sobhe-no.ir
2114
دوشنبه، ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
5
از هوش می‌روم... حاشیه‌نگاری از کنسرت بزرگ علیرضا قربانی در ورزشگاه آزادی

محمد عنبرسوز / لیرضا قربانی را اگر بخواهیم در یک جمله تعریف کنیم، باید گفت او صدایی است که بین اصالت و نوگرایی و سنت و ذوق معاصر، توازن برقرار کرده است. او متولد ۱۳۵1 (بخوانید در دوران اوج پختگی) قرار دارد و خواننده‌ای است که مسیرش را از ارکستر ملی ایران آغاز کرد. از همان ابتدا به لطف تحصیلات آکادمیک و لحن موقرش که به گوش شنونده ایرانی آشنا می‌آمد، به سرعت در دل مخاطبان جا باز کرد؛ هرچند همین مسیر به اصطلاح «پرسرعت» هم قریب به سه دهه به طول انجامید.اما آنچه باعث شد علیرضا قربانی از خواننده‌ای خوش‌صدا و سنت‌گرا به چهره‌ای ملی تبدیل شود، انتخاب‌های هوشمندانه‌اش در تعامل با موسیقی تلفیقی بود؛ از همکاری با حسام ناصری و علیرضا افکاری گرفته تا ساخت پروژه‌هایی چون «حریق خزان»، «از هوش می‌روم»، «بی‌گناه» و «روزگار غریب» او در گذر زمان یاد گرفت چگونه بدون تخریب ریشه‌ها، برگ‌های جدیدی به درخت موسیقی ایران بیفزاید و حالا نتیجه مراقبه‌های درونی‌اش را با شب‌های هشت‌ هزار نفری ورزشگاه آزادی از دستان مردم دریافت می‌کند.

مسابقه‌ای که ادبیات را از کتابخانه‌ها به خانه‌ها آورد

صبح نو

از هوش می‌روم... حاشیه‌نگاری از کنسرت بزرگ علیرضا قربانی در ورزشگاه آزادی

محمد عنبرسوز / لیرضا قربانی را اگر بخواهیم در یک جمله تعریف کنیم، باید گفت او صدایی است که بین اصالت و نوگرایی و سنت و ذوق معاصر، توازن برقرار کرده است. او متولد ۱۳۵1 (بخوانید در دوران اوج پختگی) قرار دارد و خواننده‌ای است که مسیرش را از ارکستر ملی ایران آغاز کرد. از همان ابتدا به لطف تحصیلات آکادمیک و لحن موقرش که به گوش شنونده ایرانی آشنا می‌آمد، به سرعت در دل مخاطبان جا باز کرد؛ هرچند همین مسیر به اصطلاح «پرسرعت» هم قریب به سه دهه به طول انجامید.اما آنچه باعث شد علیرضا قربانی از خواننده‌ای خوش‌صدا و سنت‌گرا به چهره‌ای ملی تبدیل شود، انتخاب‌های هوشمندانه‌اش در تعامل با موسیقی تلفیقی بود؛ از همکاری با حسام ناصری و علیرضا افکاری گرفته تا ساخت پروژه‌هایی چون «حریق خزان»، «از هوش می‌روم»، «بی‌گناه» و «روزگار غریب» او در گذر زمان یاد گرفت چگونه بدون تخریب ریشه‌ها، برگ‌های جدیدی به درخت موسیقی ایران بیفزاید و حالا نتیجه مراقبه‌های درونی‌اش را با شب‌های هشت‌ هزار نفری ورزشگاه آزادی از دستان مردم دریافت می‌کند.

خاطرات شنیداری پرستاره
در میان محبوب‌ترین آثار قربانی، چند قطعه جایگاه خاصی در ذهن مخاطب پیدا کرده‌اند. «ارغوان» با شعری از هوشنگ ابتهاج، در آغوش ملودی‌های دردمند و سنگین، صدایی است که از دل تاریکی‌ها به گوش می‌رسد. «با من بخوان» روایتی عاشقانه و مهربان و اثری است که با تنظیمی به‌روز و کلاسیک‌نما، مرزها را در نوردید و دو قطعه «هم‌گناه» و «بی‌گناه» که پیوندی دراماتیک با دو سریال داشتند، مخاطبان جوان‌تر را به شدت احساساتی کردند.
«شب دهم» که یکی از خاطره‌انگیزترین قطعات موسیقی علیرضا قربانی است، همواره موجی از خاطره‌ها را زنده می‌کند و «حریق خزان» با آن موسیقی ارکسترال، تنظیم خیره‌کننده و شعر نابش، نشان داد که قربانی می‌تواند بی‌هیاهو، قلب صدها هزار شنونده را تسخیر کند. این قطعات صرفا موسیقی نیستند، بلکه تجربه‌‌هایی زیسته از شنیدن صدایی محسوب می‌شوند که ریشه در عمق فرهنگ ایرانی دارند، اما نسبت به امکانات و ظرفیت‌های موسیقی مدرن امروز هم بی‌تفاوت نبوده‌اند.
 
