پایان یک مسیر، آغاز یک میراث
احمد توکلی از معدود سیاستمدارانی بود که در طول چند دهه، میان سیاست، رسانه، دانشگاه و نهادهای مدنی پل زد. او نهتنها یک نماینده و کارگزار سیاسی، بلکه یک ناظر و منتقد درونی بود؛ فردی که به جای نشستن در حاشیه، همواره ترجیح داد در بطن ساختار بماند، نقد کند و اصلاح بخواهد.
با درگذشت او، بخشی از حافظه زنده دهههای نخستین انقلاب اسلامی از میان رفت. اما میراث فکری و نهادی او، از جمله تجربه دیدهبان شفافیت و عدالت، میتواند چراغ راهی برای نسل جدید کنشگران و سیاستمداران باشد که خواهان حکمرانی شفاف، عادلانه و پاسخگو
هستند.
مردی که میان قدرت و نقد، میان مسئولیت و وجدان، میان دولتداری و مردمیبودن، همواره کوشید تعادلی متعهدانه و صادقانه برقرار کند، اکنون در خانه ابدی خویش آرمیده است. اما آنچه از او باقی میماند، نه فقط کارنامهاش در مجلس و دولت، بلکه منش و اندیشهاش در مبارزه با فساد، تلاش برای عدالت اجتماعی و پایبندی به آرمانهای انقلاب اسلامی است.
یک محافظهکار عدالتخواه
توکلی، برخلاف برخی چهرههای سیاسی که عدالت را بهمثابه شعاری سیاسی و بعضا ابزاری جناحی پی گرفتند، تلاش کرد عدالت را بهعنوان دغدغهای بنیادین و روشی برای حکمرانی تبیین کند. برخلاف دیدگاه رایجی که عدالتخواهی را امری مختص جریان چپ جمهوری اسلامی تلقی میکند، توکلی با منش فردی، ادبیات سیاسی و اقدامات نهادی خود نشان داد عدالتخواهی میتواند با باور به سنت، دینمحوری و حفظ اصول انقلاب نیز جمع شود.
اگرچه وی از لحاظ خاستگاه فکری و سیاسی به جناح راست سنتی تعلق داشت و در ابتدای دهه ۱۳۶۰ در قامت وزیر کار دولت میرحسین موسوی ایفای نقش کرد، اما هرگز مقابل ناملایمات سکوت نکرد.
تبدیل انتخابات ریاستجمهوری به رقابتی واقعی
توکلی در سال ۱۳۷۲، در شرایطی که اکبر هاشمی رفسنجانی با پشتوانهای قوی و حمایت گسترده از درون ساختار قدرت وارد کارزار انتخاباتی شده بود، بهعنوان رقیبی جدی وارد میدان شد. اگرچه در نهایت مغلوب شد، اما توانست چهره انتخابات را از حالت فرمالیته و تکقطبی خارج کرده و آن را به رقابتی واقعی بدل کند. با کسب بیش از چهار میلیون رأی، نشانههایی از تمایل جامعه به گفتمان «عدالتطلبانه» را برجسته کرد. در آن انتخابات، توکلی با انتقاد تند از سیاستهای تعدیل ساختاری دولت هاشمی، توجه افکار عمومی را به نتایج نامطلوب شکافهای اجتماعی و تجملگرایی جلب کرد.
این رویکرد، بیش از آنکه برای او رأیآور باشد، بهنوعی آغاز حرکت بخشی از بدنه انقلابی و سنتگرا به سوی نقد ساختارهای قدرت و اقتصاد لیبرالی بود. توکلی در این مقطع، نقش یک «شاهد هشداردهنده» را بازی کرد؛ کسی که از درون نظام، نشانههای واگرایی از آرمانهای انقلاب را به مسئولان گوشزد میکرد.
از وزارت تا نهادسازی برای شفافیت
فعالیتهای توکلی پس از کنار گذاشتن رقابتهای انتخاباتی، وارد مرحلهای تازه شد. او که تجربه وزارت، نمایندگی مجلس و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه داشت، در دهه ۱۳۹۰ تمرکز خود را بر راهاندازی نهادهای مدنی و مردمی گذاشت. مهمترین ابتکار او در این دوره، تأسیس «سازمان مردمنهاد دیدهبان شفافیت و عدالت» در سال ۱۳۹۴ بود.
هدف این نهاد، نظارت مدنی بر فساد اداری و اقتصادی، پیگیری تخلفات مسئولان و دفاع از شفافیت در نهادهای حاکمیتی و عمومی بود. برخلاف بسیاری از نهادهای مشابه که بیشتر در قالب فرم و گزارشهای بیاثر فعالیت میکردند، دیدهبان شفافیت در مواردی به صورت مستقیم وارد دعویهای قضایی علیه چهرههای بانفوذ شد و تلاش کرد پروندههای جدی فساد را به افکار عمومی معرفی کند. توکلی در این نهاد، نهتنها به فعالیت رسانهای بسنده نکرد، بلکه بر نهادسازی حقوقی، مطالبهگری سازمانیافته و کار کارشناسی تکیه کرد. دیدگاه او در این زمینه روشن بود: برای تحقق عدالت، باید ساختار ساخت؛ نه اینکه با غوغاسالاری و افشاگری بیپشتوانه، فضای سیاست را آشفته کرد.
