه نباید آن را پیشبینی کنند؟ من تصور نمیکنم ایران شکست خورده یا تحت نفوذ آمریکا قرار بگیرد و اجازه چنین چیزی را بدهد. جهانی بدون نوعی توازن در این منطقه ، قابل ادامه نیست.
کسی که اتفاقات غزه را با عقل مینگرد، میفهمد که منطق واقعیتها زیر پای کودکی فلسطینی است که هدف قدرتهای غربی و آمریکایی با گرسنگی و کشتار قرار میگیرد ولی زنده و پیروز باقی میماند. و گروهی از مردان مؤمن در محاصره دشمن و دوست، زیر بمباران همه جانبه و منتظر پایان اما هنوز زنده، میمیرند و برمیخیزند و مقاومت میکنند.
در نهایت، قطعاً ارتباطی بین تحولات ایران و فلسطین وجود دارد و بین شروع دوباره جنگ علیه ایران و توقف جنگ در غزه.
جنگ غزه با وجود فشارهای سیاسی، نظامی و رسانهای روی دشمن و آمریکا، ایجاب میکند که آنها ابتدا آن را متوقف کنند تا با آرامش روی ایران متمرکز شوند. از این رو، حماس باید مراقب باشد که توقف یا تعلیق جنگ غزه به درخواست دشمن تبدیل شده است و به توطئههای رژیم صهیونیستی با میانجیگریهای عربی توجه کافی داشته باشد، زیرا این بازی به ضرر مقاومت و ایران تمام خواهد شد. قضاوت نهایی درباره همه اینها نزد کسی است که فراتر از عقل محدود و روش انسانی ما میاندیشد.