معمار یک صحنه باشکوه
نقش حسام ناصری در پروژه‌های قربانی، چیزی فراتر از یک تنظیم‌کننده یا نوازنده صرف است. او مدیر هنری، هم‌فکر و تا حد زیادی معمار اصلی فضای موسیقایی علیرضا قربانی در دهه اخیر است. در کنسرت «ایرانم» نیز ناصری نه‌تنها پشت پیانو، بلکه در پس تمام ایده‌پردازی‌های اجرای زنده حضور پررنگی داشت. او می‌داند چطور فضایی بسازد که نه آن‌قدر سرد باشد که مخاطب را فراری دهد و نه آن‌قدر دم‌دستی که اصالتش زیر سوال برود.
 
وعده ما: پشت پارکینگ‌ها
یکی از بزرگ‌ترین سوال‌هایی که از همان شب اول برگزاری کنسرت «ایرانم» مطرح شد، این بود که چرا کنسرتی با این عظمت و اهمیت در فضای باز پشت پارکینگ آزادی برگزار شده، نه در خود استادیوم؟ پاسخ ساده و البته تلخ است: «زیرساخت نداریم و مسئولین مربوطه هم زیاد مایل به همکاری نیستند.» کنسرتی در ابعاد بین‌المللی، با چند هزار مخاطب، همچنان مجبور است در محوطه‌ای داربستی، بدون سقف مناسب، با چالش کیفیت پخش صدا و البته آوای گوش‌خراش عبور هواپیماها برگزار شود. نکته امیدبخش، اما این است که علیرضا قربانی در چنین شرایطی هم باز موفق شد که مخاطب را میخکوب کند؛ اما اینکه چرا ما هنوز یک سالن یا استادیوم استاندارد برای موسیقی نداریم، به همان اندازه تأسف‌برانگیز است.
 
دو پادشاه در اقلیم موسیقی کلاسیک
علیرضا قربانی و همایون شجریان در سال‌های اخیر نشان دادند که موسیقی اصیل ایرانی آن‌قدرها هم که به نظر می‌رسد خشک و انعطاف‌ناپذیر نیست. در واقع، آن‌ها در عمل ثابت کردند که می‌توان هم‌زمان به سنت وفادار ماند و از آن عبور کرد؛ بی‌آنکه به ریشه‌ها خیانت شود یا حرمت موسیقی کلاسیک ایرانی مخدوش شود. همایون شجریان در یکی از مصاحبه‌هایش تلویحا به این موضوع اشاره کرد وقتی قطعه معروف «با من صنما...» را برای فیلم «آرایش غلیظ» حمید نعمت‌الله خوانده، این قطعه چندان به مذاق خسرو آواز ایران خوش نیامده، اما پدر او را از پرداختن به چنین سبکی از موسیقی هم منع نکرده است. حالا و با گذشت سال‌ها، روشن شده است که موسیقی کلاسیک هم می‌تواند با توجه به زمانه به‌روزرسانی شود و قربانی و همایون شجریان در انجام این کار متبحر و سرآمدند.
آن‌ها با حفظ احترام به ساختارهای دستگاهی، ردیف‌محور و آوازی، با جسارتی تحسین‌برانگیز، از دایره‌های خشک، فرمال و بسته موسیقی صددرصد سنتی بیرون آمدند؛ دایره‌هایی که برای سال‌ها، توسط بخشی از موسیقی‌دانان سنتی، به‌عنوان تنها مسیر مشروع موسیقی معرفی می‌شد، اما قربانی و شجریان پسر، طرحی نو درافکندند: آن‌ها معتقد بودند که اگر موسیقی سنتی قرار است زنده بماند، باید با زمانه حرف بزند و به زبان مخاطب امروز ترجمه شود. همین شد که با بهره‌گیری از تنظیم‌های ارکسترال، استفاده از برخی عناصر موسیقی غربی، فضاسازی‌های مینیمال و شعرهایی جدید، پلی ساختند میان نسل امروز و میراث موسیقایی دیروز.
آن‌ها موسیقی را از تریبون خشک تالار وحدت به سالن‌های بزرگ‌تر، به فضاهای باز و تصویری و نهایتا به قلب عموم مردم کشاندند؛ نه با ساده‌سازی بی‌مایه، بلکه با ترجمان موزون و متعهدانه از اصالت به روزآمدی. نتیجه این نگاه تلفیقی اما حساب‌شده، جذب میلیون‌ها مخاطب بود؛ مخاطبانی که شاید هیچ‌گاه پای ردیف‌دانی، گوشه‌خوانی یا دستگاه‌های بیات‌ترک و چهارگاه نمی‌نشستند، اما امروز گوش‌هایشان به لحن و بیان آواز ایرانی خو گرفته؛ بی‌آنکه متوجه باشند این یک شکل از آموزش فرهنگی نرم بوده است.
در این مسیر، علیرضا قربانی، آرام‌تر، بی‌هیاهو‌تر و با فاصله‌ای مطمئن از موج رسانه‌ای، راهی آهسته اما عمیق را پیموده است. او روی صحنه تئاتر یا پروژه‌های پرزرق‌وبرق ظاهر نشد، اما گام‌هایش به‌گونه‌ای پیش رفت که اکنون می‌توان گفت قربانی، نه‌تنها عقب نمانده، بلکه در بسیاری از ابعاد، گوی سبقت را نیز از اغلب هم‌نسلانش ربوده است؛ چه در تلفیق، چه در فرم اجرایی، چه جذب مخاطب و چه در وقار و وقوف حرفه‌ای به مسیر هنری. او حالا نه فقط یک خواننده خوش‌صدا، بلکه یک کنشگر هنری تأثیرگذار در مسیر مدرن‌سازی موسیقی اصیل ایرانی است.
 
