توافق اخیر میان دولت جدید سوریه به رهبری احمد الشرع (جولانی) و نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) را باید یکی از مهمترین نقاط عطف پس از سقوط نظام اسد دانست. توافقی که در ۱۰ مارس اعلام شد، فراتر از یک مصالحه تاکتیکی است؛ تلاشی برای بازتعریف رابطه مرکز و پیرامون، تنظیم دوباره توازن قوا و باز کردن قفلهای تاریخی جامعه چندقومیتی سوریه است. بر اساس این توافق، قرار است نهادهای مدنی و نظامی شمال شرق سوریه از گذرگاههای مرزی و میادین نفت و گاز گرفته تا نیروهای امنیتی و اداری در چارچوب دولت مرکزی ادغام شوند. کُردها بهعنوان بخشی بومی و جداییناپذیر از ملت سوریه شناخته میشوند و حقوق کامل شهروندی برای آنان تضمین شده است. در کنار آن، بازگشت آوارگان، برقراری آتشبس سراسری و تعهد به رد تفرقه و نفرتپراکنی از مفاد کلیدی توافق بهشمار میرود. از نظر شکلی، این مفاد تصویری تازه از دمشق به دست میدهد؛ دولتی که میکوشد به جای حاکمیت صرف امنیتی، صورتبندی سیاسی فراگیر را برگزیده و اقلیتها را در ساختار ملی جای دهد.
حضور آمریکا و سایهاش بر توافق ۱۰ مارس
نقش آمریکا یکی از عناصر کلیدی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. از سال ۲۰۱۴ تاکنون، نیروهای آمریکا با استقرار در پایگاههای نفتی الحسکه و دیرالزور و پشتیبانی از نیروهای قسد، به عامل اصلی موازنه قدرت در شمال شرق سوریه بدل شدهاند. آمریکاییها علیرغم اینکه ساختار پ.ک.ک را تروریستی اعلام کردهاند، اما تلاش کردند شاخه سوری پ.ک.ک را بهعنوان کارت بازی استفاده کنند. هرچند حضور آمریکا در ظاهر به بهانه مبارزه با داعش ادامه یافته، اما در عمل یک سپر امنیتی برای نیروهای کُردی مذکور نیز به حساب میآمد.
ابهام در آینده این حضور بهویژه پس از تغییر دولتها در واشنگتن و بحثهای داخلی آمریکا درباره هزینههای حضور در خاورمیانه، کُردها را به سمت گزینه توافق با دولت مرکزی سوق داده است. دیدارهای مقدماتی در اواخر فوریه و حتی نحوه شتابزدگی اعلام توافق در ۱۰ مارس، بازتاب مستقیم این نگرانی بود که اگر آمریکا عقبنشینی کند، خلأ قدرت میتواند فرصت طلایی برای ترکیه یا نیروهای معارض عربی فراهم آورد. واقعیت و ماهیت کُردهای سوریه بهویژه جریان موسوم به قسد در واقع همان شاخه سوری پ.ک.ک و جریانی است که دشمن دیرینه ترکیه محسوب میشود. به بیان دیگر، توافق جولانی، قسد را میتوان نه صرفاً محصول اراده داخلی، بلکه نتیجه فشارهای ژئوپلیتیکی دانست؛ کُردها میخواستند پیش از تغییر معادلات میدانی، جایگاه خود را در ساختار آینده سوریه تثبیت کنند و جولانی نیز میکوشید با کشاندن آنان به چتر دمشق، بخشی از نفوذ واشنگتن را خنثی سازد.
شمال و شمال شرق؛ محمل تنوعات و تنازعات
مسأله دیگری که بر پایداری توافق سایه میاندازد، پیچیدگی ترکیب اجتماعی و سیاسی شمال و شمال شرق سوریه است. این منطقه نهتنها خانه کُردهاست، بلکه مجموعهای از قبایل عرب، ترکمانها، آشوریها و گروههای جابهجا شده از جنگهای سالهای گذشته را در خود جای داده است. هرگونه توافقی که تنها بر محور دولت مرکزی و رهبری قسد بسته شود، خطر حاشیهنشینی سایر بازیگران را در پی دارد.
درون اردوگاه کُردی نیز شکافهای عمیقی وجود دارد. روابط رقابتی میان حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) و جریانهای نزدیک به حزب دموکرات کردستان سوریه (ENKS) بارها خود را در قالب اختلافات سیاسی و امنیتی نشان داده است.
برخی از رهبران کُرد توافق با جولانی را فرصتی برای کسب حقوق شهروندی میدانند، اما بخشی دیگر بیم دارند که این توافق در نهایت به تضعیف خودمختاری محلی و وابستگی بیش از حد به دمشق بینجامد. از سوی دیگر در سطوح بالای PKK بهعنوان نهاد بالادستی PYD هم درباره محوریت یافتن ایدههای مظلوم عبدی شامل همین توافق با جولانی و سازشهای بدون توجه به نظرات رهبران پ.ک.ک اختلافاتی ایجاد شده است که از درون تشکیلات قسد، عبدی را تحت فشار قرار میدهد و تمایل به تنش را بیش از سازش آشکار میسازد.
رقابتهای درونکُردی اگر مهار نشود، میتواند به نقطه ضعف اصلی روند ادغام بدل شود. اختلاف بر سر توزیع منابع نفتی، سهم در ساختار اداری و حتی زبان رسمی مدارس محلی، ظرفیت شعلهور کردن تنشهای تازه را دارد. جولانی و دولتش اگر نتوانند میان جریانهای کُردی و جوامع عربی عشایری تعادل برقرار کنند، توافق عملا به توافقی ناقص و شکننده تبدیل خواهد شد. توافق ۱۰ مارس بیش از آنکه پایان بحران باشد، آغاز فصل جدیدی از آزمونهاست.