مصاحبه مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون، فراتر از یک گفتوگوی معمول رسانهای و نمونهای از تحول راهبردی در دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی محسوب میشود. شناخت رسانه ها و افراد تعیین کننده رسانه ای جهان می تواند صدای ایران را جهانی کند. انتخاب یکی از چهرههای برجسته رسانهای جریان راست آمریکا که در بین محافظه کاران کاملا شنیده می شود و در فوریه ۲۰۲۲ به عنوان اولین خبرنگار غربی پس از جنگ اوکراین با پوتین مصاحبه می کند، به گفتگوهای جنجالی با افراد اثرگذار تاریخ شهرت دارد. این مصاحبه فارغ از نقاط قوت و ضعف نشان از درک نوینی از پیچیدگیهای فضای رسانهای آمریکا دارد. می توان با استفاده از فضای رسانه ای داخل آمریکا از رقابت بین دموکرات ها و جمهوریخواهان بهره برد. کارلسون که در دوره اول ترامپ به یکباره خود را به فردی مطرح در عرصه رسانه ای جهان تبدیل کرد، با برنامه های سالهای اخیرش و مواضع تند به شدت مورد توجه قرار گرفت.
از منظر تئوریهای ارتباطات بینالمللی، گزینش کارلسون بهعنوان واسطه رسانهای، حرکتی محاسباتی بود. برخلاف رویکرد سنتی که بر تعامل با رسانههای جریان اصلی تأکید دارد، این انتخاب نشاندهنده تمایل به ورود مستقیم به حوزه تأثیرگذاری بر افکار عمومی طیف محافظهکار آمریکا است. از این منظر، پزشکیان توانست از فضای دوقطبی رسانهای آمریکا بهرهبرداری کند.
تضادهای روایتی و فرصتهای از دست رفته
با این حال، تحلیل محتوای مصاحبه نشان میدهد که لحن عمومی گفتوگو بیشتر حالتی دفاعی داشت تا طلبکارانه. پزشکیان در فضای پسا جنگ تحمیلی می توانست با ادبیاتی طلبکارانه، مقامات غربی را مخاطب قرار دهد و ابعاد خطای محاسباتی و اشتباه تاریخی آنها را برای افکار عمومی جهان نمایان کند. در شرایطی که ایران از موقعیت قدرت منطقهای و مشروعیت بینالمللی برخوردار است، انتظار میرفت رئیسجمهور با قاطعیت بیشتری بر حقوق ایران تأکید کند. بهویژه در مواجهه با ادعاهای تکراری درباره برنامه هستهای، فرصت مناسبی برای معکوس کردن روایت وجود داشت.
شاید این یکی از همان جاهایی بود که پزشکیان خوب ظاهر نشد؛ اگرچه تلاش کرد مین گذاری های رژیم صهیونسیتی و شناخت سازی دروغین از برنامه هسته ای ایران از سوی اسرائیل را تبیین کند اما فضا برای تاختن به اقدامات غلط علیه ملت ایران بیش از اینها فراهم بود.
مناقشه تاریخی و خطای راهبردی
یکی از جدیترین اشکالات مصاحبه، اشاره مثبت به نقش احتمالی ترامپ در برقراری صلح بود. این موضعگیری نه تنها با سابقه عملکرد او در منطقه ناسازگار است، بلکه میتواند در آینده بهعنوان ابزار مشروعیتبخشی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. ترامپ با شهادت سپهبد سلیمانی و چراغ سبز به نتانیاهو برای ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای، بمباران یمن و بسیاری از اقدامات دیگر نشان داده که نه تنها در برابر ایران جنگ طلب است، بلکه صلح را در منطقه غرب آسیا و جای جای جهان تهدید می کند. از منظر تئوری بازیها، چنین اظهارات و مواضعی کارتهای مذاکراتی ایران را تضعیف میکند. از سوی دیگر تبیین ابعاد شعار مرگ بر آمریکا نه تنها دقیق نبود بلکه برای ترامپ توهمزا بود که باید دقت می شد.
روایتسازی اخلاقی
در مقابل، دفاع پزشکیان از مظلومیت فلسطین و تبیین منطق همبستگی ملی در برابر تجاوز، از جمله نقاط درخشان این گفتوگو بود. استفاده از زبان اخلاقی و انسانی برای توصیف واقعیتهای منطقه، توانست پلی میان ارزشهای جهانی و مواضع ایران برقرار کند. همچنین، تشریح منطق بدبینی نسبت به آژانس در پی سکوت آن در برابر حملات به تأسیسات صلح آمیز هسته تحت نظارت، نمونهای از استدلالسازی مؤثر بود.
آنجایی که گفت؛ اسراییل میز مذاکره را منفجر کرد به خوبی تصمیم سازی نتانیاهو برای ترامپ را به رخ کشید و نسبت به آینده هوشیارباش صادر کرد.
پزشکیان در میدان خیلی بهتر از این مصاحبه ظاهر شده است و حالا که رویکرد رسانه ای نوین در دولت شکل گرفته است، زبان بدن و کلمات و جملات راهبردی و استراتژیک بیش از این ها باید مورد توجه قرار گیرد تا نهایت منافع را برای ایرانیان در پی داشته باشد.این مصاحبه، آغازگر مسیر جدیدی در دیپلماسی رسانهای ایران است، اما برای بهرهبرداری کامل از چنین فرصتهایی، نیاز به توسعه ظرفیتهای رسانهای و محتوایی وجود دارد. عدم پیگیری رسانهای پس از مصاحبه، نشاندهنده ضعف در بهرهبرداری از پتانسیلهای موجود است.
در نهایت، این گفتوگو نقطه عطفی در نحوه مواجهه ایران با فضای رسانهای آمریکا محسوب میشود، اما برای تکمیل این مسیر، نیاز به تدوین راهبرد جامعتری برای دیپلماسی رسانهای در عصر پساحقیقت وجود دارد.