sobhe-no.ir
2230
شنبه، ۰۱ آذر ۱۴۰۴
1

صبح نو

شکاف در شورای حکام

جواد بخشی الموتی /  استاد دانشگاه 
تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نقطه عطفی در تعامل ایران و نهادهای بین‌المللی بود. این قطعنامه، اگرچه به ظاهر فنی و نظارتی جلوه می‌کند، عملاً نمادی از ابزارسازی سیاسی غرب از نهادهای چندجانبه است. آمریکا و تروئیکای اروپایی با اکثریت عددی در شورا، آژانس را به موتور فشار نرم علیه ایران تبدیل کرده‌اند و تلاش دارند با بازخوانی حقوق منقضی‌شده و تحمیل الزامات غیرقانونی، رفتار ایران در حوزه هسته‌ای را محدود کنند. تهران با رد قطعنامه و اعلام محدودیت در بازرسی برخی تأسیسات، نشان داده است که نه تنها مقاومت حقوقی دارد، بلکه توان مدیریت فشارهای غرب را با بهره‌گیری از شکاف‌های ژئوپلیتیک آژانس حفظ می‌کند. این نوشتار در چهار پارادایم کلیدی، تحلیل عمیق‌تری از پیامدها و معنای این قطعنامه ارائه می‌دهد. قطعنامه نوامبر ۲۰۲۵ آژانس، ناظر بی‌طرف را به ابزاری در دست کشورهای غربی تبدیل کرده است. از ایران خواسته شده «اطلاعات دقیق» درباره ذخایر اورانیوم غنی‌شده ارائه دهد و دسترسی کامل به تأسیسات بمباران‌شده فراهم کند، در حالی که حملات نظامی آمریکا و اسرائیل جایی در این قطعنامه ندارد. این اقدام، به‌نوعی مهندسی‌سازی نظارت است: بار سیاسی را زیر پوشش الزامات فنی قرار می‌دهد و اعتماد ایران و دیگر کشورهای غیرغربی را خدشه‌دار می‌کند.  تهران، با هشدار نسبت به تلافی‌جویی و بازنگری روابط با آژانس، نشان داد که این ابزارسازی، می‌تواند به تقابل جدی تبدیل شود. تقابلی که متعادل سازی تعارضات در میان کشورهای هسته ای را به لبه پرتگاه می برد. در چنین شرایطی و با چنین رویکردی در آژانس، ما می توانیم شاهد آزمایش هسته ای نظامی تحریک آمیز ترامپ و بمباران تاسیسات هسته ای غیرنظامی یک کشور عضو آژانس باشیم. با این الگوها نظارت در کنش های آژانس قابل درک نیست، و رویکرد سیاسی جایگزین ناپسند نظارت فنی می شود.
تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نقطه عطفی در تعامل ایران و نهادهای بین‌المللی بود. این قطعنامه، اگرچه به ظاهر فنی و نظارتی جلوه می‌کند، عملاً نمادی از ابزارسازی سیاسی غرب از نهادهای چندجانبه است. آمریکا و تروئیکای اروپایی با اکثریت عددی در شورا، آژانس را به موتور فشار نرم علیه ایران تبدیل کرده‌اند و تلاش دارند با بازخوانی حقوق منقضی‌شده و تحمیل الزامات غیرقانونی، رفتار ایران در حوزه هسته‌ای را محدود کنند. تهران با رد قطعنامه و اعلام محدودیت در بازرسی برخی تأسیسات، نشان داده است که نه تنها مقاومت حقوقی دارد، بلکه توان مدیریت فشارهای غرب را با بهره‌گیری از شکاف‌های ژئوپلیتیک آژانس حفظ می‌کند. این نوشتار در چهار پارادایم کلیدی، تحلیل عمیق‌تری از پیامدها و معنای این قطعنامه ارائه می‌دهد.
