در چنین وارفتگی تاروپود اجتماعی چونان معاویهای را هم ببینی که با جوخههای ترور به مرزهای حاکمیت علی(ع) زخم میزند و غارت میکند و در میرود و نارضایتی میتراشد. این وسط علی(ع) بود و قوم ازهمگسیخته کوفی و مکر معاویه و خواص بیبصیرت و بندتنبانی که وقتی قافیه حکومت علی(ع) را تنگ دیدند، بیتالمال را برداشتند و شبانه به راه شام زدند و آغوش گرم حکومت اموی. تازه دوزاریات میافتد که تنهایی حضرتمجتبی(ع) و تندادن به آن صلح اجباری نه یک اتفاق که عین سیر طبیعی همین فرایند است که اصلا در تاریخ هیچچیز اتفاقی نیست. چاک آسمان باز نشده که یکهو سردار سپاه حسنبنعلی و همسر جناب مجتبی هم فریفته سیم و زر دستگاه اموی میشوند و از حقیقت بعثت محمدی، آبباریکهای میماند که اگر با تدبیر حسنبنعلی زنده نمانده بود، حسابش با کرامالکاتبین بود. به #الغارات بازگردیم. این وسط علی(ع) است و مردمی که یاریاش نمیکنند. علی است و معاونان و فرماندارانی که از پشت به او خنجر میزنند و در مقابل هم معاویهای که ... بگذریم! من قدرت تغییر تاریخ را ندارم اما همه اینها را بوته محک و آزمایشی میبینم برای ابنای بشر که با دوری و نزدیکی به حقیقت، عیار وجودی خود را رقم بزنند.
چه آن زمان که حقیقت بهمانند حکومت جهانی حضرت سلیمان نبی(ع)، زمین را فراگرفت و سیلابی شد که باطل هم یارای ایستادن در برابر آن را نداشت، چه زمانی که به تار مویی میمانست و محبوس در دخمههای عباسی و چه عصر غیبت.
محمدصادق علیزاده