زیرساخت لطفا...
کنسرت «ایرانم» را باید نقطه عطفی در اجرای زنده موسیقی ایران دانست. نه‌تنها از نظر جمعیت و حجم استقبال، بلکه به‌ واسطه تجربه‌ای که مخاطب از حضور در آن دریافت می‌کند. در این میان فقط یکی دو نکته وجود دارد که توی ذوق می‌زنند. اولین مورد، کیفیت صداست. در کنسرتی با این عظمت، کیفیت پخش صدا باید در بالاترین سطح باشد، اما عبور هواپیما، سیستم صوتی نامتعادل در بعضی بخش‌ها و جانمایی غیرحرفه‌ای صندلی‌ها، مانع از شکل‌گیری تجربه‌ای بی‌نقص و منحصربه‌فرد می‌شود. کنسرت موسیقی، جشنی نیست که فقط به نور و صحنه و عکس‌های رنگی تکیه کند. گوهر این کار «صدا»ست و این همان‌جایی است که مسئولین باید به‌ جای تزئین، فکری به حال زیرساخت‌های فنی کنند.
 
بداهه غافلگیرکننده
در شب هفتم خرداد، علیرضا قربانی قطعه‌ای کمتر شنیده‌شده به نام «هنوز عشق تو» را با همراهی گیتار الکتریک اجرا کرد؛ حرکتی بداهه که هواداران پروپاقرص او را حسابی سر ذوق آورد. در هنگام اجرای این قطعه حیرت‌انگیز اما بیشتر مخاطبان یا قطعه را نمی‌شناختند یا ارتباط خاصی با آن برقرار نکردند. این ماجرا یک پیام واضح داشت: آثار قربانی هر چه بیشتر رنگ پاپ به خود بگیرند، بیشتر با ذائقه عموم هماهنگ می‌شوند. یکی دیگر از حاشیه‌های این کنسرت، رفتار عجیب برخی تماشاگران بود. از فریادهای عجیب گرفته تا درخواست‌های نامتعارف برای اجرای آهنگ‌هایی خاص، آن هم در وسط اجرای یک برنامه ژوست و از پیش طراحی‌شده. شاید وقت آن باشد که مخاطبان نیز خود را در شأن اجرایی که برایش بلیت خریده‌اند، تربیت کنند. کنسرت علیرضا قربانی، مهمانی نیست و کسی که می‌خواهد با عربده کشیدن آهنگ «شب دهم» را از خواننده جنتلمن موسیقی کلاسیک ایران درخواست کند، می‌تواند بلیت کنسرت‌های دیگری را بخرد. قربانی نماینده موسیقی متین ایران است و به احترام همین وقار، بهتر است (هرچند کمی گران‌تر) اما فضا یکدست باشد برای کسانی که قدر گوهر را می‌شناسند.
 
زمان صعود به لیگ بالاتر فرارسیده
علیرضا قربانی حالا در نقطه‌ای ایستاده که شاید بتوان او را میراث‌دار موسیقی اصیل در دوران جدید دانست. از زمان آخرین کنسرت‌های محمدرضا شجریان تا امروز، کمتر کسی توانسته چنین موجی از احترام، اشتیاق و هم‌خوانی را ایجاد کند.
شاید این یک پیشنهاد جسورانه باشد، اما شایسته است که قربانی، در کنار حرکت‌های مردمی و ملودیک، بخشی از آثار آینده‌اش را بیشتر به سمت موسیقی کلاسیک هدایت کند. امروز مردم آماده‌اند و وقت ذائقه‌سازی در یک سطح بالاتر فرارسیده است. تنها کسی هم که صلاحیت و توانایی این کار را دارد، شخص علیرضا قربانی است. به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که قربانی، با همان صدای آشنای باشکوه، نه فقط دل‌ها را بلرزاند، بلکه گوش‌ها را نیز به سطح بالاتری از تربیت هنری رهنمون سازد.
تمام آنچه در کنسرت «ایرانم» جریان دارد، از انتخاب قطعات، اجرای منظم، رفتار حرفه‌ای گروه نوازندگان و البته فروتنی و درایت خود علیرضا قربانی، یک پیام مهم را به اهالی ایران‌زمین مخابره می‌کند: علیرضا قربانی حالا می‌تواند «پاوراتی» کشور ما باشد؛ یعنی یک نماد فرهنگی ماندگار و جاودانه که صدایی برای تمام فصول‌ است؛ اگر خودش بخواهد در همین مسیر باقی بماند و اگر ما قدر هنرش را بدانیم.

captcha
شماره‌های پیشین