sobhe-no.ir
2109
دوشنبه، ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
5

صبح نو

فراتر از یک تصادف ساده


نخل طلای کن 2025 به فیلم جعفر پناهی رسید
در جشنواره کن ۲۰۲۵، مهم‌ترین و معتبرترین جایزه‌ این رویداد یعنی «نخل طلا» به فیلم «یک تصادف ساده» ساخته‌ جعفر پناهی اهدا شد؛ فیلمی که هنوز به نمایش عمومی درنیامده و تنها بر اساس نظر حاضران در جشنواره کن، مورد قضاوت و در مرکز توجه قرار گرفته است.
در وهله نخست، این اتفاق را می‌توان موفقیتی برای سینمای ایران دانست؛ دستاوردی نادر که در ظاهر، باید با استقبال گسترده روبه‌رو شود، اما اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این انتخاب، به‌ویژه با توجه به سابقه فیلم‌ساز، روندهای سال‌های اخیر جشنواره کن و فضای رسانه‌ای جهانی، واجد نکات و تناقض‌هایی است که نمی‌توان به سادگی از کنارشان گذشت.
 شهرت جهانی در سایه حواشی
جعفر پناهی از جمله چهره‌هایی ا‌ست که در سینمای ایران، مسیری خاص و پرچالش را طی کرده است. او کار خود را با فیلم‌هایی چون «بادکنک سفید» و «دایره» آغاز کرد و با تمرکز بر مسائل اجتماعی، خاصه موقعیت زنان، به چهره‌ای شناخته‌شده در سینمای هنری بدل شد، اما از میانه دهه ۸۰ شمسی، مسیر فعالیت او تحت تأثیر حواشی، تغییر کرد؛ ممنوع‌الخروجی، ممنوعیت ساخت فیلم، بازداشت و فرار از کشور، باعث شد پناهی تا حد زیادی از سینما فاصله بگیرد و در ژست یک سینماگر معترض به چشم رسانه‌های خارجی بیاید.
او از آن پس، فیلم‌هایی چون «این فیلم نیست»، «تاکسی» و «سه‌رخ» را در شرایط غیرمتعارف ساخت؛ آثاری که بیشتر از آنکه به‌خاطر جنبه‌های سینمایی‌شان تحسین شوند، به دلیل شرایط ساخت، بستر سیاسی و پیام‌های مستقیم‌شان در جهان دیده شدند.
حالا فیلم «یک تصادف ساده» تازه‌ترین اثر جعفر پناهی، پیش از آنکه به اکران عمومی درآید، به اوج افتخار در جهان سینما رسیده است: نخل طلای کن. اما پرسش جدی و بنیادین اینجاست که آیا واقعا با یک شاهکار سینمایی طرف هستیم؟ یا با تکرار الگویی دیگر از سیاست‌زدگی در داوری‌های هنری؟
 
فیلمی که هنوز دیده نشده، اما داوری شده
نکته قابل تأمل این است که «یک تصادف ساده» هنوز به نمایش عمومی درنیامده است. نه جمع کثیری از منتقدان حرفه‌ای توانسته‌اند آن را بررسی کنند، نه مخاطبان سینما در سرتاسر جهان با آن مواجه شده‌اند و نه حتی خلاصه‌ای روشن از فرم و محتوای آن در دست است. تنها اطلاعات موجود، برآمده از بیانیه داوران و واکنش‌های سیاسی است. در چنین شرایطی، طبیعی‌ است که انتخاب فیلم برای مهم‌ترین جایزه سینمایی جهان، نه‌تنها با استقبال همگانی مواجه نشود، بلکه شک و تردیدهایی درباره انگیزه‌ها و معیارهای پشت این تصمیم ایجاد کند. این دقیقا نقطه‌ای است که جشنواره کن به‌عنوان یکی از معتبرترین مراجع هنری جهان، باید بیشتر از همیشه به شفافیت و فاصله‌گذاری از داوری‌های فرامتنی وفادار بماند؛ اما آیا این اتفاق واقعا افتاده است؟
 
