الهه فیاضی / مصطفی مستور، نویسندهای است که از دل گرمای اهواز برخاسته و در خنکای واژهها آشیان گرفته است؛ مهندسی که راهش به ادبیات کج شد و از همانجا به قلب مخاطبان راه یافت. او با ترکیب ظریفی از فلسفه، عرفان، عشق و تنهایی، داستانهایی آفریده که فراتر از سرگرمی، خواننده را به تأملی عمیق در هستی و زندگی میبرد. از «روی ماه خداوند را ببوس» تا «من دانای کل هستم» مستور قصهگوی روزگار ماست؛ نویسندهای که با زبان سادهاش، پیچیدگیهای روح انسان معاصر را کاوش میکند.
زندگی و زمانه
سال ۱۳۴۳، در شهری گرم و پرهیاهو به نام اهواز، در دل خانوادهای اهل فرهنگ و اندیشه، نوزادی چشم به جهان گشود که نامش را مصطفی نهادند؛ نامی ساده اما پر معنا که بعدها با نام خانوادگیاش، «مستور» ترکیبی شد ماندگار در ذهن و زبان دوستداران ادبیات. مصطفی مستور نه فقط یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر ایران است، بلکه صدای نسلی است که در میان دودلیها، دغدغهها و پرسشهای بنیادین زندگی، به دنبال معنا، ایمان و عشق میگردد. او در سال ۱۳۶۷ از دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته مهندسی عمران فارغالتحصیل شد؛ رشتهای که شاید در ظاهر ربطی به شعر و داستان نداشت، اما دیسیپلین ذهنی و منطق ساختاری آن، بعدها در نوشتههای مستور نیز نمود یافت. در همان دانشگاه، راهش را به سمت ادبیات کج کرد و دوره کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را گذراند؛ تحولی که او را از مسیر مهندسی به دنیای واژهها و روایتها کشاند، جایی که استعداد پنهان و روح حساسش فرصت بروز پیدا کرد. اکنون، مصطفی مستور نویسندهای معاصر و ساکن تهران است، اما صدای او فراتر از جغرافیا در ادبیات فارسی طنینانداز شده است. او با خلق آثاری چون «روی ماه خداوند را ببوس»، «عشق روی پیادهرو»، «من دانای کل هستم» و دهها داستان و مقاله، توانسته پلی بین فلسفه و احساس، بین شک و یقین و بین ذهن و دل مخاطب ایرانی بسازد. مستور در آثارش بارها به پرسشهای هستیشناسانه، جستوجوی حقیقت، تجربه تنهایی و مرز میان عقل و دل پرداخته و به همین خاطر، خوانندگانش از میان همه نسلها، او را نویسندهای صمیمی، اندیشمند و تأثیرگذار میدانند.
زیستن در میان شهر، دغدغههای انسان معاصر و تلاش برای رسیدن به آرامشی فراتر از واقعیتهای ملموس، مضمونهایی همیشگی در قلم اوست. او نویسندهای است که نه در جستوجوی قهرمان، بلکه در پی لمس دردهای پنهان و شادیهای خاموش انسان امروز است. مصطفی مستور، فراتر از یک نام در فهرست نویسندگان معاصر، نماد پیوند تفکر و احساس در ادبیات ایران امروز است.
آثار و افتخارات
مصطفی مستور نخستین داستان خود با عنوان «دو چشمخانه خیس» که مضامینی فلسفی دارد را در سال ۱۳۶۹ نوشته و در همان سال در مجله کیان به چاپ رساند. وی نخستین کتاب خود را نیز در سال ۱۳۷۷ با عنوان «عشق روی پیادهرو»، شامل ۱۲ داستان کوتاه، به چاپ رساند و تا به امروز در میان آثار متعددی که به چاپ رسانده، برخی آثار او جوایزی را نیز به خود اختصاص دادهاند. مستور برگزیده بهترین رمان سالهای ۷۹ و ۸۰ جشنواره قلم زرین برای رمان «روی ماه خداوند را ببوس»، برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۲ جایزه ادبی اصفهان برای رمان «استخوان خوک و دستهای جذامی» و نیز برنده لوح تقدیر از نخستین مسابقه داستاننویسی صادق هدایت شده است.
سبک و مضامین
مصطفی مستور نویسندهای است که توانسته با نثر ساده و عمیق خود، توجه بسیاری از خوانندگان را به خود جلب کند. آثار او عمیق و پر از تفکرات فلسفی هستند. متونی ترکیب شده از فلسفه، عشق، ایمان و دغدغههای انسانی که در قالب داستانهای کوتاه و بلند با قلمی روان و شیوا روایت میشوند. مستور علاوه بر نویسندگی، در ترجمه و پژوهش نیز فعالیت داشته و دستی هم در نگارش آثار نمایشی دارد. مصطفی مستور از جمله نویسندگان انگشتشماری در ایران است که سعی کرده فلسفه و عرفان را با ادبیات ترکیب کند و بدیهی است که این موضوعات برای مصطفی مستور اهمیت زیادی دارند. او در آثارش افکار دینی و تلاش انسان برای کشف حقیقت را از زبان شخصیتها بیان میکند. کتابهای او اغلب حول سه مفهوم میچرخند؛ مثلثی تشکیل شده از تنهایی، شک و عدم قطعیت. برای او انگار هیچ چیز قطعی نیست؛ اما همچنان گرایش دارد تا یک امر قطعی را بهعنوان معنای زندگی جستوجو کند.