۱. مهندسی‌سازی نظارت: قطعنامه نوامبر ۲۰۲۵ آژانس، ناظر بی‌طرف را به ابزاری در دست کشورهای غربی تبدیل کرده است. از ایران خواسته شده «اطلاعات دقیق» درباره ذخایر اورانیوم غنی‌شده ارائه دهد و دسترسی کامل به تأسیسات بمباران‌شده فراهم کند، در حالی که حملات نظامی آمریکا و اسرائیل جایی در این قطعنامه ندارد. این اقدام، به‌نوعی مهندسی‌سازی نظارت است: بار سیاسی را زیر پوشش الزامات فنی قرار می‌دهد و اعتماد ایران و دیگر کشورهای غیرغربی را خدشه‌دار می‌کند.  تهران، با هشدار نسبت به تلافی‌جویی و بازنگری روابط با آژانس، نشان داد که این ابزارسازی، می‌تواند به تقابل جدی تبدیل شود. تقابلی که متعادل سازی تعارضات در میان کشورهای هسته ای را به لبه پرتگاه می برد. در چنین شرایطی و با چنین رویکردی در آژانس، ما می توانیم شاهد آزمایش هسته ای نظامی تحریک آمیز ترامپ و بمباران تاسیسات هسته ای غیرنظامی یک کشور عضو آژانس باشیم. با این الگوها نظارت در کنش های آژانس قابل درک نیست، و رویکرد سیاسی جایگزین ناپسند نظارت فنی می شود.
۲. فشارسازی راهبردی: آمریکا و کشورهای اروپایی، آژانس را به موتور فشار نرم و مداوم علیه ایران تبدیل کرده‌اند. این فشار نه صرفاً فنی، بلکه ابزاری سیاسی است که هدف آن محدود کردن حاکمیت هسته‌ای تهران است. واکنش ایران، از لغو بخشی از توافق‌های بازرسی گرفته تا هشدار نسبت به قطع همکاری، نشان می‌دهد که تهران این فشار را بی‌اثر نمی‌پندارد بلکه آن را به فرصت راهبردی برای مدیریت مذاکرات و تعامل دیپلماتیک تبدیل می‌کند.  غنی سازی صفر که در نامه ترامپ به ایران هم بر آن تاکید شده، ادامه و مکمل راهبردی است که تروئیکا و آژانس نیز در آن نقش آفرین هستند. فشارسازی غرب، اگرچه ظاهراً فنی جلوه می‌کند، در واقع هدفی سیاسی و راهبردی دارد.
۳. وارونه‌خوانی حقوقی: تهران قطعنامه را نقض حقوق بین‌الملل می‌داند و تأکید کرده شورای حکام صلاحیتی برای بازگرداندن الزام‌های منقضی‌شده شورای امنیت ندارد. حذف اشاره به حملات آمریکا و اسرائیل از متن قطعنامه، نمونه‌ای از وارونه‌خوانی حقوقی است؛ یعنی تبدیل مقررات فنی به ابزار فشار سیاسی. ایران با پایبندی به چارچوب پادمان و NPT، نشان داده است که می‌تواند در عین مقاومت، تعامل خود با آژانس را ادامه دهد اما نه تحت فشار و الزامات غیرقانونی. این رویکرد، اعتبار نهادهای چندجانبه را در نگاه جهانی به چالش می‌کشد.
۴. شکاف‌سازی ژئوپلیتیک: رأی‌گیری ۱۹ موافق، ۳ مخالف و ۱۲ ممتنع، شکاف عمیق درون آژانس را آشکار کرد. روسیه و چین مخالفت خود را علنی اعلام کردند و نشان دادند که مسیر غربی‌ها صرفاً بر اکثریت عددی متکی است. ایران این شکاف را فرصتی برای تقویت موضع خود مهندسی می‌کند؛ با تکیه بر حمایت کشورهای غیرغربی و تأکید بر حقوق پادمانی، می‌تواند مشروعیت تصمیمات آژانس را به چالش بکشد و همزمان فضای دیپلماسی را باز نگه دارد. این شکاف ژئوپلیتیک، امکان بهره‌برداری ایران برای تقویت دیپلماسی چندجانبه و کاهش اثر فشار غرب را فراهم می‌کند. قطعنامه نوامبر ۲۰۲۵ نمادی از ترکیب فشار سیاسی و ابزارسازی از نهادهای بین‌المللی است. آژانس با مهندسی‌سازی نظارت، فشارسازی راهبردی و وارون‌هخوانی حقوقی، نقش خود را از ناظر فنی بی‌طرف به ابزار سیاسی تغییر داده است. تهران، با بهره‌گیری از مقاومت حقوقی، شکاف‌های ژئوپلیتیک و دیپلماسی هوشمندانه، توانسته ضمن دفاع از حاکمیت هسته‌ای، کانال‌های تعامل چندجانبه را باز نگه دارد. این تجربه الگویی برای کشورهای غیرغربی است که چگونه می‌توانند در مواجهه با فشارهای یکجانبه، حقوق و دیپلماسی خود را همزمان حفظ کنند.

captcha
شماره‌های پیشین