آیا نخل طلا هنوز فقط برای سینماست؟
نگاهی به کارنامه سینمایی جعفر پناهی، به‌ویژه از زمان محدودیت‌های رسمی نشان می‌دهد که او گرچه فیلم‌سازی مستقل و جسور است، اما از حیث زبان سینما، نوآوری‌های فرمی، قدرت تصویر و پیچیدگی‌های روایی، فاصله محسوسی با کارگردانانی دارد که پیش‌تر نخل طلا را از آن خود کرده‌اند.
در مقام مقایسه، سینماگران نخل‌طلاداری چون ترنس مالیک، نوری بیلگه جیلان، روبن اوستلوند یا حتی کن لوچ، هر یک روایتگر تجربه‌ای منحصربه‌فرد از سینما بوده‌اند؛ نه فقط به واسطه‌ مضمون، بلکه با بهره‌گیری از زبان تصویر، منطق دراماتیک و تعلیق سینمایی. مهم‌ترین چهره سینمای ایران که برنده نخل طلا شد هم مرحوم عباس کیارستمی بود که فیلمسازی بی‌همتا، مؤلف و صاحب‌سبک در سطح جهان به‌شمار می‌رفت. در مورد پناهی اما تمرکز فیلم‌ها اغلب بر پیام اجتماعی، استفاده از ساختار نیمه‌مستند و ساده‌سازی عناصر روایت برای تأکید بر شرایط خاص تولید بوده است. آیا چنین سینمایی - هرچند محترم و شجاع در عرصه سیاسی - به لحاظ هنری، شایسته‌ جایگاهی برابر با آثار بی‌نظیر تاریخ کن است؟ این پرسشی است که جشنواره کن باید در برابرش پاسخگو باشد.
 
مضمون‌زدگی به‌مثابه یک رویه
این اولین‌بار نیست که موجی از ستایش زودهنگام، بدون ارزیابی دقیق، برای یک چهره ایرانی شکل می‌گیرد. در سال‌های گذشته، نمونه‌ای مشابه با بازیگری ایرانی رخ داد که جایزه‌ای بین‌المللی دریافت کرد، اما پس از انتشار نسخه کامل فیلم، مشخص شد که آن اجرا، نه‌تنها درخشان نبود، بلکه حتی در حد یک نقش مکمل معمولی هم قابل دفاع نبود. این شکاف میان شهرت و شایستگی، پیام نگران‌کننده‌ای دارد: جایزه‌هایی که به نام هنر اهدا می‌شوند، گاه بیش از آنکه حاصل تحلیل فیلم باشند، محصول روایت سیاسی پیرامون آن هستند.
کن، سال‌ها خود را مرجع قضاوت خالص سینمای هنری می‌دانست؛ اما در سال‌های اخیر، نشانه‌هایی از حرکت به سمت انتخاب‌هایی ایدئولوژیک و دنباله‌روی از موج‌های سیاسی و اجتماعی جهانی در آن دیده می‌شود. این دقیقا همان چیزی ا‌ست که جشنواره ادعا می‌کند در حال مبارزه با آن است.
 
برای قضاوت زود است
تمامی نکات مطرح شده در این نوشتار یک پیش‌فرض مشترک دارند: اینکه هنوز فیلم را ندیده‌ایم. حقیقت این است که «یک تصادف ساده» ممکن است اثری متفاوت در کارنامه پناهی باشد. شاید او موفق شده در این اثر، از بند محدودیت‌های پیشین رها شود و به خلق اثری ناب و عمیق در قامت سینما دست یابد. در این صورت، داوری‌های زودهنگام، به بی‌انصافی بدل می‌شوند.
اما تا پیش از دیده‌شدن فیلم و تحلیل دقیق آن از سوی مخاطبان جدی، منتقدان مستقل و اهالی سینما، هیچ ادعایی نمی‌تواند مصون از تردید باشد. سینما برخلاف سیاست، برای زنده‌ ماندن به مواجهه واقعی با مخاطب نیاز دارد و در آن نقطه، دیگر نه نخل طلا و نه نام‌های بزرگ، بلکه فقط قدرت روایت و عمق تجربه‌ انسانی‌ است که ماندگار خواهد شد.

captcha
شماره‌های پیشین