یکی دیگر از دغدغههای مستور تکراری شدن و در اسارت روزمرگیها ماندن است. در آثار او، توصیفهای بسیاری از تکرار و روزمرگی میبینیم که با کنایه و مطایبه سعی در نقد این وضعیت دارد. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که مصطفی مستور از ماشینیسم و ازخودبیگانگی متنفر است.
از دیگر ویژگیهای خاص آثار او، تکرار شدن شخصیتهای مشابهی است که در موقعیتهای مختلفی خلق میشوند تا باعث شود مخاطب نسبت به سرنوشت آنها کنجکاو باقی بماند و یک خط نامرئی را بین همه آثار او حس کند. البته این خطوط نامرئی اینطور نیستند که با خواندن یک اثر، مخاطب در شناخت شخصیت یا داستان معطل و سردرگم بماند؛ حتی اگر فقط یکی از آثار او خوانده شود نیز خواننده میتواند به راحتی با شخصیتها ارتباط برقرار کند و از مسیر اصلی داستان گمراه نشود.
ترجمهها، پژوهشها و نمایشنامهها
«فاصله و داستانهای دیگر» اثر ریموند کارور از اولین تلاشهای مصطفی مستور برای ترجمه بهشمار میآید. «سرشت و سرنوشت، سینمای کریشتف کیشلوفسکی» اثر مونیکا مور و «پاکتها و چند داستان دیگر» نوشته ریموند کارور از دیگر آثار او در حوزه ترجمه هستند.
در باب پژوهشهای او، کتاب «مبانی داستان کوتاه» اولین کتاب غیر داستانی مصطفی مستور است. او در این کتاب، به بررسی دقیق داستان کوتاه، تاریخچه، ساختار و عناصر تشکیلدهنده داستان کوتاه پرداخته است. او به بررسی داستان از نویسندگان شناخته شده مفاهیمی مانند، شخصیتپردازی، زاویه دید، صحنهپردازی، نقطه اوج، لحن، فضا و سبک میپردازد.
مصطفی مستور تابهحال دو نمایشنامه نیز نوشته است. اولین نمایشنامه او با نام «دویدن در میدان تاریک مین» در سال 1385 توسط نشر چشمه منتشر شد. دومین اثر او در این حوزه با نام «پیادهروی در ماه» در سال 1397 به بازار عرضه شده است.
بهترین داستانها
کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» در سال 1379 چاپ شد. این کتاب درباره جوانی است که به دلیل رخدادهایی که دوروبرش اتفاق میافتد، به وجود خداوند شک میکند و در تلاش است تا این شک را برطرف کند. کتاب «چند روایت معتبر» در سال 1382 منتشر شد. این کتاب دربردارنده داستانهای کوتاه مصطفی مستور است و هر کدام از داستانهای کتاب، به موضوعی مانند عشق، مرگ، یأس، زندگی زناشویی و... اختصاص دارند.
کتاب «استخوان خوک و دستهای جذامی» در سال 1383 انتشار یافت. این کتاب روایتی از چند زندگی است که در لحظهای به هم میرسند. در کتاب با اعضای یک ساختمان مسکونی به نام برج خاوران آشنا میشویم که هر کدام قصهای پشت زندگیشان دارند.
کتاب «سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار» در سال 1390 به چاپ رسید. داستان این اثر درباره زندگی خواهر و برادرهایی به نامهای نگار، نوید و رحمت است. نگار دانشجو است، نوید درسش را رها کرده و رحمت هم اختلالی ذهنی دارد. ماجرا از شبی شروع میشود که نگار به خانه نمیآید.
کتاب «من دانای کل هستم» در سال 1397 منتشر شد. این کتاب مجموعه داستانهایی است از زندگی مردم عادی که هر کدام دغدغهها و مشکلات خاص خودشان را دارند. برخی از شخصیتهای داستانهای قدیمیتر مصطفی مستور نیز در اینجا دوباره حضور دارند. اما نقطه عطف زندگی حرفهای مصطفی مستور بهعنوان نویسنده، چاپ کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» است. این اثر در سال 1379 جایزه قلم زرین را دریافت کرد و از همان سال نام مصطفی مستور را بر سر زبانها انداخت. در تحلیل ساختاری رمان، این اثر را میتوان بر پایه نظریه روایتشناسان ساختگرا مورد تحلیل و نقد قرار داد. با توجه به اینکه رمان به بیان دغدغهها و شک و تردیدهای فلسفی شخصیت اصلی (یونس) میپردازد و سرشار از نمایهها و نمادها و نشانهها است، نظریه بارت درباره روایت برای تحلیل این متن بسیار مناسب است. در توضیح و تحلیل مبحث زمان روایت نظریه ژرار ژنت را میتوان اساس کار قرار داد و تقدم و تأخرهای روایت را نقد و تحلیل کرد. از آنجا که رمان شامل دو روایت شک یونس در وجود خداوند و اتمام پایاننامه اوست، نابهنگامی زمانی (گذشتهنگر و آیندهنگر) است که با نظریه زمان روایت همخوانی دارد. با توجه به دانش برونمتنی، شخصیتها بر اساس نظریههای روانشناسی نیز میتوانند نقد و تحلیل شوند. در سطوری از این کتاب میخوانیم: «خداوند به موسی گفت از دو موقعیت خندهم میگیره: وقتی من بخوام کاری انجام بشه و تلاش بیهوده دیگران رو میبینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی من نخوام کاری انجام بشه و جماعتی رو میبینم که برای انجام اون کار به آب و آتیش میزنن.»