عدالت بهمثابه پروسه، نه پروژه
یکی از تمایزهای فکری توکلی با طیفی از عدالتخواهان دهه ۱۳۹۰، از جمله جوانان دانشجویی و جریانهای تازهنفس منتقد نظام اقتصادی موجود، در نگاه او به عدالت بود. برخلاف جریانهایی که عدالت را پروژهای برای تسخیر قدرت و نقد بیحد ساختارها میدیدند، توکلی به عدالت بهعنوان فرآیندی تدریجی و نهادپذیر نگاه میکرد. او به صراحت معتقد بود تحقق عدالت نه با شعار، بلکه با صبر، طراحی نهادی و انسجام در حکمرانی ممکن است. در یکی از یادداشتهایش، تصریح کرده بود که اگر عدالتخواهی به ابزاری برای عبور از ولایت یا تضعیف اعتماد عمومی بدل شود، نتیجه آن تخریب پایههای نظام جمهوری اسلامی خواهد بود. این رویکرد، فاصله آشکاری با کسانی داشت که عدالت را به سلاحی علیه مشروعیت کلیت نظام یا بهانهای برای اقدامات تخریبی تبدیل کرده بودند.
برخورد گزینشی با فساد، آفت عدالتخواهی
توکلی در سالهای پایانی عمر سیاسیاش، بارها نسبت به «عدالتخواهی گزینشی» هشدار داد. او تأکید داشت که اگر عدالتطلبی تبدیل به سپری برای حمله به رقبا و پوششی برای منافع جناحی شود، نهتنها اعتماد عمومی از بین میرود، بلکه اعتبار مفاهیم دینی و انقلابی نیز تضعیف میشود. در همین راستا، توکلی همواره از رسانهها خواست تا در نقد فساد، به همه جناحها، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، با معیار واحد نگاه کنند.
این هشدارها از کسی صادر میشد که در بحبوحه فشارهای رسانهای و سیاسی، به کرات هزینه داد. از انتقاد به خصوصیسازیهای رانتی و عملکرد برخی نهادهای قدرتمند گرفته تا پیگیری پروندههای جنجالی در حوزه املاک و ارز، همه و همه حاکی از آن بود که برای توکلی، عدالت، مرزی نمیشناخت.
تضاد با پوپولیسم عدالتطلبانه
در سالهای اخیر که جریانهایی موسوم به «عدالتخواهان جدید» با شعارهای تند و رویکردهای تهاجمی وارد صحنه شدند، احمد توکلی یکی از معدود چهرههایی بود که هم نسبت به فساد هشدار میداد و هم با افراطگرایی مقابله میکرد. او عدالت را نه در «خشم انقلابی» بلکه در «نظم انقلابی» میدید. بهویژه تأکید داشت که افشای فساد بدون ارائه راهکار و بدون بررسی دقیق، نهتنها مفید نیست، بلکه امنیت روانی جامعه را از بین میبرد.
برخورد مسئولانه با مفاهیمی همچون عدالت، شفافیت و مطالبهگری، از جمله دستاوردهای ماندگار توکلی بود؛ دستاوردهایی که اگرچه در میانه رقابتهای تند جناحی چندان مورد توجه قرار نمیگرفت، اما در بلندمدت، پایهای برای تقویت جامعه مدنی و اصلاح ساختارها فراهم میکرد.
درگذشت یک سیاستمدار متفاوت
احمد توکلی در سن ۷۴ سالگی چشم از جهان فروبست؛ اما میراث او همچنان در سپهر سیاسی ایران زنده است. میراثی متکی بر صداقت، شجاعت، عقلانیت و تعهد به عدالت. در دنیای سیاستزده امروز که بسیاری از مفاهیم در لابهلای منافع شخصی و رقابتهای فرساینده فراموش میشوند، حضور چهرهای مانند توکلی، نقطهای روشن در تاریکی بود.
از جمله مهمترین آموزههای سیاسی و فکری او، میتوان به این نکته اشاره کرد که عدالت نه از مسیر هیاهو، بلکه از راه نهادسازی و اصلاح تدریجی ممکن میشود. او نشان داد میتوان در درون ساختار رسمی جمهوری اسلامی ماند، اما در برابر بیعدالتی ایستاد؛ میتوان اصولگرا بود، اما در دام محافظهکاری نیفتاد و میتوان از انقلاب دفاع کرد، بیآنکه چشم بر تخلفات بست.
میراث احمد توکلی، نهتنها برای سیاستمداران نسل آینده، بلکه برای همه کنشگران حوزه عدالت و شفافیت، الگویی از سیاستورزی مسئولانه و مردمی است؛ الگویی که در آن، ایمان به ارزشها، با التزام به اخلاق و خرد درآمیخته است.