نمونه عینی دوقطبی علیه انسجام
محبوبه نیاورانی/ سردبیر
«علاج» محسن چاووشی در جنگ 12 روزه مانند یک نخ نامرئی قلبهای یک ملت را به هم گره زد و یک سمفونی باشکوه از همبستگی و اتحاد را نواخت. این همان قدرت جادویی موسیقی است که میتواند در دل یک بحران، یکپارچگی و همصدایی بیافریند. رخدادی که با کنسرت موسیقی همایون شجریان در میدان آزادی، میتوانست تکرار شود و نور امید را روشن نگه دارد و مردم را به سمت وحدت و هدف مشترک سوق دهد. موسیقی قدرتی شگفتانگیز در برانگیختن احساسات دارد؛ وقتی همه با یک ترانه حماسی به وجد میآیند، غرور و امید را در دلها زنده میکند و این حس مشترک باعث میشود اعضای جامعه حس کنند بخشی از یک پیکره واحدند و تنها نیستند. در واقع به برگزاری کنسرت همایون شجریان در خیابان نباید بهعنوان یک موسیقی صرف نگریست، بلکه این اقدام، نیروی فرهنگی عمیقی است که میتوانست احساسات مشترک، هویت جمعی و حتی آرمانهای یک ملت را تجلی ببخشد، اما فضای دوقطبی و سیاستزده کشور متأسفانه در حوزه موسیقی و فرهنگ هم ریشه دوانده و جلوی هر ابتکار و نوآوری را گرفته است. درعینحال که عدهای این رویداد را نماد امید، گشایش و همبستگی تعبیر میکردند، عدهای دیگر با ادبیات مشترک با دشمنان، آن را نماد انحراف از مسائل اصلی میدانستند و برخی دیگر آن را نوعی نرمش فرهنگی و در ادامه بیتوجهی به لایحه حجاب تفسیر کردند و این امر معمولی، اما پر سود مانند هر اتفاق دیگری به سوژهای جدید برای تضاد و تقابل گفتمانهای درون حاکمیت تبدیل شد. در کنار این تقابلها، نمیتوان سوءمدیریت دستگاههای مربوطه را نادیده گرفت و سهمی برای آن قائل نشد. در شرایطی که جامعه ایران با انواع مشکلات اقتصادی و بهویژه تهدیدات خارجی مواجه است و دستور اکید رهبر انقلاب هم در چنین شرایطی «اتحاد مقدس» است، تا دوقطبیهای داخلی کمرنگ و یک جبهه واحد و مستحکم در مقابل تهدید بیرونی ایجاد شود، باید هر روزنهای را برای حفظ این اتحاد، مغتنم شمرد، اما متأسفانه دوقطبیسازان جامعه را به آنجا رساندهاند که حتی یک رویداد فرهنگی مثبت نیز، به میدانی برای بازتولید همان تنشها، شکافها و تقابلها تبدیل میشود. انسجام داخلی، به خودی خود یکی از ارکان قدرت بازدارندگی ملی محسوب میشود و به دشمن این پیام را میدهد که هزینه هرگونه ماجراجویی بسیار بالاست. بنابراین در چنین موقعیتی، مصلحت ملی بر سایر ملاحظات ارجحیت پیدا میکند و همه باید در راستای تأمین این مصلحت حرکت کنند. از سویی دیگر دولت با ورود مدبرانه می توانست میان شهرداری و وزارت ارشاد هماهنگی ایجاد کند و با مدیریت درست، شرایط و زمینههای لازم را برای حفظ این اتحاد ایجاد کنند. چهبسا دستگاههای مربوطه با هماهنگی و برنامهریزی درست میتوانستند بدون حاشیه این کنسرت خیابانی را برگزار کنند و از حاشیههای آن بکاهند، اما عملکرد این دستگاهها نیز بر حاشیهها افزود تا همچنان در بر همان پاشنه همیشگی بچرخد و عدهای از تغییر و تحول ناامید شوند.
